✅رزمنده و جانباز سرافراز جنگ تحمیلی
حاج حسین محمدی اسفاد
متولد پنجم خرداد ۱۳۴۴ در روستای اسفاد نام پدر حاج محمد رحیم و نام مادر طاهره آخوندی که پدرشان به رحمت خدا رفته اند و مادر در قید حیات هستند.
پس از دو مرتبه بسیجی که اعزام به جبهه شدند به عضویت سپاه پاسداران در آمدند. در یک سفری که از جبهه به مرخصی آمدند پدرشان اصرار داشتند که داماد شود. مراسم دامادی برگزار می شود.
بعد از دو روز که از دامادی من گذشته بود دوباره به جبهه رفتم . که مراتب تقدیر و تشکر از خانواده این رزمنده به خاطر همراهی و همکاری شایسته است.
در جبهه کمک ارپی جی بودند. در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ در منطقه سه راه القرنه یا سه راه شهادت از ناحیه سر و کتف مجروح شدند . هنوز پس از سال های سال بقایای ترکش ها را در سر دارند و به جهت اینکه در منطقه حساسی از مغز وجود دارد. با آنها کنار آمده اند. در منطقه هورالعظیم یک روز آقای علی اکبر ظفرمند که تدارکات بودند. برای گروه ما مقداری جیره غذایی آوردند. رفتم از قایق پیاده کردم . تشنه بودم تا یکی از آب میوه ها را باز کردیم که بخوریم. گلوله دشمن آمد و کنار ما به زمین اصابت کرد. و آقای علی اکبر ظفر مند اسفاد از ناحیه ران مجروح شدند.
چون خون زیادی از پای ایشان رفت بی هوش شدند و توسط امدادگران به پشت خط منتقل شدند.
آقای محمدی در جبهه علاوه بر کمک آر پی جی ، در فعالیت های فرهنگی مثل نوحه خوانی و مداحی حضور فعالی داشتند.
پس از مجروحیت ، آقای محمدی چند ماه در بیمارستانی در تهران بستری شده . بعد از ترخیص از بیمارستان مدت دو ماه منزل دایی خود حاج محمد رضا آخوندی در تهران به سر بردند. که از زحمات ایشان و خانواده شا ن تشکر می شود.
اولین نفری که از خانواده من از مجروحیت من مطلع شد برادرم حاج حسن محمدی بود که در مرکز پیام ومخابرات سپاه قاینات بودند. البته اول اسم من جزء لیست شهدا اعلام شده بود که بعداً اصلاحیه دادند.
در سال ۱۳۷۶ با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شدند .یا به تعبیر بهتر معاف از کار شدند . ۷۰ درصد جانبازی دارند.
بعد از جنگ نیز در فعالیت های کشاورزی و هیئات مذهبی فعالیت چشمگیری داشته و دارند.
دو دوره عضویت در شورای اسلامی اسفاد را در کارنامه درخشان خود دارند.
برای این. رزمنده و جانباز وذاکر اهل بیت عصمت و طهارت سلامتی و موفقیت آرزومندم
نگارش : مرتضی حسینی اسفاد
نهم آذر ۱۴۰۳
کیا از شب چله ی سربازی عکس دارن
برام بفرستین
تو دومین برنده ی پویش عکس شب چله هایی
یک سفر تنب کوچیک و تنب بزرگ ابوموسی
جایزه شب چله ها
اسماعیل کریمی:
سرو بلند قامت🌳
🌿(شاهکار خلقت در روستای اسفاد)🌿
سروی به روستایم از دور هست پیدا
با قامتی بلند وهمچون عروس زیبا
از دور می درخشد مانند یک ستاره
هر کس که دیده او را ،دلتنگ او،دوباره
بر روی ،شاخه هایش ،مهمان زیاد دارد
او مهربان رعناست،هرکس بیاد دارد!
سروی که یادگار است ،از دوره ی نیاکان
با خاطرات بسیار ، با رازهای شاهان
او از قدیم الایام، بودست ،پدر ومادر!
از بهر نوعروسان،یا حاجیان ،عزاگر!!
