اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

خاطره از دوست عزیز محمد حسینی

چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۵ ب.ظ

امروز یاد یک خاطره ای افتادم از دوران دبستان فکر کنم کلاس چهارم بودم با هم کلاس هام بازی میکردم خوردم زمین ودستم شکست .هر جور بود درد رو تا آخر اون روز تحمل کردم و رفتم خونه از ترس مادرم پنهان میکردم که درد دارم و چون دو دفعه دیگه هم دستم شکسته بود از به جای آوردن ملا عباس عبدی بیشتر میترسیدم .خلاصه متوجه شدند و منو‌سوار آمبولانس (الاغ) کردند بردن خونه ملاعباس کنار درخت سرو.از ترس پاهام رمق نداشت که وارد بشم گفتند چی شده خالو‌، نشستم رو بروشون دقیقا یادمه زیر یک درخت انار قرمز مادر غلام واسه مرغ ها انار های پوده رو دون می‌کردند بعد یه کم ماساژ با آب گرم پاشون رو‌گذاشتند روی قلبم و چنان دستم رو کشیدن که دستم اندازه پای ملاعباس شد نمی‌دونم قلنج پای خودشون بود یا دست من یک تق کرد گفتند جا افتاد بعد از همون تخته هایی که غلام دودر درست می‌کرد بستن دور و بر دستم وبرگشتیم.پنج شنبه ها که میشه دلم واسه آدم های که الان نیستن تنگ میشه با خوندن یک فاتحه روحشون رو شاد کنیم

محمد حسینی

۹۷/۰۹/۲۱
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی