اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

تو را آباد می خواهم

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۱:۲۱ ق.ظ

 


بیا دستی برسون اسفاد و آباد کنیم
بیا  با  همت خود از  قُدما  یاد کنیم
مسجد و حوض  و  شجر  بخشیدند
بیا بر پا  همه سازه های اجداد کنیم
با همه بی سر  و سامانی اوضاع بیا 
بستیزم  ز  جوانان  گره  آزاد   کنیم
گل امید  بکاریم به دل  قشر  جوان 
و جوانان  وطن  طالب  اسفاد کنیم 
کسب و کاری بزنیم حجره و یا دکانی
بیا   احیا‌   هنرِ   حاجیِ  قناد   کنیم
یا علی گوی که با یاری و همکاری تو
میشه اسفاد مونو بهزِ  فرحزاد کنیم
سربلندیش بخواهیم چو سرو کُهنش
که ببالیم و شود  نامشو  فریاد کنیم

Ahmad Azimi

 

 

۰ نظر ۲۱ آذر ۹۸ ، ۰۱:۲۱
محمدعلی خالقی

شیوه نوین آبیاری در اسفاد

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۲ ب.ظ

با سلام و احترام
شیوه های نوین آبیاری در اسفاد
افزایش جمعیت . مهاجرت معکوس اسفادیها از شهر به روستا . تسهیل راهها و ارتباطات اجتماعی و تغییرات نظام سنتی به مدرن و بهره وری پایین .باعث شده است رویکرد و نگرش  جوانان نسبت به استفاده از ابزار های مدرن در بخش کشاورزی نسبت به قدیم تغییر کند .
هم اکنون زمین های موات و بایر زیادی در اسفاد و حومه وجود دارد که آباد کردن این زمین ها تاثیر فراوانی در آبادی منطقه . محیط زیست . اشتغال زایی . گسترش بخش گردشگری و بالا بردن سطح درامد مردم منطقه خواهد داشت.
تسطیح اراضی . اصلاح نظام آبیاری سنتی و کشاورزی احتیاج به فکر و تلاش جهادی دارد.
وجود تپه های ماسه ای و آب شیرین منطقه باعث خاک حاصلخیز و کاشت تقریبا بیشتر محصولات کشاورزی شده است
اما با وجود کاشت محصولات نظیر زعفران . زرشک . انگور . گندم . جو . چغندر قند . کلزا . هندوانه و خربزه و سایر میوه ها و صیفی جات ، 
هنوز یک برند خاص بجز زعفران در منطقه  نظیر باغ های زیتون رودبار . باغ های گردوی مهدیشهر سمنان و باغ های سیب ارومیه و غیره با وجود همجواری با کشور افغانستان وجود ندارد تا تحول و شکوفایی در سطح عمومی منطقه  بوجود آورد 
نظام سنتی کشاورزی و اخلاق سنتی کشاورزان موانعی بر سر راه این کار است.
امروزه می توان در هریک از باغ و زمین های کشاورزی استخر و حوض انبار احداث نمود و بهره وری محصولات را بالا برد.
جمع شدن جوی آب قدیم و استفاده از لوله های آب ، برای انتقال آب به نقاط دور دست و غیر آب گیر از جمله این موارد است.
پیاده کردن آبیاری قطره ای و بارانی . جایگزین کردن لوازمی برای باز و بسته کردن مسیر آب به جای برق و جوب ضروری است
این روش ها علاوه بر بهره وری موجب آسانی کار برای پدران سالخورده ما خواهد بود.
و حتی می توان حجم آبی که از قنات در شب آبیاری می شود در چندین استخر مثلا ۸  استخر دویست هزار لیتری ذخیره نمود تا کل آبیاری در روز انجام شود
چرا که زمین های اسفاد بعلت کوهپایه بودن از شیب خوبی برای فشار آب برخوردار است.
حجم آب قنات ما از ساعت ده شب تا ۶ صبح اگر ذخیره شود کم تر از دومیلیون بشکه نفت روی نفتکش های بزرگ است.
امید است دست اندرکاران . جوانان شهر گشته اسفاد و مدیران و بزرگان و مسئولین اسفاد در حال و آینده فکری برای بهره وری و تسهیل امور برای خودمان و پدران سالخورده مان و آینده گان بکنند.
آب قنات اسفاد از گواراترین آبهای ایران است 
و همین آب ماهانه میلیون ها لیتر در شب های زمستان به ریگ بیابان فرو میرود که می توان این آب گوارا را برای فصل بهار در همان بیابان ذخیره نمود و همان منطقه را تبدیل به باغهایی سرسبز کرد و با کاشت زمین های بیابان برای کل استان دامپروری نمود.
همه چیز را همگان دانند 
منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم
پایدار و سربلند باشید.
           کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۱۷ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۲
محمدعلی خالقی

