اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۴۸ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است


یکی دیگر از بزرگان.

خواجه حاج حسینعلی غفاری

فرزند حاج محمد رضا.

از خصوصیات اخلاقی ایشان ،رک گویی در ذاتشون بود،مهربان خوش اخلاق رفیق داروانسانی سفره دار بودند.

وی تک پسر بود و دارای دو خواهر بودند که به همین دلیل خواهران وی ایشان را بیش از حد دوست میداشتند ،ایشان نیز مانند دیگر بزرگان شغل خواصی نداشتند و با ارثیه پدری که به ایشان رسیده بود امرار معاش می کردند .ایشان دارای اب وزمین در روستای اسفدن و در زیر روستای میراباد چشمه ای به نام فیرزاباد داشتند که این چشمه باعث شده بود که میراباد دیگر مرتع نداشته باشد و مرتع اسفاد از ابیز تا فندوخت می شد .

واز زمانی که ایشان فیرزاباد را به اهالی میراباد فروختند ان روستا ادعای مرتع کردو همکنون چاهی در بیابان به نام فیرزاباد حفر گردیده و استفاده میشود،ایشان دارای اب از قنات میراباد نیز می باشند که اکنون خشک شده، ودر اسفاد طاقه اول یا همان سر رم از ایشان خاطرات بسیاری رادر سینه خود جای داده .ایشان در دهه شصت به دامداری نیز پرداخته بودند،خانه وی در کوچه در قلعه به سمت حوض ملا حاجی در جوار خانه اقای حسنی واسماعیلی را بیاد دارید ثمره عمر با برکت ایشان چهار دختر وچهار پسر به نام های خواجه امین الله ،خواجه محمود ،خواجه بوذرجمهر وخواجه حاج اباذر که پسر بزرگ ایشان وزنده دار نام پدر میباشندبرای سلامتی خانواده شون امرزش امواتشون صلوات

نویسنده :محمد علی غفاری


  • محمدعلی خالقی




*فقدان جانگداز درگذشت مادر مهربان  خورشید سلیمانی راد ( همسر مرحوم خواجه محمد ابراهیم ) را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم


برای خانواده ان  مرحوم  صبر و شکیبایی

و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستاریم








  • محمدعلی خالقی


متولد 1319 که همزمان با فرار سربازان از پادگانها در وقایع قبل از انقلاب اسلامی از فراریان از خدمت در دوره پهلوی می باشند همچنین از محدود کاسبان سابق می باشند که وارد کننده مستقیم لوازم التحریر و داروهای پزشکی از تهران به اسفاد بودند.

حجره ایشان در بازار اصلی اسفاد قدیم و بین مغازه آقای یاری و آقای غفاری(حاجی میرزا محمد) واقع بود. خرید محصولات کشاورزی و دامپروری و مبادله پایاپای در اسفاد از ابتکارات ایشان بود.

از پیشگامان استفاده از موتورهای ایژ روسی می باشند که مصدومیت دایم از ناحیه پا از تبعات این کار بود.

چند سال سابقه سکونت در تهران و سابقه کار در دانشگاه علامه که بعلت وفات مادر به اسفاد برگشته و در جنب منزل پدری ساکن می شوند.

در سالهای اخیر دو بار به عمره مشرف شده اند که از ماندگارترین خاطرات زندگی ایشان می باشد.

ایشان بسیار متبحر در امر باغداری و صیفی جات و دامداری هستند و هم اکنون نیز با وجود کهولت سن و مصدومیت پا، همچنان به کار طاقت فرسای کشاورزی مشغول هستند و طاقه 7 رم از ایشان خاطرات فراوانی را در خاطر دارد.(از جمله حمله شبانه اشرار در سال 1375)

ایشان بسیار شوخ طبع و تعارفی و از ادبیات و شوخی های خاص و با مزه برخوردارند

برای ایشان و خانواده محترمشان بویژه آقای محمد رضا اسماعیلی که بیشتر اوقاتش را در فضای مجازی وقف امورات اسفاد نموده است و همچنین دوست عزیزم آقای هادی اسماعیلی اندیشمند و تاریخ دان ، آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.



  • محمدعلی خالقی


فرزند مرحوم حاج میرزا حسن .

از خصوصیات اخلاقی ایشان میتوان به مهربانی ،لوتی بودن ،رفیق دار ی درحد اعلا ، اعتماد به نفس بالا و خوش مرامی وهزاران صفت انسانی دیگر اشاره نمود.

