اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۳۲ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

اما نه حالا حالاها

آخرش فدات میشم

اما نه حالا حالاها

تو اگه با اون چشات هزار دفعه نگام کنى

تو اگه با اون نگات هزار دفعه صدام کنى

عاشق صدات میشم

اما نه حالا حالاها

آخرش فدات میشم

اما نه حالا حالاها

اما نه حال حالاها

اما نه حالا حالاها

عاشق و اسیر و رامت

دیوونه هر کلامت

یه روزى میام تو دامت

اما حالا خیلى زوده

یه شهاب آسمونم

ستاره بى نشونم

میدونى که آشیونم

گوشه قفس نبوده

آخرش فدات میشم

اما نه حالا حالاها

عاشق صدات میشم

اما نه حالاحالاها

اما نه حالا حالاها

اما نه حالا حالاها

باورم نمیشه که تو عاشق بشى

واسه باغ قلبم یه شقایق بشى

میدونم که دوس دارى تو دنیات بیام

از تو بنویسم تو همه لحظه هام

آخ اگه دنبال منى حالا حالاها راه بیا

لاله ى عاشق که شدى به میون صحرا بیا

آخرش فدات میشم

اما نه حالا حالاها

عاشق صدات میشم

اما نه حالا حالاها(٦)

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

یارو شغلش چوب بری بود 

و مبلغی بدهکار ،روزی که با هم به مصاحبت نشستیم 

جهت بدهی انکار می کرد ،او بعلت بیماری روحی روانی که داشت به هیچ درختی رحم نمی کرد و چوب تازه رو کیلویی ۱۵۰۰ می فروخت ، حالا چه از راه حلال و چه حروم 

بعد چند وقت دوباره  دیدمش یه ماشین خریده بود و اومد پیشم گفت بیا برادر بدهی تو بردار ،گفتم چی شد بعد یک  سال به فکربدهی افتادی اونم تو ....

گفت یکم پول اومده دستم دارم بدهی ها مو می دم 

گفتم از تو بعیده به هیشکی رحم نمی کردی ،گفت حالا ...

گفتم یه چیز می خوام بگم رعایت کن ،  گفت بگو جانم 

هر درختی که جون داره یا مهمتر از همه  درخت توت زنده رو هیچ موقع قطع نکن 

گفت شکم گرسنه درخت زنده  می شناسه 

اره برقی داشت و تبر  

دیشب جمعاب بودم اتفاقا چند تا درخت توت بریدم / شبانه می رفت که کسی نبینش چون شهرداری اگه می گرفت اذیتش می کرد 

گفتم نکن برادر یروز جواب باید پس بدی 

می گن درخت توت خون بها داره حالا علت دلایل خاص خودشو داره

این نظر / چون عامه و عموم می تونن از میوه اش استفاده کنند یا شاید به خاطر عمر طولانیش باشه برای حیات ،حیوانات ،پرندگان و میوه محبوبش  شاید دلیل قانع کننده ای باشه  

رجوع به نظرات مراجع هم شاید دلایلی برای اثباتش باشه 

شما چی می گین 

 

داستان ادامه داره 

خانمش رو بعد ده روز دیدم مشکی پوشیده بود 

چی شده ؟؟؟؟ گفت ::  مسعود مرد ، راحت شد ،باورم نمی شد 

جدا راست می گی ،می گه باور کن خودش می دونست که داره می میره تموم بدهی هاشو این اواخر صاف کرد 

خودش هم می دونست که درخت توت گناه داره / اما به قول خودش شکم گرسنه درخت زنده نمی شناخت 

می گم شکم گرسنه رو می شه کاری کرد با علف یا به قول یکی از دوستان سنگ  هم سیر می شه 

اما ذهن منحرف رو نمی شه درستش کرد 

تبر رو تبرئه کرد ،قانون جنگل و زیر پا گذاشت 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

تصویری که باید امروز در تاریخ ثبت می شد 

کی گفته جذر ۲۵ پنجه 

اصلا من می خوام ۶ باشه 

به کی باید جواب بدم 

حتما باید کت و شلوار بپوشم 

نه آقا من می خوام با لباس باشگاه باشم 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

با درختان مهربان باشیم 

درخت توت خون بها دارد 

می گفت شکم گرسنه 

درخت زنده ن می شناسه

تبر رو تبرئه کرد 

قانون جنگل زیر پا گذاشت

 

