در حاشیه خیابان دستی به نشانه سوار شدن تکان می خود وقتی احساس کردم پیرزنی تقاضای سوار شدن را دارد ایستادم
پیرزن در حالی که داشت سوار می شد ساکش را به آرامی روی صندلی گذاشت
سلام مادر
سلام پسرم دو چهار راه پایین تر پیاده می شم . چشم مادر بشین
با این وضع و حال از کجا می یای مادر خیلی سخته واسه شما تنهایی رفت و آمد چرا زنگ نمی زنی یکی از فرزنداتون بیان دنبالتون
ای مادر دردمو تازه کردی
ببخشید مادر نمی خواستم ناراحتت کنم
نه پسرم اشکال نداره من فرزند ندارم از کجا داری میای مادر
رفته بودم دکتر واسه چی مادر خدا بد نده
ساکش را باز کرد گربه ای داخل ساک آرام آرمیده بود
نه پسرم گربه ی دارم که دچار هضم غذا شده و نمی تونه غذا بخوره
بردمش دکتر دکتر می گه استخون خورده تو گلوش گیر کرده
گفتم گربه رو بردی دکتر گفت اره چقدر هزینه شد. هفتاد هزار تومان
گفتم هفتاد هزار دادی واسه این گربه خیابانی
اره پسرم هفتاد هزار تومان ازم گرفت و این تنها نیست بیست گربه دیگر تو خونه دارم ... چون فرزند ندارم اوقات مو با اینا سپری می کنم
دیگه داشتم دیونه می شدم. مادر می فروشی این گربه ها رو نه واسه ثوابش
نمی فروشم. گربه قیمتی هم داری نه همشون خیابونی ان
بسیار عالی .....
همین جلو منو پیاده کن می برمت در خونه مادر اگه اشکال نداره
دستت درد نکنه پسرم می شه گربه ها رو ببینم . بیا تو .....
وقتی وارد خانه شدم گربه ها از در و دیوار بر پیرزن وارد شدن
دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم و .....
و این بود داستان گربه تامل انگیز
و باید کمی بیشتر در این موضوعات تامل کرد
نگارش خالقی اسفاد