اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

داستان واکمن ، محمد علی خالقی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

 

به حرف کسی گوش نمی دادم 

همیشه دوست داشتم تنها باشم 

در خلوت به سر می بردم  برایم ارامش بخش بود 

روزگار به سختی می گذشت 

تمامی بچه ها از دستم ناراحت بودند 

چون دوست داشتم تنها باشم و در دنیای خودم سیر می کردم 

صدای ارام و دلنشین مرا خرسند می داشت 

و مرا از تنهایی و غم و اندوه بیرون می اورد 

من بودم و او تنهای تنها 

موقع دلتنگی ها مو برام غصه دریا رو می گفت و مرحمی بود بر زخمهای  کهنه ام 

ولی اکنون نیست و خیلی ناراحتم چون شکست 

واکمن خوبی بود 

۵/۱/۸۴ دفتر منشی کادر ، اب یک قزوین 

خالقی اسفاد     برگی از دفتر خاطراتم 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۵ تیر ۰۲ ، ۰۰:۵۸
محمدعلی خالقی

طبیعت بکر و زیبای روستای اسفاد

جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۳ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۱
محمدعلی خالقی

ثروت ،مال دنیا ،مرگ

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ تیر ۰۲ ، ۱۴:۵۴
محمدعلی خالقی

شعور ،عقل،فهم ،در .................. حیوانات

شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

به سلامتی تمام مادرهای دنیا

کودکی  جهت شکار از خانه بیرون می زند  او به باغ و بستان می شتابد و پرنده های زیادی را شکار می کند . 

. پرنده ای که در کنار لانه اش  به مراقبت جوجه هایش می پرداخت شکار چی را می بیند که به سمت لانه او  می اید . باخود می اندیشد که چه طور شکارچی را از لانه اش دور سازد . به پرواز می اید و در اسمان به رقص زیبایی می پردازد تا نظر شکارچی را به سویش جلب کند . شکارچی به سمت پرنده نشانه می گیرد و پرنده در لابلای درخت انبوهی حفظ جان می کند . شکارچی دوباره به سمت او نشانه می گیرد و پرنده لنگ لنگان سعی میکند خود را از درخت و لانه دور سازد و این حرکت را بارها بارها تکرار می کند . شکارچی به خیال پرنده زخمی به دنبالش راه می افتد . پرنده وقتی می بیند شکارچی از لانه دور شده است . ارامشی در او مطمءن می شود در اسمان به پرواز می اید و به سمت لانه اش  پرواز می کند

او این خطر پر فراز و نشیب  را متحمل می شود و ساعتها به گمراهی شکارچی می نشیند تا جان جوجه هایش را نجات دهد و حیاتی  دیگر را تجربه می کند شکارچی که از خستگی به تنگ امده بود از شکار او منصرف می شود و از فرط تشنگی و ماندگی  به استراحت می پردازد . 

وقتی پرنده به لانه می رود جوجهایش را می بیند  که به انتظار نشته اند و جیک جیک شادمانی  سر می دهند انها را در پر و بالش می گیرد و از شوق خوشحالی و شادمانی   اشک می ریزد .

……………………………………………………………………………

 

به سلامتی پرنده ی مادر ی که برای رهایی از ترس ساعتها در اسمان می رقصید تا نگه شکارچی را به سویش جلب کند . 

به سلامتی پرنده ای که رقص و پرواز را علامت ممنوع می دانست . 

به سلامتی پرنده ی مادری که برای نجات جان جوجهایش اشک می ریخت . 

به سلامتی تمام مادران دنیا که برای فرزندانشان مشقت و سختی کشیده اند 

 به سلامتی هرچه مادره , مادر حیوان , مادر پرنده , مادر انسان 

به سلامتی رفیق بی کلک مادر 

نگاشت :خالقی  ۱۸ تیر ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ تیر ۰۲ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی

حال خوب

جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۶:۱۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۵:۴۶
محمدعلی خالقی

اصل باش

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۳۱
محمدعلی خالقی

شعری زیبا در وصف زن

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

زشعر  حاجے  غفارے  اینک
  
شود  دستت  پر  و  خوابت  چه  راحت


برو راحت  به روی مبل بنشین

هم اکنون باز کن آن، تِلگرامت


نباشد هم تورا حزن وتاُلّم

که دنیا نیک می باشد به کامت


اگر اخلاق خوش بازن تو داری 

یقین دان از بزرگیست، ومرامت


زخوش گفتاری  و رفتار نیکو 

پشیمانی نشاید ،نَی ،ندامت


چوبد گویی شود اوضاع واحوال

خراب وزندگی روبه وخامت


اگر از قصد بازن زشت گویی

بدان ان زندگی باشد حرامت

 

چو دعوا ونزاع امد به میدان

تنزل یابد آن جاه،و  مقامت


بکلّیت    بگفتم  شعر  زن  را  

زن  خوب  داشته  صدها  کرامت


زن  ار  بد  شد  حسابش  را  جدا  کن

ندارد  او  دگر  ان   احترامت


  چوزن  بد  شد  رها  کن  زندگے  را  

چراکه  سرزنش  سهم  وملامت


صداے  زن    زصوت  مرد  بر  شد  

یقینا  دارد  او  خیلے  وقاهت


زنان  خوب  در  دنیا  زیادند

کلامے  نافذاو  دارد  فصاحت


زن  خوب  فاطمه  ،زینب  که  ازاو

حسینش  کرد  غوغا  در  جهانت


ویا  زینب  کز  او  کاخ  ستمکار

فروریزد  زان  نطق  وبلاغت


زن  خوب  ،اسیه  ،مریم    که  فرعون

فرو  ماند  ه  زصبر  واستقامت


زن  خوب  هاجر  اسماعیل  خودرا

فرستاده  به  قربانگاه  راحت
  

ندیدے  کو  دران  سعے  وصفایش

نکرده  لحظه  اے  هم،  استراحت


چراکه  جرعه،  ابے  را  ،رساند

به  طفلے  کو  بیا  بان  بود  اقامت


خلاصه  زن  مقامش  بوده  والا

چومادر  بوده  مرد  ازاوست  ایت


اگر  فرزند  کَس  شایسته  باشد

بدان  کز  مادرش  دارد  طهارت
  

زن  شایسته  پس  باشد  غنیمت

جواز  راه  باشد  در  قیامت


تویونس  شعر  زن  کوتاه  گردان

ززن  محکم  نوشتے  باشهامت

یونس کریمی 

۰ نظر ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۶:۳۹
محمدعلی خالقی

 

به اتفاق چند نفر از دوستان در یکی از روزهای تعطیل به میهمانی دوست قدیمی ام رفتیم . او در یکی از بهترین مکان و اراضی شاندیز باغی داشت که از هر نوع میوه در ان وفور بود . باغی مجلل از تمامی میوه خانه باغ , استخر , مجهز به اماکانات دوربین و حراست , سگ های نگهبان و..

بعد از گفتگوی صمیمانه و دوستانه و یک نهار مفصل برای قدم زدن در باغ رفتم . درختهای میوه گیلاس ,سیب , هلو , توت , گردو ,  گیلاس ها بیشتر از هر میوه ای  نمایان بود . گویا فصل گیلاس بود 

مساحت  باغ به هکتار می رسید  . در حالت خلسه خودم قدم می زدم  . افکارم در چند جهت حیران بود 

گویا روحم از جسم جدا شده بود . جوب های اب , پروانه ها , حلزونها را رصد می کردم . 

یک لحظه صدای سگهای نگهبان بلند شد و دوستانی که همراهم بودم به سمت من می دویدن  

گفتم چه شده ؟ گفتن سگها ما را دنبال کردند , هر یک از انها به هر سو می دویدن و از درختان بالا می رفتند . پاره ای از ترس مرا فرا گرفته بود و در خودم مانده بودم که یاد حرفی افتادم . وقتی سگها دوستان را دنبال می کردند به سمت من امدند و در هر سو و شاخه های درختان بالا رفتند . من در همان جایی که بودم نشستم و تکان نخوردم  . سگها بعد از دنبال کردن دوستان در حالی که داشتند پارس می کردند به سمتم امدند . وقتی دیدن که در جای خود نشسته ام و تکان نمی خورم انها هم بعد چندی پارس کردن در نزدیکی ام نشستند و ارام شدند بعد از چندی نوازش و ارامش انها گویا با من دوست شده بودند و دیگر پارس نمی کردند . دوستان را دیدم که از درختان پایین امدند و گفتند تو نترسیدی که تو را گاز بگیرند .

گفتم سگی که پارس می کنه نمی گیره 

روز خوبی بود و اتفاق نوینی ,  این مصداق گاهی برای انسانهایی که زیاد صحبت می کنند و چیزی بارشون نیست صدق می کند . هر چند که سگها وفادارترین حیوانات هستند . و باید از انها درس وفا اموخت 

سگی که واق واق می کنی نمی گیره 

۸ بهمن ۹۸  خالقی 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ تیر ۰۲ ، ۰۳:۵۹
محمدعلی خالقی

فهم ،شعور ، ظرفیت

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۲ ، ۱۸:۳۴
محمدعلی خالقی

کدو خورشتی

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲ ب.ظ

الا مختار کدو کاشتی خورشتی

 

چقدر پوست نازک است باآن درشتی

 

یه طوری عکس  می اندازی زباغا

 

توگویی توی باغ های بهشتی

 

به ما برگو زرمز کشت وکارت

 

چطوری بذر بگرفتی وکشتی

 

تعجب دارد وایول به کارت

 

تونیکوکاری ونیکوسرشتی

 

خودت هم کارخود تحسین نمایی

 

گمانم بهر کارت درشگفتی

 

مواظب باش زدست گوسفندان

 

حصاری کن به هیزم یا که خشتی

 

کشاورزی بود شغل ائمه 

 

مواظب باش خوب شغلی گرفتی

 

ندیدم عکس زصیفیجات دیگر 

 

مگر گوجه وبادمجان نِدشتی

 

یونس کریمی اسفاد 

درود عالی بود 

۱ نظر ۰۶ تیر ۰۲ ، ۲۲:۰۲
محمدعلی خالقی

از حال لذت ببر

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ تیر ۰۲ ، ۲۲:۴۶
محمدعلی خالقی

سلطان دلها ،اسفاد زیبا، بهار صفر دو

يكشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۵ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ تیر ۰۲ ، ۰۱:۲۵
محمدعلی خالقی

فعالیت جهادی اسفادیهای مقیم تهران

جمعه, ۲ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ

پسر عموی گلم آقا ابراهیم عزیز برایتان آرزوی سلامتی دارم 

حسن آقای گل همکلاسی قدیمی 

موفق باشی

۰ نظر ۰۲ تیر ۰۲ ، ۱۱:۵۷
محمدعلی خالقی

لانه ی کلاغ

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ

 

صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 

درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود

 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید

صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 

از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 

اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شکسته و طرف دیگر حس وحال کلاغهای نگران مرا آزرده خاطر داشت . شاخه ی شکسته را برداشتم و خود را با خوردن چند گورجه سبز مشغول کردم و کم کم از لانه دور شدم صدای کلاغ ها آرام گرفت 

ولی هنوز وجدانم ناراحت بود 

وقتی با خود اندیشه کردم دیدم ادمها طبیعت را خراب می کنند و همین طور زندگی را ، زندگی کلاغی که به انتظار جوجه هایش شب را به صبح روی تخم هایش می خوابد تا از آنها مواظبت کند آن روز حال خوبی نداشتم فردای آن روز جهت اطمینان خاطر غیر مستقیم نگاهی به لانه کردم و بسیار خوشحال شدم چرا که مادرش  بر روی تخمهایش ارام خوابیده بود 

کاش می فهمیدیم حس سارها و سوسک ها توی تورها و تارها چگونه است 

کاش می فهمیدم حس قورباغه ها در نگاه مارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس برگهای سبز در خزان و بهترین بهارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس کلاغ ها در تخریب ما انسانها چگونه است 

و کاش می فهمیدیم حس ما انسانها در این هم شکارها و ویرانها چگونه است 

تدوین ؛:::محمد علی خالقی ۶ اردیبهشت ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۴۶
محمدعلی خالقی

مناظر زیبای اسفاد بهار ۰۲

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۴۲ ق.ظ

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۰۲:۴۲
محمدعلی خالقی

تصویر قدیمی اسفاد

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۵۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۷ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

به آدمش بستگی داره

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۰۴ ق.ظ

۰ نظر ۲۴ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۰۴
محمدعلی خالقی

حیوانات بهترین مدرس انسانها هستند

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۶ ب.ظ

۰ نظر ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۳۶
محمدعلی خالقی

 به اندازه ای پس انداز کن

که عزیزترینت  به خاطر مال دنیا ترکت نکنند

انچنان خرج کن  . که دلی به بزرگی دریا ، سخاوت و بخشندگیت  باشه  

اموال دنیا مال دنیاست 

درست استفاده کردن مهمترین رمز خوشبختی است

 

مادری به خاطر اموال دنیا توسط فرزندانش از خانه اش رانده شد 

خانواده ای از برای مال دنیا سالهاست از غم هجران زجر می کشد

زنی از برای مال دنیا همسرش را ترک نمود .

اگر قرار باشد فرزندان یک خانواده از برای مال دنیا ترکت کنند

بهتر همان است که هیچ پدری ارثی به فرزندش نبخشد . و همه رو خرج خودش و فقرا نماید

خالقی عرفان.

 

۰ نظر ۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۵:۴۹
محمدعلی خالقی

زندگی یعنی چه ، خالقی

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

 

 

 

چه دنیای خوب و قشنگی 

فصلها می چرخند 

فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 

کبکان می خوانند 

و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 

صبح زیبایی از نور شفق می تابد 

و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 

چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 

همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 

ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 

اسمان ابی بود 

 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 

و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 

 که تو باشی و من  

زندگی هم زیباست 

اگر از قافله عمر خبری نیست . 

شاید !!!!شاید!!!!!شاید!!!!! ان سوتر در جهانی دیگر

 زندگی هست زیبا ?  که در این کوته عمر , به تلنگری ز هم پاشیدن  و دگر هیچ که هیچ  ……………________________

کاش یک لحظه  در این جشن و سرور 

من می دانستم  ?

زندگی زیبا بود 

زندگی یعنی چه ؟

 

خالقی عرفان  5 مرداد ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۱۵
محمدعلی خالقی

دودر

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سالها پیش پشت اون قله سیا 

ما دودر ۰ داشتیم باآقا فرا

احمد ومحمودوچندتایی دگر

که در  این  کارا همه داشتن جگر  

احمد دادی وبعضی بچه ها 

داشتن اونها، دودر، اما جدا 

داخل ان   غالبا  چیزی نبود
 
دائما بودند طلب کار از خدا

دست شان هردم  بسوی او دراز

گفته دایم ای خدای چاره ساز

این دودر پرکن تو از کبک وتهی 

این  دودر باشد چرا دائم تهی    

ازچه رو اینک  فرا واین حسن 

سخت کردن راه بر احمد ومن 

پس چرا آنهاهمش هر صبح وشام

 کبک را اسان بیاندازند به دام 

فکر کردند فکر کردند بیشتر 

تا بیابند چاره وراهی دگر

عاقبت  یک چاره در کار اوفتاد

چاره ای از آن یکی یار اوفتاد
 
 هردوشان گشتند از این موضوع شاد 

ان  یکی فکری دگر اورد یاد

چاره این باشد رقض های رقیب  
 
 منحرف گردد به سوی ما به شیب  

کاسه ی ابی به عنوان تله  

ما گذاریم سمت خود با فاصله   

چاره کر دند کار خود را زود زود 

پس دویدن سوی قلعه  سمت رود

حالا شب دوباره برگشتن   

 امدن خوشحال درشب باچراغ

از میان کوچه دیوارای باغ 

گفتن اول  بر دودر پاتک زنیم    

گر که باشد کبک ان راتک زنیم   

تاکه احمد کرد دست درآن دودر  

آسمان شد تیره وخاکش به سر 

داد فریاداز نهاد او فتاد 

کو هراسان گشت وبر خاک اوفتاد 

آن یکی گفتا چه شد ای یار من 

صبر کن جانا گسست افکار من  

آن چه دیدی در دودر ،بگریختی؟

 رشته ای بر گردنم اویختی !   

گفت تا من در دودر بنمو ده دست
   
   حس نموده مار در انجا نشست 

 ۰مار در این سو وان سو میدوید
 
تشنه بود وبهر ابی می خزید 

مار بودی ایه از بهر خدا ۰

 تاکه بنماید تورا از بد جدا

چشم از مال کسان اذیین ببند 

 هرچه داری کن قناعت پس بخند
 
 روزی ات جای دگر قسمت شده 

 هرچه اید غیر ازاین ان بد شده 
                            
چشم بر مال کسان بربند تا 

کبک اید بر دودر لطف خدا 

یونس آ این قصه را پایان بده   

 بهر مردم رو تو اب ونان بده 

 

                خواجه یونس کریمی  اسفاد 

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۶
محمدعلی خالقی

آب و ابادی -کوه و دانایی

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۳۸ ق.ظ

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۴:۳۸
محمدعلی خالقی

داس بی دسته ی ما شعر خالقی عرفان

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۳۳ ق.ظ

داس بی دسته ما

روزها و سالهایی  

علف هرزه ان باغچه را می چیند 

پدری پیر     کمری تا خورده     دستهایش چه زمخت

داس بی دسته ما گنج گرانی ایست 

که به دست پدری پیر به زمین می کوبد 

هرزه را می جوید , می شوید 

باغچه را اباد است . 

و درختانی که در ان سر به فلک اراسته 

پدری پیر اما ...

عمر را باقی نیست  

گوشه ای بنشسته 

مالکانی هر سو چشم شوریده ای بنگارند 

 و در ان باغچه ابادی به جدال پردازند 

پدر !!؟

فرزندان   پسرانم     

من اگر می دانستم که ز ان موهبت و عشق جدال بر می خواست 

هیچ بر هرزه ی ان باغچه ی ابادی داس بی دسته خود را , نمی کوبیدم 

هرزه را اتش سرخی ایست که در هر مزرع

تخم ان افشاند 

باغ را فتنه ای از مور و ملخ انگیزد 

من نمی دانستم فتنه از عشق به پاست 

داس بی دسته ما .....

شاعر:خالقی (عرفان) پنجشنبه ۲۱ شهریور ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

این شعر مفهوم عجیبی داره  

ما آدما کجا رو می خوام بگیریم خدا می داند . 

عشق  نفرت  چشم زخم  غم  شادی  تنهایی  فقر  بردگی  افسردگی 

 

 چه روزایی که میاد و می ره  قدر همدیگر بدونید و از زندگی لذت ببرید 

حسرت خوردن یک نوشیدنی  ولخرجی نیست  

درست مصرف کردن  یعنی سلامتی 

یک متر جا آرامگاه ابدی رو از یاد نبر  اونجا هیچی زرق و برقی رو نمی تونی خرج کنی  

اینجا خرج کن همین الان 

نوشتن یک وصیت واجبه   شاید تجدید شدی ؟؟؟

 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۳۳
محمدعلی خالقی

صبح بخیر اسفاد

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۱۰ ق.ظ

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۱۰
محمدعلی خالقی

 

 

 

 

 

درگذشت مرحومه مغفوره فاطمه غلامعلی زاده.

همسر مرحوم کربلایی میرزا احمد اسدالهی را تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

حق الناس در صف گاز خالقی اسفاد

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ب.ظ

 

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۴۴ ق.ظ

ان زمان صف گاز برای گاز زدن مشکل و وقت گیر بود چرا که پمپ گاز تازه راه اندازی شده بود . و مردم از بنزین استفاده می کردند  بنزین لیتری صد تومان بود  که یهویی افزایش یافت و لیتری هزار تومان شد . اکثرا با این موضوع اشنایی دارند . صف گاز انقدر شلوغ می شد که گاهی به شمارش انها می پرداختیم و بیش از سی و چهل ماشین تا نوبتمان فاصله بود . بر این اساس گاهی جازدن هم باعث دعواهایی می شد برای چندمین بار هر وقت که می خواستم ماشینم را گاز بزنم بدون نوبت به اپراتور دستگاه مراجعه می کردم چرا که از دوستان صمیمی و نزدیکم بود . و حتی دوستانم را بی نوبت به معرفی می پرداختم . روزی صاحب خانه را برای بردن به جایگاه همراهی کردم.تازه از عملم بسیار خوشنود بودم . هنوز به جایگاه نرسیده بودم بیش از سی ماشین در صف انتظار بودند . لحظه ای صاحب خانه در جایگاه توقف نمود او را به قسمت اپراتور معرفی کردم . و او بدون توجه به من به صف انتظار روانه شد . گفتم چرا حاج اقا نمی رین داخل برین بدون نوبت گاز بزنین اپراتور از دوستانم هست مشکلی نیست . 

او در جوابم سکوت کرد و بعدی چندی گفت.حق الناس می دونی چیه ؟جواب این جماعت تو صف را چگونه باید پرداخت . سکوت زبانم را بسته بود و بدنم.خشک شده بود . جرعت حرف زدن نداشتم .و زان پس هر گاه خواستم برای گاز زدن ماشینم به جایگاه بروم سخن مردی بزرگ را تداعی می کردم و صف انتظار را علامت سکوت می دانستم . 

,و حتی چراغ راهنما  , بوغ زدن , سبقت گرفتن و حتی راه رفتن و پیشین گرفتن ,صف نانوایی و.... را حق الناس می دانم

خالقی اسفاد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۹
محمدعلی خالقی

حس موسیقی شارستان ،شاعر خالقی عرفان

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

 

آب در شارستان جاری بود 

کوه در سبزه ی دانایی بود 

شار از لذت شوق می رقصید  

حس موسیقی دل پیدا بود.     

 

     دل او دریا بود     دل او دریا بود 

                     

      بوته را شادی بود.           نجم آوازی بود               نجم آوازی بود  

                   

 

        بلبلی بی دانش می نوشید 

دختری زیبا رو پا بر آب می شوئید

    گاه هر تنهایی شیدا بود 

       گاه هر تنهایی شیدا بود 

    قلعه ای بر یک اوج 

    نبض سعادت می داشت 

    آسمانش مهتاب   

        آ سمانش مهتاب 

مادری بر یک بام فال ستاره می چید 

مهر او جاری بود 

دست او جادو بود 

        تا که آن شارستان جاری بود 

        لذت نور چراغ می تابید 

        قلعه بیداری بود 

                      شاعر :خالقی ۲۹ مهر ۹۸ 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۴۹
محمدعلی خالقی

مکان های دیدنی اسفاد

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ب.ظ

مزار اشی اسفاد (دیدنیهای اسفاد 

 

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد  است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.
در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در  زیر این قله راه و دالانی  وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.
ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از  امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.
و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های  فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.
البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.
مکان مزار آشی  یک سنگ صخره ای بزرگ است  که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن  نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.
در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای  تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.
با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه  و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده  است
شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.
و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.
                              کریمی آوای اسفاد 21 تیر ۹۹



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۱ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۲۹
محمدعلی خالقی

کوچه باغ ، اسفاد

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۴:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۳۱
محمدعلی خالقی