اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

قران و جهان

چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۰۴ ب.ظ

قران مادر جهان است 

و جهان نگار قرآن 

آیه ها را می خوانیم و جهان را ورق می زنیم 

هر روز یک ورق در جهان تجربه و تدریس است 

  خورشید و ماه  

     شب و روز  

       فصل ها  

       ستارگان   

        وسعت زمین  

از برجسته ترین مفهوم جهان است 

با عشق و عرفان هر روزتان را در جهان ورق بزنید 

      خالقی (عرفان)

۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۰۴
محمدعلی خالقی

❤❤❤❤❤نوروز 98 مبارک ❤❤❤❤❤

چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۴۹ ب.ظ

با عرض سلام و درود حضور تمامی بینندگان وب سایت اسفاد وطنم امیدوارم که سالی خوب و خوش همراه با پیروزی و موفقیت داشته باشید 

یکی از مهمترین آداب و رسوم در بین ما ایرانیان که ریشه در دوران باستان دارد، جشن عید نوروز است که همه سال با شروع فصل بهار که مصادف است با پایان اسفند و آغاز ماه فروردین، جشن گرفته می شود و دید و بازدید نوروزی هم از مهمترین آداب این رسم دیرینه است که در آن برای تبریک گفتن نوروز افراد کوچکتر به دیدن افراد بزرگتر فامیل می روند و یکی از نشانه های این احترام برای کوچکترها هم گرفتن عیدی است 
هرچند که امروزه کمی کمرنگتر شده ولی سعی کنیم این آداب را به یاد داشته باشیم 
سال 98 را به تمامی حامیان این رسانه تبریک وتهنیت می گم سال خوبی داشته باشید سفرهای خوبی داشته باشید و زادگاهتان را فراموش نکنید چرا که تمام وجودمان و منیتمان برگرفته از وطن عزیز است 
دوستان توجه داشته باشید اولویت اول را بر وطن ترجیه بدین چرا که پدران و مادران چشم به راهن 
قسمتی از حقوق تان را در خرید از مصرف های عیدانه و و پدر و مادر ترجیح بدین تا فشار بر دوش پدر تنها نباشد
این رو حتما جدی بگیرید 
عیدی پدر فراموش نشه با یه شاخه گل می تونید پدرانتان را خوشحال کنید و با این وضعیت بهرانی مملکت و اقتصاد شما می توانید با یک برج حقوق تان بهترین امر خیر را که از صدها  سفر حج واجب تر است را به خانواده خودتون و پدران و مادران هدیه کنید 
اینده خودتان را  امروز بخرید تا رفاه را در آینده تجربه کنید 
موفق و پیروز باشید 
نوروز 98 مبارک 



۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۴۹
محمدعلی خالقی

امشب شب میلاد 

امام علی (ع) است

باز امشب عــشق 

مــــهمان دل هاست ♥


یارب العالمین🙏

امیدوارم این 

شب زیبا و نــورانی

آغازی باشد برای

شـــادی و لبخند

و گشایش در کلیہ

امورِ مادی و معنوی

دوستان و عـــزیزانم ♥

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۳۹
محمدعلی خالقی

روز مرد شاعر مرتضی حسینی

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۲۳ ب.ظ

روز مرد  

  دوباره قصه جوراب ، روز مَرد آمد

و  باز قصه  بازار و دوره گرد  آمد

جوراب هم که نه مثل هم است هر لنگش 

گهی زنانه و  بی رنگ و  زوج و فرد آمد

چقدر جمع شده جوراب روی هم انگار؟ 

از این حکایت و هدیه سرم  به  درد آمد

نبود داخل سالنامه  نامی از جوراب  

به روز زن که همیشه طلای زرد آمد! 

دلم  ز روز زن و مرد می گرفت انگار 

که مُهره های دلم  طاق های  نَرد آمد

جوراب ذهن مرا خط خطی نمود این بار

به پالتویی نرسیدم ، که  روز سرد آمد

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۳
محمدعلی خالقی

پیشاپیش بهار 98تقدیم به یاران

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ


هیچ خوش بویی ندیدم من جز این 


از بهار و عطر باران در زمین 


شاخه خشکی را گهی جان می گرفت


هیچ نقصی من ندیدم خالقین 


خالقی (عرفان) 


بهار 98 


۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۰
محمدعلی خالقی

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ب.ظ

با سلام و احترام

در خصوص بحث مراسم اموات عزیزمان ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد.

۱ آنچه از نظر قرآن مهم است اینست که می فرماید فاما بنعمت ربک فحدث

یعنی وقتی نعمت به تو رسید و شاد شدی دیگران را نیز در این نعمت شریک کن.

در افطاری . ولیمه عروسی . حج . عید قربان . عقیقه می توان از مردم به بهترین وجه پذیرایی نمود نه در مراسم اموات.

۲ مراسم سوم . هفتم . چهلم . سالگرد . گرفتن مسجد در تهران . مشهد . اسفاد . محرمی . براتی . نوروزی عزای خانواده متوفی را دو چندان خواهد کرد.چرا که خانواده متوفی همان یک عزا را که درگیرند کافی است .

۳ گرفتن مراسم توسط یک میلیاردر با بهترین کیفیت دلیل این نخواهد بود که امواتش در فردوس برین و مراسم فقیر امواتش در جهنم باشند

آنچه مهم است اعمال نیک است و چه بهتر است خیرات و کار نیک در زندگی باشد.

ثواب جمع کردن را با پول نمیشه با خدا معامله کرد. بنابراین این مراسم ها بیشتر برای زنده گان است.

۴ می توان برای رعایت حال بازماندگان و شادی روح اموات مراسم یکبار و فقط در شهر متوفی انجام شود

و مراسم صبح و بعد از ظهر که سه روز در مسجد برگزار می شود حذف شود .

۵ بهتر است مراسم فاتحه خوانی خارج از ساعات اداری باشد قبل یا بعد از غروب و یک مراسم برگزار شود تا حضور پر شور تر شود

۶ بهتر است غذای اموات حذف و اگر اصرار بر این کار است فقط سوم و یا چهلم باشد.

۷ شایسته است غذای اموات که نه فردی علاقه مند است در آن حال و هوا غذا بخورد حذف شود تا هم اسراف نباشد و بجای آن می شود ۳۰ طایفه و فامیل ۳۰ وعده افطاری ماه رمضان را با بهترین کیفیت به نیت خیرات برای اموات اسفاد و ذکر قرائت قرآن و فاتحه بر عهده بگیرند.

۸ شایسته است حمل اموات  از جهت کم شدن غصه و غم بستگان به منزل انجام نگیرد .

در زمان قدیم هم اگر این کار انجام می گرفته بخاطر عدم حضور بانوان در تشییع و انظار عمومی بوده است .

۹ بهتر است جوانان همت کنند و بزرگان را ترغیب نمایند سند و عهدنامه ای امضا شود تا مراسم های پر هزینه اضافی که نه نفعی به زندگان دارد و نه نفعی به مردگان حذف و بجای آن در جاهای دیگر به امور خیریه پرداخت.

منتظر همت و حرکت مهم شما عزیزان در خصوص این موضوع هستیم.

۹ اگر به قطعات قدیم بهشت زهرا و بهشت رضا سر بزنید این مناطق سوت کور است و این عزیزان که با تکریم و تشریفات و مراسم آنچنانی دفن شده هم اکنون به دعا و فاتحه ما نیاز دارند

آنچه مهم است اینست که در زندگی انسانی درست باشیم و دیگر اینکه در همه احوال بیاد اموات باشیم نه اینکه در مراسم و مناسبت های خاص.

۱۰ در زمان وجود مبارک  پیامبر گرامی ما بجای اینکه از بستگان اموات چیزی بخورند بیشتر رسیدگی به حال آنها بود 

و اینست سنت نبوی و اسلامی.

قرآن کریم می فرماید گوشت خون قربانی شما به ما نمی رسد بلکه آنچه برای ما مهم است تقوی است.

منتظر نظرات تکمیلی شما هستیم 

پایدار باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۶
محمدعلی خالقی

جاذبه های گردشگری زیرکوه قاینات

جمعه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۵۷ ب.ظ

 سد تاریخی تجنود و قلعه دختر آهنگران از مهمترین جاذبه های گردشگری حوزه در دل کشور در حاشیه منطقه قائنات، دره تجنود در روستای تجنود و در شهرستان زیرکوه یکی از جاذبه‌های زیبای خدادادی و بهشت گردشگران در استان خراسان جنوبی است که در فصل بهار و تابستان هر سال میزبان مسافران زیادی است. این روستا درجه هوای بسیار پایین و فضای بسیار مفرح و دوست داشتنی و رودخانه دائمی بسیار زیبا دارد 

سد تاریخی تجنود در شهرستان زیرکوه در شرق شهر قاین واقع شده قرار دارد و قلعه دختر آهنگران در جنوب روستای آهنگران و جنوب شرق روستای دارج بالا در مسیر تنگه‌ای به نام دهنه آهنگران و بر فراز قله کوهی واقع شده است. مردم این منطقه ‌به علت داشتن آب فراوان درچندسال قبل اقدام به شالیکاری می‌کردند و هم اکنون از آب آن دربخش باغداری وکشاورزی گندم وجو و.... استفاده می‌شود و آب از دره‌ای تنگ و نسبتا" طولانی عبور کرده و در دهانه تنگه به مصرف کشاورزی می‌رسد‎.

از دیگر جاذبه ها منطقه زیرکوه کویر همت‌آباد شهرستان زیرکوه، روستای ورزگ و روستای افین شهرستان قائن، دشت لاله روستای شاهرخت شهرستان زیرکوه، مسجد جامع قائن، آرامگاه بوذرجمهر شهرقائن، سد تاریخی تجنود، قلعه دختر آهنگران می باشد 



۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۵۷
محمدعلی خالقی

مژده ای دل که بهاران امد

پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۰۱ ق.ظ


جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 

مژده ای دل که بهاران امد 

باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 

مژده ای دل که بهاران امد 

زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی احساس گل و جرعه اب
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان

موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 



۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۰۱
محمدعلی خالقی

تدریس در اسفاد قدیم و خاطرات مرحوم مظفر کریمی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادی از درگذشتگان (1)

     درگذشت تأثر انگیز مرحوم حاج محمد رضا آخوندی را به همه همولایتی ها و بخصوص خانواده و بازماندگان داغدارش تسلیت می گویم.ایشان با آنکه بخش عمده ای از زندگی اش را در تهران گذراند، اما خاطره آهنگ خوش اذان گفتنش بر بام اسفاد قدیم فراموش شدنی نیست. از جناب آقای سعید جمالیان که این موضوع را یادآوری کردند، بسیار ممنونم. برای روح آن مرحوم آرزوی مغفرت و رحمت می کنم و برای بازماندگان محترمش از درگاه خداوند آرزوی صبر دارم. اما این موضوع بهانه ای شد برای یادآوری بخشی از خاطرات اسفاد قدیم.


    شاید ریشه نام فامیلی آقایان آخوندی نیز برای شما جالب باشد. در اسفاد قدیم، به مکتبدار ده که به کودکان آموزش قرآن می داد، آخوند می گفتند. خدابیامرز، پدر آقایان آخوندی چنین جایگاهی داشت. من دوره ایشان را درک نکرده ام اما در کودکی بارها نام آخوند میرزا مسیح و آخوند ملاوهاب را از زبان مادربزرگم به نیکی شنیده ام. ایشان برای آنها تقدس ویژه ای قائل بود. آن دو در تربیت قرآن خوانها و احیای فرهنگ قرآنی در اسفاد قدیم نقش مؤثری داشته اند.


    اگر توجه کنیم که در آن دوران مدرسه به سبک امروز وجود نداشته و تنها راه باسواد شدن مردم همین مکتب قرآن بوده است، می توانیم نقش آخوندها را در آموزش عمومی و ترویج فرهنگ دینی بیشتر درک کنیم.




   در دوران کودکی ما نیز ، با آنکه مدرسه ها به سبک جدید وجود داشت، اما مکتب قرآن همچنان پابرجا بود. آخوند ما، مرحوم کبله (کربلایی) خدایار عاجزی بود که من بخش زیادی از موفقیتم را در زندگی، مدیون ایشان و همسرشان هستم. شاید شرح بیشتری از این موضوع برای شما هم جالب باشد:


    در حدود پنج سالگی ام، یک روز دوست همبازیم آقای محمد علی شفیعی، که همسایه دیوار به دیوارمان بود، مرا با خود به محل مکتبخانه برد. آن روز مکتب تعطیل بود اما با توضیحات ممدعلی، ترس من از مکتب تا حدود زیادی ریخت. تا آنکه در صبح یک روز زمستانی، هنگامی که از خواب بیدار شدم، از پدرم شنیدم که قرار است به مکتب بروم. خوشم نیامد. یواشکی از خانه بیرون رفتم به منزل عمویم (خدابیامرز خواجه اسحاق) پناه بردم و در زیر کرسی پنهان شدم. اما دقایقی بعد پیدایم کردند و پس از کمی مقاومت، راضی شدم که به مکتب بروم. خانه آخوند در باغستان بود و با قلعه فاصله ای نسبتاٌ طولانی داشت.


    اولین برخورد آخوند با من بسیار صمیمانه بود. ایشان مراسم معارفه را با یک دعا شروع کرد و سپس با چند تعارف شیرین، دلهره ام را از بین برد. پیش از آن، حمد و سوره و نماز را از پدر بزرگم (خدابیامرز خواجه حیدر) و بی بی یاد گرفته بودم. دیدن بعضی از افراد آشنا در بین شاگردان مکتب، بخصوص همسایه ام محمد علی فردوسی، که چندسالی از من بزرگتر و بسیار مهربان بود، به من روحیه ای مضاعف داد و اولین روز مکتب را به خوبی شروع کردم .


   اما روزهای بعد همه چیز عادی شد و بخصوص از وقتی که آقای فردوسی که دوره اش را تمام کرده بود، دیگر نیامد، مکتب برای من وضعیتی غریبانه به خود گرفت. علاقه چندانی به یاد گرفتن نداشتم. با بچه های همسن و سالم نمی توانستم رفیق شوم و مسیر رفت و برگشت به خانه برای من بسیار دلهره آور بود.


   برنامه درسی مکتب با مدرسه های امروزی به کلی متفاوت بود. در هر وقت از سال می توانستی وارد مکتب شوی و دوره آموزشی به طور انفرادی، را از اول شروع کنی. برنامه درسی هرکس از دیگری جدا بود و هرکس متناسب با استعداد و تلاش خود پیش می رفت. درس با تمرین حروف الفبا و حروف ابجد آغاز می شد. قواعد اعراب را که یاد می گرفتی، می توانستی جزء سی ام را از آخر (سوره های کوچک) شروع کنی. هر درس را که خوب از بر می شدی، اجازه می یافتی که درس بعدی را بخوانی. سوره «عم»، آخرین سوره سی پاره (جزء سی ام) به منزله امتحان نهایی در یک مرحله بود که با اتمام آن، اجازه ورود به درس قرآن داده می شد.


   از درسهای آن روزها فقط دو خاطره به یاد دارم  که هرکدام می توانست بر زندگیم تأثیری نامطلوب بگذارد. نخست از سوره «الطارق». آخوند از من خواسته بود که این سوره را شب در منزل مرور کنم و من نخوانده بودم. هنگامی که در پاسخ آخوند که از من پرسید؛ دیشب این سوره را خوانده ای،  با سادگی و صراحت گفتم نه، ایشان سیلی محکمی به صورتم زد. این سیلی از نظر من پاسخ راستگویی ام بود و مرا به شدت آزرده خاطر کرد.


    خاطره بعدی مربوط به سوره «عبس» است. در نبود آخوند، مبصر کلاس مسئولیت اداره مکتب را بر عهده گرفته بود. در مقابل مبصر ترس و دلهره کمتری داشتم. به همین دلیل از او خواستم که درس عبس را از من امتحان بگیرد. تنها دو اشتباه داشتم که وقتی یاد گرفتم، به من اجازه داد سوره بعدی که «والنازعات» بود، شروع کنم. شروع درس والنازعات برای من بسیار هیجان آور بود زیرا که تنها یک درس به پایان «سی پاره» مانده بود و در واقع به امتحان نهایی می رسیدم.


   آخوند که آمد، با خوشحالی نزدش رفتم و گفتم که سوره عبس را در حضور مبصر خوانده ام و او به من اجازه داده که والنازعات را شروع کنم. آخوند گفت دوباره بخوان . چشمانم سیاهی رفت. دلهره تمام وجودم را گرفت. بی اختیار گفتم : حالا که فراموش کرده ام ... همه بچه ها خندیدند و آخوند با سیلی محکمی پاسخم را داد. حسابی توی ذوقم خورده بود. دوباره از درس بیزار شدم...


   بالاخره مدتی گذشت. سیپاره به انتها رسید و قرآن را آغاز کردم. هنوز دو صفحه بیشتر از قرآن نخوانده بودم که اتفاق دیگری افتاد و مسیر زندگیم را تغییر داد. امروز حدود 35 سال از آن روز می گذرد و من تأثیر آن روز را در همه موفقیت هایم حس کرده ام.


   در هوای معتدل بهار، کلاس در فضای باغ تشکیل می شد. بچه ها در سایه درخت ها نشسته بودند و هرکس جداگانه درس را زمزمه می کرد. آخوند برای انجام کاری بیرون رفته بود و اداره مکتب را به همسرش سپرده بود. اسماعیل ملکی (دوست صمیمی و قدیمی ام که اکنون دبیر آموزش و پرورش هستند)، مبصر ما بود. همسر آخوند از ما خواست که هر سئوالی داریم از مبصر بپرسیم.


   من احساس کردم که در غیاب آخوند درس را بهتر می فهمم. دو صفحه اول قرآن را خواندم و تنها دو کلمه را از مبصر پرسیدم. بقیه را به نظر خودم درست خوانده بودم. این موضوع را با خوشحالی به همسر آخوند گفتم و ایشان، بدون اینکه مرا امتحان کند، از بچه ها خواست که همه برایم کف بزنند ...


   هیجان تمام وجودم را گرفته بود. اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم. نمی دانم از آن به بعد چه شد اما روزهای بعد را به یاد می آورم که قرآن را با صوت بلند می خواندم و آخوند تحسینم می کرد. گاه اتفاق می افتاد که ایشان در کنار کوچه باغ، رهگذری را نگه دارد و قرآن خواندنم را به او نشان دهد.


   خبر در بین همه آشناها پیچیده بود که فلانی با این سن کم، قرآن را با صوت می خواند. هر روز با پدرم صوت قرآن را تمرین می کردم... دوره قرآن را به سرعت تمام کردم و روزی که وارد مدرسه شدم، پیشاپیش، می توانستم درس ها را به خوبی بخوانم. بچه های سال دوم و سوم دورم جمع می شدند و با تعجب درسها از من می پرسیدند. یادم می آید که از کل کتاب فارسی اول، پیش از آنکه درس را شروع کنیم، تنها چند کلمه را که در آن حروف ویژه فارسی (گ، ژ ، چ ، پ) بود، بلد نبودم...


   این شرح طولانی را از این جهت گفتم که تأثیر یک تشویق بجا را در زندگی خود یادآوری کرده باشم. نمونه چنین تشویق های تأثیرگذاری را در زندگی خود و دیگران بسیار دیده ام.


    بار دیگر به روح همه درگذشتگانی که از آنها نام بردم و من توفیقات خودم را در زندگی مدیون آنها هستم، درود می فرستم و برای آنها که زنده اند، آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر دارم.  


+ نوشته شده در پنجم آبان ۱۳۸۶ ساعت توسط مظفر کریمی  

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

یه روز بسیار عالی در اسفاد

دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ ب.ظ

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۱۷
محمدعلی خالقی

کینه و اشک

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ب.ظ

کینه از اشک چنین می پرسد 

نیست بین غم و شادی ز میان دل تو 

تو برای غم خود گریانی 

یا از این حادثه شوق چنین لبریزی

من از آن آمده ام که میان غم و شوق دل تو فتنه کنم 

اشک در ذائقه ای می گوید 

در میان دل من کینه ی  تو نیست عذاب 

اشک در من شده است مرهم من 

که تو را با چند اشک

 از دلم می شویم 

من فرو می ریزم 

بر تمام دردها ،نیرنگها 

حتی تو 

بنشین و بنگر 

 تا غبار هر درد 

بزدایم و بشورم با اشک 

اشک را هدیه کنیم 

اشک را هدیه کنیم 

شاعر ::::؛خالقی (عرفان)

به امید روزی که هر انسان با هر نیت و دلی که داره قلبامون رو  با عشق ،پاکی یکرنگی به همدیگه هدیه کنیم .

مثل این شعر تمام کینه ها دردها و نیرنگها را با قطره اشکی بر دل بشوریم و دور بریزیم 

نیکوست هر انسان طبق آیین کتاب مقدسش که آن را باور دارد و دوست می دارد و می پرستد گذشته و آینده خود را بنگرد و بیاراید 

حتی آنگه که دیر شده است خداوند رئوف و مهربان است و توبه پذیر هیچ گاه دیر نیست

 بزرگ و عاقل کسی است که در هر اتفاق بد  بتونه خودشو کنترل کنه و صبور باشد توجیه رو بزاریم کنار اگه بخوام یک موضوع کوچیک رو توجیح کنیم بزرگ میشه و اونوقت قادر به کنترلش نیستیم  و دیگه موضوع کوچیک نیست بلکه یک فاجعه است 