  • محمدعلی خالقی

به دوستان واقعی خود عشق می ورزند و دوستانشان را سخت انتخاب می کنند 

در ذهن آنها خوبی ها می ماند بارها بارها از کسی که برای آنها وقت گذاشته تشکر می کنند 

ترجیح می دهند کم صحبت کنند تا اینکه خود را برتر نشان دهند 

قدرت تفکر چند گانه دارند 

شکایت هاشون رو به ندرت اعلام می کنند 

اوقات خود را با افراد موفق تر از خود می گذرانند 

طبیعت را برای آرامش و تامل به خلوت کردن می پردازند 

در هنگام رانندگی اولویت را به عابرین و رانندگان عجول می دهند 

سعی دارند با یه جمله کوتاه و مفید اطرافیانشان را شاد کنند 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

رفتم پروانه کسب بگیرم 

دو ساعته بهم تحویل داد 

گفتم درود بر شما  لبخند زد 

گفت چرا ؟؟

ما انسانها وسیله ایم برای رشد / آگاهی/  تکامل /راهنمایی 

اگه بتونیم تو هر سمت کاری و یا هر چیزی / یا کاری که از دستمون بر بیاد البته مثبت /  اون کار بکنیم یه نوع خدمته / این خودش  نوعی انرژی ایست برای زیستن 

ممنون از این که کارمو سریع انجام دادین 

**من این پروانه رو قبلا شش ماهه گرفته بودم 

و شما دو ساعته تحویل من دادین 

جا داره ازتون تشکر کنم .

می خواستم بگم 

داستان تصمیم کبری یک داستان مزخرف بود که بهمون یاد دادن  نفهمیدم چی شد و چی بود اما دهقان فداکار جدی و قابل تامل بود وازش بعد ۴۰ سال دوباره یاد شد 

داشتم میومدم بیرون با این که بهش داشتم انرژی می دادم 

خداحافظی کرد م اومدم بیرون درو بستم دستگیره میخش در رفت و افتاد 

گفتم پیچ گوشتی دارین گفت فقط چاقو دارم 

گفتم هیچی نمی شه بیارین بی‌زحمت 

آورد دیدم یه پیچ کم داره گفتم پیچ ندارین گفت نه اینجا دفتر کاره ما هیچی نداریم / یه نگاه به محیط کردم یه میز چوبی دیدم بر عکس کردم از پیچاش یکی باز کردم 

گفتم اینو کارخونه اضافه.بسته اینجا خخخخ / گفت خرابش نکنی / گفتم هیچی نمی شه  خخخ

  در هین کار  گفتم یاد شعر حضرت علی افتادم 

خندید و گفت یعنی چی / چرا ؟؟؟

گفتم دست بر دامن مولا زد در 

با هم خندیدیم / شما هم بخندیدین 

مثل سگ که نمی شه زندگی کرد 

اما مثل سگ می شه با من رفتار کرد  

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

کدام قسمت از تصویر نور وجود ندارد 

باهوش ها جواب بدن ؟؟؟

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

می گه  که ۱،۵۰۰ خریدارم 

گفتم فروشی نیست 

گفت چرا ؟؟؟همه چیز که پول نمی شه 

درسته ،، با پول خیلی چیزها رو می شه خرید ، این فروشی نیست 

وقتی کلاغ رو داشتم می گرفتم جهت درمان 

هجوم انبوه کلاغ های نگران که بالای سرم قار قار می کردند 

موتور مغزمو ساعت ها تکون داد ، 

آیا انسانیت رو می شه با این تامل کلاغ های نگران خرید 

اگه بشه خرید ، انسان نوعی حیوان وحشی است 

شاید هم انسان نوعی حیوان ناطق است 

که زبان حیوانات را نمی فهمد 

اما باهوش تر از انسان حیوان ها هستند 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

تو هر خانواده یک نخاله ی مهربون هست 

که همه دوستش دارن 

بهش می گن ته تغاری 

افرادی مطمئن و قابل اعتمادی هستند 

فرزندان  آخر هر خانواده 

از همه محبوب تر و مهربون تر 

خلاق یا آچار فرانسه 

می گن دایی 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

شاخه ای ازدرخت سرو اسفاد با قدمت ۱۵۰۰ سال 

که خشک شد 

بالای این شاخه رفتن کاری دشوار بود ،چون کاملا از درخت جدا شده بود 

 