صعود کوهنوردان به شاسکوه

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۴ ق.ظ

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۸ ، ۱۱:۲۴
محمدعلی خالقی

صندلی چرخ دار

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۲ ق.ظ

صندلیِ چرخ دار من یک عذر خواهی به تو بدهکارم باید اعتراف کنم که از همان زمان که شناختمت از تو متنفر بوده ام ، درست از همان زمان که هیچ مهد کودک و پیش دبستانی مرا قبول نمی کرد، درست از همان زمان که گمان کردم دیگر نخواهم توانست به مدرسه بروم،من تو را مسبب همه ی این اتفاقات می دانستم .
اکنون بعد از گذشت بیست سال تو تنها دوستِ همیشه همراهِ من بوده ای، تو تنها کسی بودیکه در تمام این سال ها حسرت هایم را با تمام وجود حس کردی و هیچ نگفتی البته شاید اگر تو هم از نعمت سخن گفتن بهره مند بودی زبان به اعتراض می گشودی.
متشکرم از بیست سال همراهی بی دریغت ویلچرجان😍
پاورقی:از عزیزانی که این کپشن را می خوانند تقاضا می کنم که چند دقیقه ای خود را شبیه من تصور کنند آن گاه خواهند دید که زندگی چه قدر می تواند زیبا باشد اگر بتوانی قدم بزنیو کفش بدون بند بپوشی و صبح با خیال راحت چای بنوشی
+حسرت های آدم گاه آنقدر کوچک است که نمیتوانی حتی راجع به آن ها با دیگران هم کلام شوی چون هیچ گاه تو را نخواهند فهمید.
+قبلا گفته بودم معلولیت محدودیت نیست اما هست معلولیت یک محدودیت بزرگ است.

فاطمه قاسمی اسفاد 

۱ نظر ۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۲:۲۲
محمدعلی خالقی

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ب.ظ

'

۱ نظر ۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۲:۵۱
محمدعلی خالقی

کلی

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۵ ب.ظ

وقتی کُلّی جای کرسی را گرفت
در قدیم دسترسی به منابع انرژی از قبیل سوخت های فسیلی ، برق و گاز کمتر بود و مردم در مناطق دور دست و محروم بخصوص در روستاها انرژی گرمایی را از آتش و هیزم تامین می کردند . تهیه غذا پخت نان و تامین انرژی گرمایشی از موارد‌ استفاده از این سوخت بود .
لذا مردم در نبود امکانات از خاک و گل با طرح های ابتکاری وسیله هایی متناسب‌ با نیاز خود می ساختند که دیگدان ، تنور و کُلّی از جمله سازه های سنتی مردم اسفاد در بخش موضوع مورد بحث ما بود .
در یکی از مناطق کوهستانی اسفاد نوعی خاک قرمز رنگ  معروف به خاک تنور وجود داشت که بسیار سفت ومحکم بوده و از قدرت چسبندگی بالایی برخوردار بود لذا دوام چند ساله بخصوص در برابر آتش داشت . این خاک با توجه به این خواص مثبت کاربردهای مختلفی داشت . بدین صورت که استاد این خاک را بعد از کندن سخت و خرد کردن با پتکچه ، یکی دو روز خیسانده و خوب ورز می داد و بدون استفاده از قالب ، در اندازه ها و تخت و قوس های دلخواه ، بصورت قالب مانند در می آورد و از آن قالبها، وسیله ها و شکلهای مورد نظر خود را می ساخت که تنور ، کندیک ( سیلوی کوچک خانگی ) و کلّی از جمله سازه های هنری استادکار این حرفه بود . 
اینجا‌ به معرفی مورد بحث مان یعنی《کلی》 ، یکی از هنرهای دستی این استادکار می پردازیم . 

