اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

دود چیز بدی نیست 

 

 

یه آدم معمولی با آدم دودی فرق می کنه 

بزار سلول های خاکستری تکون بخورن 

بزار سلول های که اون ته موندن آبدیت بشن 

/ سلول‌های شادیت / سلول های غمت / 

مثل شوک می مونه 

یا می کشدشون / یا قوی تر می شه

سیگار چیز بدی نیست تسکین دردهاست 

خیلی هم فایده داره 

یک مسیر هزاران تغییر داره 

از بین میلیونها سلول سلول‌های گذشته مرده رو می خوای چیکار

اگه درجا زدی  معمولیه / باید تغییر کنی /

مثل اشتباه کردن که باعث بردن می شه 

مثل حذف کردن خیلی اشتباهات گذشته 

اگه امروزت با دیروز فرق کرد یه برگ برد دستته 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

سلام و درود بر میرزای بزرگ بچه خالو 

خنده رو قوم دوست و مهربان / دمتان گرم 

چه خبر حال دلت خوبه 

میزونی یا نه خدا رو شکر / شکم کار کنه حله خخخخ

ازکفش میخی گفتی یه خاطره بگم بخندی 

پیرمرد همیشه در ایام مدرسه برام کیف و کفش چرم می خرید / سایز بزگتر هم می گرفت 

همیشه گریه می کردم که نمی خوام اینا بزرگه 

می گفت بپوش بی‌تو ورمگوم 

کسی جرئت لگد بازی با مارو نداشت 

از حسن مصطفایی رفیق شیش دنگ لگد بازی سوال کن بهت می گه 

یه جفت کفش پاشنه بلند چرم نوک تیز داشتم سایز هم بزرگ بود 

لته اوته مکردم که اندازه شو 

بهش می گفتم چرا بزرگ گرفتی 

ورمگو بریکه سال دگه هم بپوشی / حساب دار خوبی بود 

یک روز مسابقه ی لگد بازی داشتم 

یاد خر دانشمند میفتم خخخخ

لگد  بازی خیلی حال مدا 

همچو ور زر لنگای بچه ها مزدم که ور زمی میخوردن 

چه خبر خوبی 

یک شلوار لئونارد نو پیرمرد بریمه بخریده بو 

معلم عزیز آقای زارع پور پاره که 

نه که شلوغ کاری زیاد مکردم 

اومد گفت چرا این قدر اون طرف و این طرف می ری 

پاره که / نیمکت میخ داشت 

همیز علی علیپور بودم ازش سوال کو 

تا سه روز دقر بودم از معلم 

می خواستم تو پی وی برات بفرستم 

دیدم تو تو گروه فرستادی گفتم بقیه هم فیض ببرن میزون میزون 

بفرم چایی قهوه ی تلخ در خدمت باشیم 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

یکی از بهترین فرکانس های قانون جذب آتیش است 

تاریکی خودش یکی از قدرتمند ترین انرژی هاست 

که باعث بیداری چشم سوم می شود 

اتصال به زمین لخت شدن دراز کشیدن برای آرامش و تخلیه ناراحتی جسمی روحی توصیه می شود 

امواج و صداهایی که در شب دریافت می کنیم چاکراهای بدن را افزایش می دهد 

درختان گیاهان حشرات یکی از نیروهای خداوندگار است که تو را به او نزدیک تر می کند 

گاهی در کوه یاجنگل برای آرامش روحی و جسمی بخوابیم 

دوستان جدیدی می یابیم 

  • محمدعلی خالقی