ایشان کار کشاورزی را بسیار دوست می داشت ودر زمان زندگانی خویش. در محل خانه قدیم پدریشان باغ بسیار زیبا درست کردن که چشم هر بیننده را به خود جلب می کرد ،چند مدتی به خرید وفروش زعفران مشغول بودند وگاه گاهی با ماشین شخصی خود مشغول مسافر کشی بودند ،ایشان دارای روابط عمومی بالایی بودند که به همین خاطر در هر جا که فکر کنی دوست ورفیق داشتند،نه هر رفیقی ،رفیقهایی که بعد مرگ وی هنوز در هجران این مرد بزرگ به سوگ نشسته اند.ایشان جهت دید وبازدید از اقوام وخوشاوندان به تهران میروند که در راه برگشت به علت خواب الودگی تصادف میکنند ودار فانی را وداع گفته وهمسر وی به شدت اسیب میبینند ،ثمره عمر این مرد بزرگ دو دختر ودو پسر به نامهای خواجه محمد رضا وخواجه حجت که پسر بزرگ ایشان بوده واکنون در شهر تهران مشغول کار میباشد ،برای سلامتی خانواده شون امرزش امواتشون صلوات

نویسنده :محمد علی غفاری





  • محمدعلی خالقی
در گذشته از منابع  مذکور همچنین درتکرار ذیل از اسفاد و هویت های شاخص در نگاشت ها یاد شد 
امروز مروری بر مراتب تکمیلی در رابطه با اولین  کارخانجات آهن ریزی و شاخص ها از اسفاد کهن که همیشه پرچمی سرفراز داشته می نگاریم 
با توجه به روایات رجال کهن مقالات در رابطه ذکر شده بر می گردد به حدود 220 سال قبل یعنی سه سه نسل گذشته  که پیشین این مقوله به شرح  بیان است 
مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی پدر بزرگ کربلایی حسین علی قاسمی یکی از متملکین و گله داران و سهام داران اراضی در اسفاد و روستاهای مجاور بمرود و اسفدن بوده اند 
طبق روایات در اسفاد کهن معاملات ی مثل پشم  کرک  گوسفند   روغن  چایی خشک بار و البسه   منبع روزی و گذران زندگی از عناوین مهم حیات مردم  بوده 
وهمان طور که هر طایفه حال امروز اسفاد در پیشین خود از هر یار و دیار بوده اند که گذر زمان مجمع این بزرگان را به مهاجرت اسفاد جهت اسکان وا داشته بعنوان مثال افغانستان  کردستان  همدان  فندخت زاهدان  و شهرهای مجاور طبق مسافرتها و صادرات هایی که به شهرها انجام می شده اموار خود را می گذراندند 
مرحوم میرزا عباس قلی در یکی از مسافرتها به افغانستان  اولین کارخانه آهن ریزی را طبق نمونه برداری از افغانستان به اسفاد به بهره برداری می رساند که جایگاه ان در کنار خانه میرزا غلام عباس قاسمی واقع بوده 
که بعد از ان کارخانه هایی توسط آقایان خواجه محمد تقی عظیمی و خواجه میرزا علی خالقی و خواجه سادات قلی موسایی راه اندازی شد .
که در کل به مراتب تکمیلی چهار کارخانه ذوب آهن در اسفاد قدیم موجود بوده که در کنار هم با خوبی و خوشی اوقات خود را می گذراندند که این پیشینه خود پرچمی فراز از اسفاد عزیز است 
امروز بر این نگاشت نیک دانسته م از این چهره ها به فرزانه گی یادی شود تا برای نسل جدید با تمام مشقت کاری و سختی ان دوران که در گذشته به شرح کار و تولید کارخانه ها پرداخته شد به نام نیک نهادینه ای باشد تا بماند یادگار به پاس زحمات نیاکان و بزرگ مردان غیور و ارجمند به برکت صلوات بر محمد و ال محمد 
روح همگی شاد یادشان گرامی 
خالقی اسفاد 
  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

       در راز شب چون زوزه گرگان 


       بوی شبیه خون  


        در اعتماد گرگ می آید   


        فرسنگ ها در بستر یک دشت  


         دشت نبرد خون در میدان    


         جنگ نبرد میش با گرگ است      


         میش از زمین خشک می نالد 


          گرگ از فراق میش در فکر است   


         در شام شب چون رازها پیداست        


           خالقی (عرفان )      

  • محمدعلی خالقی