   کلّی
کلی یک آتشدان سنتی قدیمی بود که گنبدی یا هرمی شکل ساخته می شد و در بالای آن سه دریچه به اندازه ی مچ دست تعبیه می شد .
 این دریچه ها برای آن بود که اسکل ( آتشِ زغال ) از آنجا بارگیری و بعداً خاکستر  آن را از آنجا تخلیه کنند و هم گرمای بیشتری نسبت به بدنه از آنها خارج شود و هم اینکه از فاصله ی مابین دریچه ها که به اندازه ی ساق دست بود به عنوان دستگیره ی حمل آن نیز استفاده گردد .
کلّی یک وسیله ی گرمایشی بود که در واقع کار کرسی آتشی را انجام می داد ولی در مقایسه با کرسی مزیت هایی داشت : 
۱ ) جنس آن بجای چوب از نوعی خاک مخصوص بوده پس قابل اشتعال نبود .
۲ ) ضریب ایمنی آن بیشتر بود لذا پا و لحاف به داخل آن نمی رفت و خطر آتش سوزی آن تقریباً صفر بود .
۳ ) سیّار و قابل حمل بوده و فقط شبهای سرد به خانه منتقل می شد .
۴ ) آتشدان آن سرخود بوده نیازی به منقل مخصوص نبود .

۵ ) جداره ای ضخیم و پیوسته داشت که ماندگاری گرما را بیشتر می کرد . 
۶ ) کوچک و سبک بود و‌ جای کمی را اشغال می کرد . 

Ah.Azimi.(ه.ش) 1397

۱ نظر ۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۲:۴۵
محمدعلی خالقی

چراغ توری

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۰ ب.ظ

چراغ توری
وسیله ای رویایی که چندین سال روشنایی بخش منازل ما بود
در آن سالهای سخت که نه برق بود و نه گاز و نه آب. و نفت هم سهمیه ای بود.
چراغ توری زینت بخش محافل ما بود.
چراغ توری که با سوخت نفت و هوا روشنایی داشت و تور سفید و صورتی زیبایش در اکثر دکان ها وجود داشت.
در قسمت بالای سیاه رنگ آن توری با نخ محکم خودش بسته می شد و قسمت وسط شیشه گرد آن بود و در قسمت پایین مخزن نفت با اون درب و درجه زیبایش  و تلمبه کوچک باد آن قرار داشت .
وقتی تور  بسته می شد باید آهسته روشن می شد تا تور پاره نشود و معمولا تور را آغشته به الکل می نمودند تا راحت تر روشن شود.
و وقتی تور روشن میشد اگر مواظبت می شد برای چندین بار قابل استفاده بود واگر بر اثر تکان های شدید تور می ریخت و باید تعویض می شد.
گاهی اوقات تور سوراخ می شد و یا سیاه می شد.
چراغ توری معمولا برای مهمانی ها و عروسی ها استفاده می شد و برای همه اوقات نبود و از چراغ گردسوز و چراغ بادی و یا فانوس برای روشنایی استفاده می شد.
در سحرهای فصل برداشت گل زعفران برای روشنایی نیز استفاده می شد
هم روشنایی داشت و هم گرما .
و بخاطر تاریکی محیط ،نورش فضای زیادی را روشن می کرد.
در سوز و سرمای سحر گاهی برداشت گل زعفران  از گرمایش برای گرم کردن دست ها استفاده می شد.
گاهی اوقات بچه ها برای اینکه از کار برداشت گل فرار کنند حمل چراغ توری را بر عهده می گرفتند.
به هر حال نور و گرمای زیبایش و نور آن که از پشت گل های زعفران سایه های درازی  ایجاد می کرد برای ما خاطره انگیز بود.
امروز امکانات آب . برق . گاز . تلفن . اینترنت در اسفاد موجب رفاه و آسایش شده است و دیگر اثری از وسایل قدیمی نیست و فقط خاطره ای از این وسایل در اذهان باقی مانده است.
سختی های گذشته انسانهای مقاوم تری را پرورش داده و آسایش امروز انسانهای آسیب پذیر تر پرورش داده است.
چه عالمان و بزرگانی که با نور فانوس و چراغ گرد سوز و مسیرهای طولانی و در شرایط سخت به جایی رسیدند
امیدواریم قدر داشته های خودمان را بهتر بدانیم و شاکر نعمت های الهی باشیم.
                     کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۱۱ آذر ۹۸ ، ۱۲:۲۰
محمدعلی خالقی

