اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۴۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

ساعت ۴:۴۴ دقیقه صبحه  می خوام یه موضوعی رو بگم 

خیلی وقته مخمو درگیر کرده اما گفتم شاید یه رمزه یا محرمانه باشه بین من و اون بالایی /  ولی الان میخوام بگم. اگه این موضوع بین  شما یا کسی  اتفاق می یفته تو با خودت وخدای خود دعوت شدی  / تو به درک کائنات نزدیک تر شدی 

یک سری اعداد هستند خاص 

هفت هشت سال قبل این موضوع رو برام یکی عنوان کرد /  زیاد توجه نکردم

اما اکنون خیلی برام جالب و جذابه 

شاید .....

بیشتر از شعور حیوانی / حیات گیاهی / آبزیان و نجوم /  مدیتیشن کوه و یا خاک 

اینم یه نوع فرکانس مثبته دیگه

 

نظرتون در مورد اعداد چیست 

اعتقاد دارین یا نه 

 

عدد ۱۱۱ این عدد 

بیش از یکساله رو مخمه

 

پلاک ماشین وبلاگ تعداد بازدیدها و یا لایک در اینستاگرام

ساعت ۱و ۱۱ و خیلی جاهای دیگه 

 تلفظشو وان وان وان می خونم یعنی تنهای تنهای تنها 

حروف ابجد سرچ زدم تا معنی شو دریابم 

به جواب رسیدم 

شما چطور 

بگو چی عددی دوست داری 

 چرا باید یک عدد همش برات در تکرار باشه 

 

چرا ۱۱۳ یا ۱۱۰ نمی شه

 

 

 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

تو حیرانی در این هنگامه، من هم از تو حیرانتر
تو در آغاز آبادی، منم هر لحظه ویرانتر
در این بن بست ظلمانی، رهایی را چه میدانی؟
فرار از خود به سوی هم، و یا از هم گریزانتر
--- ---
اگر از راه برگردیم سراپا حسرت دردیم
اگر از راه برگردیم سراپا حسرت دردیم
گذشتن، مرگ؛ ماندن، درد کدامینند آسانتر؟
--- ---
کدامین پیک را گویند
که من هم از تو می جویم
کدامین پیک را گویند
که من هم از تو می جویم
نشانت را و ماندم بی خبر در آن پریشانتر
--- ---
در این تنهایی ممتد فقط دست تو بر در زد
ندیدم از تو ای دیرآمده ناخوانده مهمانتر
در این تنهایی ممتد فقط دست تو بر در زد
ندیدم از تو ای دیرآمده ناخوانده مهمانتر

تو حیرانی در این هنگامه، من هم از تو حیرانتر
تو در آغاز آبادی، منم هر لحظه ویرانتر
در این بن بست ظلمانی، رهایی را چه میدانی؟
فرار از خود به سوی هم، و یا از هم گریزانتر

 

  • محمدعلی خالقی

 

 

دور پارک ملت می دویدیم    یاد باز باران با ترانه افتادم / می دویدیم می چریدیم همچو آهو 

یه رفیق داشتیم مربی ورزش باید جلوش لنگ می نداخت 

روزای که ما شب تا صبح بیدار بودیم روزا تا لنگ ظهر خواب 

اون بر عکس ما بود  شبا می خوابید کله ی سحر پارک و ورزش سالن بود 

مث ما دهلی نبود 

یه روز  رفتم باهاش پارک ملت / شروع کردیم به دویدن (روز اول )

یه سیصد متری باهاش دوییدم 

گفتم داداش تو که می دونی ما دهلی هستیم 

یواش تر برو هنوز گرم نشده فیس مارو در آوردی 

نه بدو حال می ده 

گفتم نمی تونم یواش برو بهت می گم 

بزار با هم حال کنیم حرف بزنیم 

حرف گوش کن نبود بنده خدا 

گفتم حالا که گوش نمی کنی برو هیش کار نمی شه 

ازم جلو افتاد 

شروع از قسمت ورودی ازاد شهر بود 

اونایی که پارک ملت مشهد دوییدن می دونن 

قسمت خط پایان سربالایی داره 

که می خواد به ورودی آزاد شهر بخوره 

خودمو بهش رسوندم 

گفتم سلام  چه خبر تنهایی خوش می گذره 

گفت بدو اینجا سربالایی یه کم نیاری 

گفتم پس بدو  بریم 

من بدو اون بدو / میگ میگ 

گفتم بدو دیگه زیاد شد سرعت خیلی زیاد 

نگاش می کردم عقب افتاد

گفتم بدو دیگه 

گفت داداش چیزی زدی 

گفتم رفیق نه والا بدو دیگه حال می ده  بدو 

اون بدو من بدو 

نتونست بهم برسه 

کم آورد یه آهنگی بود از معین می گفت تو حیرانی در این هنگامه من هم از تو حیرانتر

به پایان رسیدیم گفت چیز میزی  زدی / نفس نفس 

گفتم داداش من که بهت گفتم دهلی ام 

یواش برو بزار با هم بریم 

حال کنیم حرف بزنیم گوش نکردی 

کاش بودی فیلم می گرفتی 

 

رفیق بعضی ها مرد به دنیا میان 

بعضی ها هم زمونه مردشون می کنه  

رفیقتو بین راه ول نکن پیاده شو با هم بریم 

حالا اونجا جو گیر شده بود خخخخ

ولی به رفاقتمون قسم. ندیدم مثلش 

رفیق یدونه ای / می خوامت بامرام بامعرفت 

یه جاهایی بدردم خورد که خانواده به دردت نخورد 

آره یادمه بوس بوس 

بهش می گفتم اسی پلنگ 

راستی اون روز من دهلی نبودم از مریخ اومده بودم فضایی خخ

می گم نون چی داری می خوری 

اون پایین / آره راستی اون زمان زمان شاه خدابیامرز نون گندم پیدا نمی شد نون جو می خوردیم  با آب 

مگه تو زمان شاه هم بودی / آره اون تهش رسیده بودیم. ته مانده به مای بدبخت رسید همه رو خورد و برد دزدید 

شوخی نکن نه شوخی نمی کنم 

 

 

 

 

 

 

آدم فضایی شاخدار باشه 

  • محمدعلی خالقی

برای هر درد 

هر زخم هر حرف 

یه گل بکار 

ببین خدا چه دل بزرگی بهت می ده 

کمک کن 

همسفره یه آواره شو 

محبت بکار 

دیوانه شو 

آدمای معمولی با تو فرق می کنند 

دلت بزرگ می شه مثل دریا 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

پشت به کوه واستادی برادر 

درست نیست 

کوه حرمت داره 

خودم می دونم 

اول اینکه پشتمو خالی نمی کنه 

دوم اینکه به اسم کوچیک صداش می زنم 

با هم شیشیم 

شیطون می گه 

بزنم این ابرارو پاره پاره کنم 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی