اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

بافندگی در اسفاد

از قدیم الایام صنعت بافت در اسفاد رونق خوبی داشته است که می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود💐🌟

بافت پارچه های کرباس👕

بافت پارچه های ابریشمی👚

بافت گلیم وپلاس

بافت توبره وخورجین وروکش پالون الاغ🦓

بافت جوراب و دستکش🧦🧤

بافت جوال و خاک کش

که با توجه به پیشرفت زندگی مردم و دادوستد ادامه آن به بافت قالیچه رسید این هنر ارزشمند مخصوص خانمهای اسفاد بود و برای دختران دم بخت هم یک هنر محسوب میشد🧕

بطوریکه در ایام خواستگاری خانواده عروس دست بافته های دختر خانم رو به نمایش میگذاشتندوعروس خانم ها هم تعدادی از این قالیچه های دسترنج خود رو همراه جهیزیه به خانه داماد میبردند🤵

در زمان بافت قالیچه دختران باهم همکاری می کردن (همبافت)👩‍❤️‍👩

زمان تنیدن تون(نخ تار) از یک نفر سبک پا استفاده یشد تا بافت قالیچه زود تمام شود🏃‍♂

هنگام شروع بافت قالیچه شکلات به حاضرین میدادند 🍬

زمان پایان بافت قالیچه شیرینی توزیع میکردند🍛واگرخانم بارداری پا بر فرش تازه بافته می گذاشت پیش بینی جنسیت جنین را میکردند⛄️

خلاصه سرگرمی بسیار شیرین و هنر بسیار زیبا و دیدنی از خانم‌ها در اسفاد قدیم بودودر اقتصاد خانواده بسیار تاثیر گذار بود 💰در کیفیت بافت قالیچه بعضی از افراد معروف بودند و خرید و فروش قالیچه هم شغل پر درآمد محسوب میشد 💵 در اینجا به بعضی از ابزار و اصطلاحات بافندگی اشاره میکنم _مقراز_دستوک_پکی_کارد_گوره_گله_   پیدمه_دم_ساده بافی_کوک✂️🔪

نام چند نقشه بافت 

گل ابری_ گل طاووس _گل ترکمنی_ گل مرغی_ گل خشتی🌻 کاش این هنر ها با تغییر زندگی امروزی فراموش نشود و به عنوان میراثی ماندگار دست به دست بچرخد(سربلند باد اسفاد واسفادی در جای جای میهن اسلامی قنبری دیماه ۹۷)

  • محمدعلی خالقی
پیر مردی چوب های خشک شده کنار دگدان را در آتش می انداخت و چپوقش را از چوب باریک دگدان چاق می کرد
 اکثر خانه های خشتی و قدیمی از پشت بامها به هم راه داشت
 طبقه همکف اکثر خانه ها طویله و کاهدان و انباری از اسباب الات کشاورزی بود 
نور فانوسی در شب از روزنه ی باریک درب چوبی در امتداد بود 
 ملاغلام اخور رو از کاه تلیت بیشتر می کرد  که فردا باید زمینهای کنار را شخم بزند 
 . درب کاهدون از خانه پشتی بود و همیشه چراغ بادی را فتیله می داد که مبادا از تاریکی شب در حراس باشد
 سیاهی بزرگی از پشت سر با نور چراغ بادی به جلو در حرکت بود .
 وقتی به کاهدون می رسید چراغ بادی را در میخی که بر دیوار خشتی فرو بود اونگ می کرد و کیسه را از کاه پر و به سوی طویله حرکت می کرد
 هنوز به آخر طویله نرسیده بود گاو از فرط گشنگی  امان ریختن کاه را در اخور نمی داد 
گاو پوزش را در آخور فرو می برد و سمش را در زمین می کوبید و دمش را به نشانه سپاس تکان می داد 
هوا که روشن شد ملاغلام  و پیرمرد الاغش را سوار می شدند  و گاو را هم به دنبال خود می بستند
  الاغ تا چشمش به جوب باریک اب می افتاد خود را جهت رفع تشنگی به جوب  می کشاند 
پیرمرد مقداری گندم را در کیسه ای می ریخت و مشت مشت تخم می کرد 
حسنک  الاغ و گاو را با جغدی به گردنشان می بست و اسبابی شخم زنی را با ریسمان گره می زد 
 نزدیک ظهر که می شد حیوان از شدت خستگی و گرسنگی با هم کلنجار بودند گاهی یکی از حیوانها خود را عقب یا جلو می انداخت تا از زیر بار شانه خالی کند
 پیرمرد ترگزی از انار را بر کپل هایشان می گذاشت و با لهجه محلی پل برو ههههههه خود را به یک طرف می کشاند تا قسمت کنارخیت که از شیار گرفته نشده بود را بگیرد
 گاو گاهی دزدکی از سبزه های جوار زمین می قاپید 
میرزا هم بیل به دست برق و جوب ها را برای آبیاری شب مهیا می کرد 
صدای پیرزن پشت خمیده ای که با بقچه ای از لباس بر روی سر خود حمل می کرد از دور دست می آمد و آمار اب را بر کدام جوب پرسان بود 
گاوها از شدت خستگی به سمت طویله تند تند می دویدن 
باری گندمی راکب سوار پیرزن را به حاشیه جاده باریک می کشاند 
صدای گنجشکان و پرندگان از همهمه در خرابه های خانها و سقف های چوبی در جیک وتاب بود 
مادر بزرگ پیری چراغ بادی را از گالون نفت و پوتین های آبیاری را در راه پله جفت می کند 
بعد از ان همه خستگی  روز پیرمرد  بیل و چراغ را در سر سه کیچه و مجمع ابیاران در انتظار آبیاری شبانه و جر و بحث های دوستانه به صبح می نشیند 
صدای مرغ شبی  تمام شب را در آوازی دل انگیز سکوت شب را در آهنگ است 
جیرجیرکی در گریز از آب خوردگی خود را به دامنه بلندا می پکد
هر چند سخت ولی صاف یکرنگ صادق آرامش بهترین خاطرات و حیات را اسفاد وطنم در کهن فراموش نخواهد کرد 
نگارش خالقی اسفاد 
  • محمدعلی خالقی