مورچه های کارگر

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۸، ۰۴:۱۹ ب.ظ

روی صندلی چوبی به اتفاق یکی از دوستان نشسته بودیم  و از طبیعت پارک ملت لذت می بردیم . نزدیک عصر بود  سرم را از قسمت بالای صندلی پایین انداختم تا خستگی بدن و شانهایم را دور بریزم . چشمم به تعدادی مورچه افتاد که به ردیف ستونی دنبال هم راه می رفتن  چند ثانیه خیره گشتم تا راهشان را بجویم 

در زیر سبزه های داخل پارک گم شدند وقتی خودمو راست کردم زیر صندلی را دیدم که با نرمه هایی از کیک و شیرینی ازدحام مورچه ها را به خود جلب کرده بود و هر یک از مورچه ها به اندازه توان در دهان گرفته بودند و حمل می کردند  مورچها مدام در رفت و امد بودند تعدادی به ستون در حال رفت و تعدادی در حال برگشت همه شون در حال تلاش بودند مورچه ای را دیدم که بیش از وزنش با خود حمل می کرد و طمع زیاد  او را فرا گرفته بود ستون مورچه ها را دنبال کردم در زیر سبزه های داخل پارک گم شدند سبزه ها را کنار زدم  و انها را یافتم انقدر در ان محل رفت و امد کرده بودند که قسمت سبزه ها از بین رفته بود بیش از هفت و هشت متر بعد از سبزه ها درختی بزرگ و تنومند بود  تا جایی که چشم کار می کرد انها را می دیدم که بدنبال هم از تنه ی درخت بالا می رفتند . مورچه ای را از قسمت شروع دنبال کردم تا قسمت پایان ،  او در جدال  با مشکلات زیادی روبرو می شد در چال و چوله هایی زیادی افتاد از درخت بالا می رفت و می افتاد و دوباره از نو دنبال می کرد ولی هیچ وقت خسته و نامید نمی شد تا به مقصد برسد . تعدادی از مورچه ها در ثانیه های اخر توسط پرندهایی بلعیده می شدند . و پایان ان همه مشقت و تلاش مرگ بود 
به فکر رفتم که امروز زندگی ما انسانها همانند مورچه های کارگر بی ارزش است آدمی در دوران حیات سختی و زحمت می کشد ناگهان فرشته مرگ می اید و او را می برد 
آنچه زحمت کشیده و آنچه از دار دنیا جمع کرده همه هدر می رود . مال ،ثروت ، مونس ، فرزند ، مادر  
همه را تا پای گور با خود می اورد اما آنجا آنها را از او می گیرند و نه چراغی نه مونسی و نه ثروتی  جز ایمان و عمل صالح
تدوین و نگاشت خالقی اسفاد 
داستان : پارک ملت مشهد  1384

۲ نظر ۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۶:۱۹
محمدعلی خالقی

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۴ ق.ظ

نپ

۰ نظر ۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۴
محمدعلی خالقی

مرحوم غلام علی اسحاقی روحش شاد

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۴:۴۸ ب.ظ

۱ نظر ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۶:۴۸
محمدعلی خالقی

سگ بد صورت از جنازه خارج شد

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ب.ظ

شخصی نقل می کرد : من با جماعتی همرا جنازه یکی از رجال دولت ناصر الدین شاه  بودیم . و به عتبات و عالیات می رفتیم . در یکی از منزل ها جنازه را نزدیک خود گذاشته و مشغول صحبت بودیم . ناگهان دیدیم تابوت به حرکت در آمد و سگی بد صورت از میان ان بیرون امد .چون ان کیفیت را مشاهده کردیم تعجب نموده کنار تابوت امدیم وچیزی جز کفن در تابوت نیافتیم .

ما هم با چوب شبیه جنازه ساختیم و بصورت میتی درون کفن پیچیدیم و اطراف ان را با پارچه و شمع بستیم و به عتبات و عالیات نقل دادیم و و نکات شریفی  دفن نموده و مراجعت نمودیم . 