لبخند  بهترین هدیه است در برابر اتفاقات بد 

و بزرگترین اتفاقات هدیه ایست از جانب پروردگار  

منتظر هر حادثه یا  ( هدیه )  در زندگی مون باشیم و با لبخند بپذیریم 

اشک شوقی رو به هم هدیه کنیم وبزداییم و بشوریم آن دلی را که به درد و غم خود آغشته است

دوست دارتان

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۴۷
محمدعلی خالقی

عشق وطن

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ب.ظ



نشاط و شادی ما از هوای اسفاد است

بدون عشق  وطن، روزگار بر باد است

دِهی که مختصر و ساده و مفید افتاد

ولی چو سرو  ز قید  زمانه  آزاد  است

اگر که برتری اش را  ز  طُرقبه  گفتم

در این مقایسه یک ذره ای نه ایراد است

هزار  یار  سفر کرده   در  دلش  دارد

چو لاله داغ به دل از فراق و فریاد است

بیا و خستگی اش را دوباره مرهم باش

صفای مقدم او یاس ها و شمشاد است

شبی برای همان  روستای  ساده  خود

غزل سرودم و مهرش هنوز در یاد است

شاعر:  مرتضی حسینی اسفاد



۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۳۲
محمدعلی خالقی

افروختن

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۵۶ ب.ظ

مانده برجا کهن سرو دنج

 

    جز سرو برگ زرد ماند و رنج

 

 پای در بند کجا باورت 

 

             بودنت زان  بهاری  تنت 

 

اذرخش تو رعب خزان 

 

                پیکرت گلگون و نشان 

 

تازیانه گرفت چون تگرگ 

 

      حال  آن روزت از مور و مرگ 

 

آسمانت سیه چون که زاغ 

 

              آشیانه سکوت گشته داغ 

 

اهوان نیست در باغ و دشت 

 

        مثل مردان  بی بازگشت 

 

دست عشق و صفا فرود آمد 

 

              هیمه افروخت بوی دود آمد 

 

دودش آتش اندیشه ام 

 

                   آرزو آتش بر ریشه ام 

 

شاعر خالقی (عرفان)

 

از اواخر سالهای۱۳۷۰ تا سال ۱۳۹۸ اسفاد و خراسان جنوبی خشکسالی های پی درپی دامن این مرزو بوم را فرا گرفت و مردم رنج دیده ی این دیار به سختی روزگار می گذراندند  . سال ۱۳۹۸ اولین بهار رنگارنگ را بعد ان همه خشکسالی به  ارمغان اورد . 

این اشعار بیان اور روزهای سخت زندگی و خشکسالی های متمادی را عنوان می دارد . 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۶
محمدعلی خالقی

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۴۵ ق.ظ

۲ نظر ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۴۵
محمدعلی خالقی

سوره حجر 15 -23

چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۵۵ ب.ظ

 


به راستی که ما در آسمان برجهایی قرار دادیم (به شکل صورت های فلکی) آراستیم و او را از هر شیطان رانده شده حفظ کردیم 

مگر آنکه بخواهد دزدانه خبرهای عالم بالا را بشنود که شهابی روشن آن را دنبال می کند و زمین را گستراندیم و در آن کوه هایی استوار کردیم و از هر گیاه سنجیده ای در ان رویاندیم  و در ان برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم 

و بادها را باردار کننده فرستادیم و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را از آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید و یقینا ماییم که حیات می دهیم و می میرانیم ما وارث جهان و ج هانیانیم زیرا خداوند حکیم و داناست 



۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۵۵
محمدعلی خالقی

مرد خانه

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۳۸ ب.ظ



روز 29 بهمن بود که شرکای گله آقای صادقی با قرار قبلی در بیابان حاضر شدند و به تعمیر و ترمیم سه آغول در نقاط مختلف بیابان پرداختند

 ناگفته نماند که دو عدد مردخانه هم در کنار آغولها ساخته شد که جهت استراحت چوپان و گماری استفاده میشود. 

در گذشته مردخانه ها را در عمق زمین ایجاد میکردند و سقف آن را با هیزم می پوشیدند تا از گرمای زمین استفاده شده و بادگیر هم نباشد حتی شبهای برفی را هم چوپان ها با آتش کوچکی در مردخانه سپری میکردند و به جهت نرمی قوم، نیازی به وسایل رفاهی نبود. 