این شاخه به سمت کوه های بمرود خودنمایی می کرد 

سرو هم که باشی روزی آسیاب طبیعت خوردت می کند 

اگه من یک درخت بودم 

 

اگر من درخت بودم خودم را سپر آفتاب می کردم تا هر کس که گذرش به اطرافم افتاد در سایه ی شاخسارم رخ از داغی و گرمای تابستان برگیرد و زمانی را بیاساید و خاطره ی خوابی خنک در زیر شاخسارم را هرگز از یاد نبرد

 

کاش سرو بودم سایه ی رهگذر سالک درویش زمان 

  • محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی رضا حسینی 

روحش شاد , یادش گرامی 

  • محمدعلی خالقی

✅رزمنده و جانباز سرافراز جنگ تحمیلی 
حاج حسین محمدی اسفاد

متولد پنجم خرداد ۱۳۴۴  در روستای اسفاد نام پدر  حاج محمد رحیم و نام مادر طاهره آخوندی که پدرشان به رحمت خدا رفته اند و مادر در قید حیات هستند.
پس از دو مرتبه بسیجی که اعزام به جبهه شدند به عضویت سپاه پاسداران در آمدند. در یک سفری که از جبهه به مرخصی آمدند پدرشان اصرار داشتند  که داماد شود. مراسم دامادی برگزار می شود.
بعد از دو روز که از دامادی من گذشته بود دوباره به جبهه رفتم . که مراتب تقدیر و تشکر از خانواده این رزمنده به خاطر همراهی و همکاری  شایسته است.
در جبهه کمک ارپی جی بودند.  در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ در منطقه سه راه القرنه یا سه راه شهادت از ناحیه سر و کتف مجروح شدند . هنوز پس از سال های  سال بقایای ترکش ها  را در سر دارند و به جهت اینکه در منطقه حساسی از مغز وجود دارد. با آنها کنار آمده اند.  در منطقه هورالعظیم یک روز آقای علی اکبر ظفرمند که تدارکات بودند. برای گروه ما مقداری جیره غذایی آوردند. رفتم از قایق پیاده کردم . تشنه بودم تا یکی از آب میوه ها را باز کردیم که بخوریم. گلوله دشمن آمد و کنار ما به زمین اصابت کرد. و آقای علی اکبر ظفر مند اسفاد از ناحیه ران مجروح شدند. 
چون خون زیادی از پای ایشان رفت بی هوش شدند و توسط امدادگران به پشت خط منتقل شدند.
 آقای محمدی در جبهه  علاوه بر کمک آر پی جی ، در فعالیت های فرهنگی مثل نوحه خوانی و مداحی حضور فعالی داشتند.
پس از مجروحیت ، آقای محمدی چند ماه در بیمارستانی در تهران بستری شده . بعد از ترخیص از بیمارستان مدت دو ماه منزل دایی خود حاج محمد رضا آخوندی در تهران  به سر بردند. که از زحمات ایشان و خانواده شا ن تشکر می شود.
اولین نفری که از خانواده من از مجروحیت من مطلع شد برادرم  حاج حسن محمدی بود که در مرکز پیام و‌مخابرات سپاه  قاینات بودند. البته اول اسم من جزء  لیست شهدا اعلام شده بود که بعداً اصلاحیه دادند.
در سال ۱۳۷۶ با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شدند .یا به تعبیر بهتر معاف از کار شدند . ۷۰ درصد جانبازی دارند. 
 بعد از جنگ نیز در فعالیت های کشاورزی و هیئات مذهبی فعالیت چشمگیری داشته و دارند.
دو دوره عضویت در شورای اسلامی اسفاد را  در کارنامه درخشان خود دارند.
برای این. رزمنده و جانباز  و‌ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت سلامتی و موفقیت آرزومندم
نگارش : مرتضی حسینی اسفاد
نهم آذر ۱۴۰۳

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

شب یَلدا یا شب چلّه یکی از جشن‌های ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود. شب چله از غروب آفتاب ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) آغاز می‌شود و تا طلوع آفتاب ۱ دی (نخستین روز زمستان) ادامه می‌یابد. خانواده‌های ایرانی معمولاً در این شب، انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه و انار و خرمالو را مهیا و دور هم میل می‌کنند. شاهنامه‌خوانی و  قصه‌گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای خانواده و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ نیز رایج است. شب چله در نیمکرهٔ جنوبی برخلاف نیم‌کرهٔ شمالی کوتاه‌ترین شب سال است.

  • محمدعلی خالقی