ان شخص می گوید من او را شناختم ولی برای احترام اسم  او را نبردم 

سیر و سیاحت عجیب در عالم ارواح 

 

 

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۹
محمدعلی خالقی

قلعه حسن بایخان شاهرخت

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۳۶ ق.ظ

قلعه‌ی حسن بایخان شاهرخت، یادگاری از دوران اسماعیلیان
قلعه‌ی حسن بایخان در بخش مرکزی شهرستان زیرکوه و دهستان پترگان و در سه کیلومتری شمال روستای #شاهرخت بر فراز قله ای مشرف به روستا و بارگاه امام زاده سعداله، واقع شده است.

به گزارش پایگاه خبری زیرکوه نیوز،قلعه‌ی حسن بایخان در بخش مرکزی شهرستان زیرکوه و دهستان پترگان و در سه کیلومتری شمال روستای شاهرخت  بر فراز قله ای مشرف به روستا و بارگاه امام زاده سعداله، واقع شده است.
بنا بر روایات و منابع، این قلعه متعلق به قرن پنجم هجری و دوره اسماعیلیان است که به عنوان مقر اسماعیلیان محسوب می شده.
قلعه‌ی حسن بایخان در شاهراه هرات به قاین و  بر فراز کوهی منفرد قرار گرفته و با توجه به این‌که دسترسی به قلعه از تمام قسمت‌های کوه امکان‌پذیر است و تقریبا در هیچ بخش کوه، عارضه یا پرتگاه وجود ندارد که جلوی مهاجمان را بتواند بگیرد، در تمام قسمت‌های قلعه از حصار و برج برای افزایش استحکام بنا استفاده شده است.
سه آب‌انبار در قسمت‌های مختلف قلعه دیده می‌شوند؛ یک آب‌انبار به‌صورت دایره، یکی به‌صورت مستطیل و سومی به‌شکل سه دایره‌ی متقاطع است که در یک ردیف قرار گرفته‌اند. 
مصالح به‌کار رفته در ساخت قلعه، سنگ، آجر و ملات ساروج است و فضای معماری قلعه شامل حصار، برج‌ها، آب‌انبارها و فضاهای مسکونی است. این اثر تاریخی  در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

 

۰ نظر ۰۵ آذر ۹۸ ، ۰۸:۳۶
محمدعلی خالقی

بازیهای قدیمی اسفاد

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۷ ب.ظ

بازیهای قدیمی اسفاد
در زمانهای قدیم به دلایلی از قبیل فقر مالی ، عدم دسترسی
آسان به شهر ها و حتی دیگر کشورها و نبود یا کمبود صنایع تولیدی در داخل کشور ، دستیابی به وسایل اسباب بازی کمتر بود لذا بازیها طوری طراحی می شد که یا نیازی  به وسیله و ابزار‌ بازی نبود یا اگر هم نیاز به ابزار بود ، این 
ابزار حاصل تفکر و هنر دستان خودشان بود . 
مثل توشله  که با سنگ درست می کردند . 
این بازیها آنقدر منظری زیبا و دیدنی داشت که بواسطه ی 
استقبال تماشاچیان ، عدم محدودیت سنی و افتخار حضور بزرگترها ، ازدحام بینندگان هر لحظه رو به فزونی‌ بود .
مثلاً می دیدی که مردی با شصت‌ سال سن همراه جوانان 
پانزده ساله و با شور و شوق کودکانه بازی می کند و بازی آنها را گرم و جذاب می نماید . این بازیها در کنار درس ، کار 
کشاورزی و هزاران مشغله ی دیگر ، هم یک ورزش و هم یک تفریح بجا و ضروری بود تا خستگی جسمی و روحیِ همه ی اقشار بخصوص جوانان را بزداید و به قول معروف تخلیه انرژی شده آنان را بجای انحرافات 
به مسیر درست زندگی سوق دهد .
این بازیهای اسفاد عبارت بودند از : 
۱) شَ کُر  بازی
۲) کوت توشله خراب
۳) ریگ بازی
۴) قطار بازی
۵) دارِ فهم
۶) چِش ور بستنک
۷) حاجی نمکَو   نمک بِسَو
۸) توشله بازی
۹) تبرک بازی
۱۰) تَپ تپ خمیر
۱۱) درنه بغل دینگ
۱۲) مِخ دُرنه
۱۳) اُرَنگ اُرَنگ
۱۴) هفت سنگ
۱۵) گرگم گله می گیریم
۱۶) عمو زنجیر باف
۱۷) القدر دینگَو
۱۸) آهنگرو ، سیسینگرو
۱۹) گل یا پوچ
۲۰) از ایی کلاهک دودِ میه
۲۱) الک دولک
۲۲) تیران بازی
۲۳) تو و خط بازی
۲۴) لخشک بازی
۲۵) ایی نخودک ایی کشمکشک
۲۶) باد (تاب تاب)
۲۷) تایر گلونک
۲۸) اتل ، متل
۲۹) پَلپَلیس بازی
اگر توجه کنید مقدمات و ابزار همه ی این بازیها در خود اسفاد تهیه می شده و نیاز به خرید وسیله بازی نبوده است.