امروزه هم شیوه ساخت همین است ولی زیاد گود نمی کنند تا تسلط به فضای بیرون و ممانعت از حیوانات درنده هم امکان پذیر باشد.

نگار ....محمد رضا  اسماعیلی 

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۸
محمدعلی خالقی

غریب وطن

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ب.ظ





چه غریبانه که از درد وطن می نالند 

من که عمری ایست دریغم از یاد وطن

       خالقی (عرفان)



۲ نظر ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۴
محمدعلی خالقی

زلال اب

يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۴۵ ب.ظ

       



          عکسم را در زلال اب می بینم 

          زمان  می گذرد 

          خانه ام را با خاک خواهم ساخت 

         جسدم را با اب و خاک دفن خواهند کرد

          خالقی (عرفان )




۰ نظر ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۴۵
محمدعلی خالقی

در سوگ مادر

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ



یک شب مرا به دامن پر مهر خواندی 


                 صد ها هزار بوسه به رویم فشاندی 


در زیر بال چارقد خود زفرط شوق


                   یک دانه اشک روی لبانم چکاندی 


جانی گرفت روح عطش دیده ام وباز


                   برکام من تو شیره جانت خوراندی 


در دست های کوچکم ای باغبان عشق


                      مهر علی وآل علی پروراندی 


هربار نقش دروسط کوچه می‌شدم


                    آرنجهای پرخس وخارم تکاندی 


 باسردی وحرارت ایام خود مرا


                       از سرد وگرم دوره طفلی رهاندی 


 چون خواستم به گریه توپاسخی دهم


                         آرام خنده کردی ودیگر نماندی 


بعد ازسکوت خنده ی توگریه می‌کنم


                          وقتی مرا به کوچه غم‌ها کشاندی 


حتی "ستاره سحری" بی فروغ گشت!


                          زین بار ماتمی که به دوشش نشاندی ..


                          احمدزاده   (ستاره سحری)

۱ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۵
محمدعلی خالقی

خانه باغ

يكشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ب.ظ

کاش می شد جایگاه قدیم تمام خانه های اسفاد کهن را ساخت و رنگ و بوی خاطرات گذشته رو تجدید کرد 
۰ نظر ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۳۳
محمدعلی خالقی

پیام تسلیت مرحومه مغفوره خانم محدثه حسنی

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ب.ظ

با سلام واحترام


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


بِسم الله الرحمن الرحیم


وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.


قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.


همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.


(سوره بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با عرض تسلیت خدمت

جناب آقای احمد حسنی،

وخانواده های محترم

حسنی،باقری،نظری وسایر فامیل وابسته.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با نهایت تاسف و تاثردرگذشت فرزندی عزیز،خواهری مهربان مرحومه مغفوره  خانم محدثه حسنی(فرزندجناب آقای احمدحسنی اسفاد)رابه اطلاع آشنایان واسفادیهای عزیز می رساند.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


مراسم تشییع وتدفین


فردا؛شنبه۱۳۹۷/۱۲/۴

ساعت۱۰صبح

بست پائین (نواب صفوی)حرم مطهررضوی ع به سمت بهشت رضا ع برگزار خواهدگردید


حضورشما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحومه و تسلی دل بازماندگان خواهدبود

  


۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی

روزها تکراری روزگار کرده دورنگ

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۳۰ ق.ظ

هر سحر بانگ دلم می زنه زنگ 

                     می درخشد در این آینه ننگ 

هر شب آن اختر شب تاب دلم

        مرحمی است تا که بشیند غم و رنج 

         می درخشد پس این پرده غمناک و سیه 

                     روزگاری نیرنگ 

از غبار مه آلوده به رنج       

به ستوه آمده ام از شب تنگ 

شاخه های گل یاس 

سر به بالین سحر 

                          از ملال تب و درد و غم خود 

                           زرد از رخ به تمنا شده سنگ 

خانه های  شهرم 

      خالی از نبض زمان 

           دگر از هیچ خبر نیست 

               قاصدک نیست در این کلبه ی غم 


 روزها هر روزش تکراری 

روزگار است در این زخم دلم 

  شده است حیله و نیرنگ و دورنگ 

 شاعر :::خالقی (عرفان)

۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۰
محمدعلی خالقی

آقای اسفاد سید محمد تقی

چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۴۴ ق.ظ

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۴۴
محمدعلی خالقی