1398.2.3  Ah Azimi

۱ نظر ۰۴ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۷
محمدعلی خالقی

تعریف دکتر شریعتی از فقر واقعی

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۵۲ ب.ظ

می خواهم بگویم ....

فقر همه جا سر می کشد 

فقر گرسنگی نیست 

عریانی هم نیست 

فقر چیزی را نداشتناست ولی ان چیز پول نیست 

طلا و غذا نیست 

فقر همان گرد و خاکی ایست که بر کتاب های فروش نرفته ی یک کتاب فروشی می نشیند 

فقر تیغه ی برنده ی ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خورد می کند 

فقر کتیبه ی سه هزار ساله ایست که روی ان یادگاری نوشته اند 

فقر پوست موزی ایست که از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود 

فقر شب را بی غذا سر کردن نیست

فقر روز را بی اندیشه سر کردن است

 

 

۱ نظر ۰۲ آذر ۹۸ ، ۲۲:۵۲
محمدعلی خالقی

برادران قاسمی محمدی احمدی

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۱۸ ب.ظ

۲ نظر ۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۱۸
محمدعلی خالقی

اسفاد خبر در ایتا

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۲۶ ق.ظ

 

 

با سلام و عرض ادب خدمت اسفادیهای عزیز 

با توجه به قطع تلگرام و اینترنت تا اطلاع ثانویه و وصل نت دوستان فعال می توانند به اسفاد خبر در ایتا ملحق شوند 

 

لینک اسفاد خبر در ایتا 

http://eitaa.com/joinchat/3640655885C63a0a5ed32

 

 

 

۱ نظر ۳۰ آبان ۹۸ ، ۰۲:۲۶
محمدعلی خالقی

صدای بوق ماشین توجهم را به خود جلب کرد . ماشین را در حاشیه خیابان نگه داشتم  . ماشینی گران قیمت با رنگ آلبالویی از ماشین پیاده شد تا برای ابراز علاقه محبتش را نشان دهد . چهره اش کاملا تغییر کرده بود او یکی از دوستان قدیمی و هم سن وسال من بود .

ماشینی گران قیمت و خوشگل که می شد با پول ان چند تا خانه خرید و یا هزاران کودک بی سرپرست را پوشش داد

بعد از خداحافظی هر دو سوار ماشین شدیم ولی با دنیایی متفاوت

کاملا می شناختمش چون از همبستگان نزدیک بود . شاید آرزوی چنان  ماشینی برای هر یک از شما  اتفاق افتاده 

اما وقتی در حال رانندگی با ماشین ساده خودم بودم موضوعی مرا به آرامش کشید که هیچ گاه حسرت نداشته هایم را نخواهم خورد . 

ثروتی که در ان ایمان و تقوا نباشد هیچ ارزشی نخواهد داشت . 

خالقی اسفاد

 

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۰:۲۰
محمدعلی خالقی

مقایسه عکس العمل اعضای خانواده

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ق.ظ

 

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

برادرم گفت چرا چتری با خود نبردی ؟

خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی 

پدرم گفت :تنها وقتی سرما بخوری ، متوجه خواهی شد 

مادرم گفت :باران احمق

مادر این است !

 

 

 

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی خالقی

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۴۲ ب.ظ

۱ نظر ۲۸ آبان ۹۸ ، ۲۳:۴۲
محمدعلی خالقی

قلعه ی دل

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۲۱ ق.ظ

 

 

دل انسان همانند قلعه ای محکم و قوی از موادی  ساخته شده که هیچ انسانی نمی تواند وارد شود . شما می توانید با این مواد قلعه دلتان را محکم محکم نموده تا هیچ نیرویی نتواند وارد قلعه دلتان شود . 

وان مواد چیزی جز ....

خشم ،نفرت گله و شکایت ،غرور و کبر، تعصب ، بدبینی و... نیست 

فقط مواظب باشید در ان احساس خفگی نکنید . 

 

 

 

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۸ ، ۰۸:۲۱
محمدعلی خالقی

پنجشنبه است و یاد مرحوم حاج محمد تقی احمدی

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۵۸ ب.ظ

۱ نظر ۲۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۸
محمدعلی خالقی

شخصیت عصبانی زمانه ما

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۵۷ ب.ظ

 

مردی پاکتی به من  داد گفت : فردا اول صبح آن را به اداره می بری و جواب نامه را می گیری ، گفتم : چشم  . می گن سابقه خیاط جماعت بد است و همیشه در دوختن پارچه بد قولی می کند . فردا نگویی خوابم برد و دیر شد اداره باز نبود . فردا نگویی پاکت رو فراموش کردم ببرم ،  فردا نگویی دفتر دار نیومده بود . 

اصلا بیخیال ولش کن پاکتم رو پس بده !

و اما هیچ نگفتم . 

گمرک مشهد 

 

 

۴ نظر ۲۲ آبان ۹۸ ، ۲۳:۵۷
محمدعلی خالقی

برای زیستن

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۸، ۰۴:۳۱ ب.ظ

در دنیایی زیستن که وخامت درد و زخم  هر روز بیشتر از دیروز  بر انسان می افزاید و زندگی انسان را لکه دار می کند . انسانهایی متفاوت با افکار متفاوت پیر جوان دوست همسایه حراف دزد و.....

ادمها حیات خوش را از انسانها  سلب می کنند . 

برای زیستن و خوش بودن باید بهترین بود و بهترین راه را منتخب نمود . و با مزاج و افکار آنها ساخت 

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم آورد . بلکه ان است که هر فرد باید بیاموزد که با معایب و افکار دیگران انان  را بپذیرد و تحسین نماید . 

سکوت یکی از بهترین نبرد ها در برابر افراد نادان و منفور انگیز می باشد . 

برای زیستن گاهی سکوت بهترین جبهه است 

تفاوت آدمی و انسانیت در قوه عقل و شعور است 

خالقی (عرفان)

 

۱ نظر ۲۲ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۱
محمدعلی خالقی

خوبی و بدی

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۸، ۰۱:۳۳ ق.ظ
۱ نظر ۲۱ آبان ۹۸ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

شگفتا از شما که برای رفتن نیز آماده نیستید

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۹ ق.ظ

صاحب دلی برای اقامه نماز به مسجد رفت . نماز گزاران همه او را می شناختند 

خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید او نیز پذیرفت . 

نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود . 

مرد صاحب دل بر خواست بر پله اول منبر نشست .

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود . آنگاه خطاب به جماعت گفت : مردم هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست برخیزد .

کسی بر نخواست .گفت حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد . کسی بر نخواست 

گفت :شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید . 

 

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۹
محمدعلی خالقی

عشایر، زندگی ساده و دوست داشتنی

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ب.ظ

۱ نظر ۱۷ آبان ۹۸ ، ۱۲:۰۱
محمدعلی خالقی

طمع زیاد

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۰۲ ق.ظ

داستان آموزنده 

 

مردی در زمینی مشغول زراعت  بود و زمین بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمین با هم به جدال می پرداختند .

مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه با دیگر اهالی  ده که کنار ملک او املاکی داشتند هم به جنگ و دعوا می انجامید و  از او راضی نبودند . 

او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خود نظری هم به ملک همسایه می داشت .

روزی از مرد طمع کار خبری نبود و او در گوشه از زمینش که چند هکتار زمین بود دار فانی را وداع گفت و سرانجام  او از ان همه ملک و زمین که تصاحب شده  بود . از برایش  قبری ساختند که طول ان کمتر از دو متر و عرض ان کمتر از یک متر بود . 

.انسان به چه مقدار زمین نیاز دارد 

ثروتمند کسی است که به کمترین نیاز دارد نه بیشترین سرمایه را دارد 

  نگاشت ...خالقی اسفاد 

 

 

 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۳:۰۲
محمدعلی خالقی

آرزوهایی که حرام شدند

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۵۱ ق.ظ

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کرد به لستر گفت آرزو کن تا برآورده کنم. لستر با زرندگی آرزو کرد دو آرزوی دیگر داشته باشد بعد با هر کدام از ان دو آرزو آرزو کرد  3 آرزوی دیگر داشته باشد آرزوهایش شد 6 آرزو . با هر کدام از ان شش ارزو  سه آرزوی دیگر خواست و از ان آرزویش برای داشتن آرزوی دیگر استفاده کرد تا وقتی که تعداد آرزوهایش به 5 میلیارد و 7 میلیون و 18 هزار و 34 آرزو ! بعد آرزوهایش را پهنکرد روی زمین و مشغول  شد . کف می زد ، می رقصید جست و خیز  می کرد آواز  می خواند و با داشتن آرزوهایش بیشتر و بیشتر آرزو می کرد . دیگران  می خندیدند و گریه می کردند و عشق می ورزیدند و محبت می کردند . 

لستر وسط آرزوهایش نشست و آنها را روی هم ریخت تا مثل تپه ای از طلا شد . 

بعد شمردن را آغاز کرد آنقدر شمرد تا پیر شد و آرزوهایش دور برش تلمبار شده بود  . آرزوهایش را شمردند حتی یکی هم کم نشده بودهمه نو بودند و برق می زدند . بفرمائید آرزو ؟! چند تا بردارید 

اما به یاد لستر که در دنیای سیبها و بوسه ها و کفش ها  همه ی ارزوهیش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد باشید . 

 

 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۲:۵۱
محمدعلی خالقی

نظر رسول خدا به اهل بلا

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۲۸ ب.ظ

در صدر  اسلام مسلمین افتخار می کردند که وعده غذایی در خدمت رسول الله باشند تا به برکت سفره شان بیفزاید 

روزی مردی حضرت را دعوت کرد و رسول خدا هم پذیرفت پس از لحظاتی سفره گسترده شد . رسول خدا ناگهان  دید که مرغی بر سر دیواری تخمی گذاشت تخم  مرغ سر خورد و پایین افتاد . میان در میخ بزرگی کوبیده شده بود تخم مرغ میان آن میخ قرار گرفت و نشکست . رسول خدا تعجب کرد . میزبان جلو آمد و عرض کرد یا رسول الله شما بر سر سفره ای وارد شده اید که تا بحال بلایی بر ان وارد نشده است . رسول خدا به محض شنیدن این سخن بر خواست و از خانه بیرون رفت . صاحب منزل گفت چه شده است چرا بلند شده اید . رسول خدا فرمود :: من هر گز بر سر سفره ای که بلا نازل نشده باشد و صاحبش در سختی و رنج نبوده نمی نشینم چرا که معلوم است که خداوند نظری بر ان ندارد 

هر اتفاق بد و حادثه را با دل و جان بپذیریم  و با لبخند شکر گذار خداوند باشیم .که خداوند رئوف و مهربان است . 

 

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۸ ، ۱۵:۲۸
محمدعلی خالقی

قرآن مجید -طارق

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۵۹ ق.ظ

 

 

 

سوره طارق 1-10
قسم به آسمان و قسم به طارق و چگونه توانی طارق آسمانی را بدانی  طارق همان کوکب درخشان است که نورش فرو رود 
قسم به اینان که هر شخصی را مراقب و نگهبان است  انسان مغرور در بدو خلقت خود بنگرد 
که از چه آفریده شده است 
از اب نطفه جهنده ای خلقت گردیده 
که از میان صلب پدر و سینه مادر بیرون آمده
او البته در زنده کردنش دوباره پس از مرگ قادر است روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود
و ان روز قوتی در خویش و یاوری بر نجات خود نیابد

 

 

 

 

 

۱ نظر ۱۴ آبان ۹۸ ، ۰۵:۵۹
محمدعلی خالقی