بابرگ های سبزش،بخشید رونقی ،ناب
برمحفل عروسی ویا عزای ،ارباب
هرگز نگشته است پیر ،هر روز او جوان است
برشاخه هاش،چون دشت،هفتاد آشیان است
گنجشک وزاغ وکفتر ،بلبل وقمری ،ناز
هرروز می سرایند ،انواع ساز وآواز
برسایه سار ،پهنش هر کس به عیش ونوش است
سرو بلند قامت ،او همچنان خموش است
در روستای اسفاد، هر رهگذر که آید
با سرو وخاطراتش ،هم آشناست،شاید
این سرو پیر برنا،گویا که،شاهکار است
او دردل درختان ،در اوج ،اقتدار است
رازی که در دل اوست،باقصه های زیبا
ازسالیان دور است ،با مردمان دیبا(همچون ابریشم)
ای مردمان خوش قلب ،با او رفیق باشید
این راز وقصه ها را ،لطفا به هم نپاشید
امروز در دل سرو ،گویی شده ست آشوب
مرهم به زخم گیرید،تا حال او شود خوب
این افتخار وعزت این یادگار دوران
جان دوباره گیرد، باشید مرد میدان
باید که سالهای ،بعد از شما بماند
هر نسل که باز آید ،قدر ورا بداند
🌺سروده:فاطمه جعفری 🌺
سرو اسفاد
سفرنامه را چون که ناصرنگاشت
بسی حرمت سرو را پاسداشت
بر اسفاد چو ایشان نمودی گذر
بر آن مسجد و سرو کردی نظر
پس ازچندقرن ازچه کرده نهان
ندیدهست اوازه اش در جهان
چرا اسم سرو سهی را نَبُرد
گمانم که او حق اسفاد خورد
کهنسال تر زو بدین جا که دید
به ایران کجا مثلش امد پدید
ندیدی تو سروی بدینسان بزرگ
تنومند و سرسبز ،عظیم وسترگ
نه شایستهء این ادیب شهیر
کند حذف این خلقت بی نظیر
بگو بر ادیب و به استاد ما
که این سرو را گوشه ای جانما
به تحسین این سرو یونس نوشت
درودش براین خلقت وهرکه کشت
غلامحیدر کریمی
یک کخای ریز
قرمز رنگی بووووووود. ، چی بود
آبو می شستیم بعد می خوردیم
البته تموم حوض ها داشتند
ولی حوض مرحوم پدر بزرگم خیلی به ندرت پیدا می شد
چون هر هفته اب می شد و تصفیه داشت
اگه اسمشو می دونین بگین ...
اوقات فراغت در اسفاد قدیم
با سلام و احترام
در اسفاد قدیم اصلا اوقات فراغت و آسایش یرای دانش آموز وجود نداشت چرا که یک دانش آموز هم پای پدر و مادر به انجام کارهای فراونی مشغول بود.
همان اوایل تعطیلات ، بره بزغاله ها رگا (رها و یا از شیر گرفتن) می شدند و نگهداری و چراندن آنها تا اواخر تابستان برعهده بچه ها بود.
تقریبا همه خانواده ها از این بره بزغاله ها داشتند و هرکدام از دانش آموزان به اتفاق دوستان بصورت گروهی با قاطی کردن بره بزغاله ها به چرای آنها در کوه و دشت می پر داختند.
و اینکار از صبح علی الطلوع آغاز و تا غروب ادامه می یافت.
البته خود این کار و تهیه اقلام و لوازم و خوراکی برای این مدت زمان ، بازی ها و شوخی ها و کار گروهی به ما درس کار و مسولیت و صبر و شکیبایی می آموخت.
در کنار این کار شرکت در جمع آوری محصولات کشاورزی و باغداری و انجام کارهای مربوط به آن از دیگر برنامه های اوقات فراغت بود.
توت تکانی و جمع کردن توت خشک . چیدن زردآلو . انگور . انجیر و انار . چیدن و جمع کردن برگ درختان . چیدن علف و سو کردن خیت های پیاز و گندم و ماش و لوبیا و شلغم و چغندر. جمع کردن پنبه . شرکت در درو گندم و جو و خرمنکوبی و خوابیدن در سر خرمن . کمک در آبیاری باغ و زمین های کشاورزی . رفتن به هیزم و کمک در شاخ کردن تنور و آوردن آب آشامیدنی از پای چنار . نگهداری زمین های ارزن و شلغم با نصب ده وول و مترسک و گذاشتن کاغذ روی پل های خیت . خلت خلت کردن . بردن کیسه های جو برای گوسفندان رمه . شرکت در برف روبی و ریزکردن شلغم و چغندر و درست کردن ترید . خار زنی و انبار بری و چارشاخ زنی و گل ورزنی و سوز کولی و پیاز کنی و هموار کاری دیگر اوقات فراغتی برای ما نمی گذاشت.
و اگر ما احساس مسولیتی و همکاری نداشتیم و گهگهای از زیر کار در می رفتیم باز هم این کارها باید انجام می شد که فقط از عهده پدر و مادر بر می آمد و باز هم سنگین ترین کفه بر روی دوش آنها بود تا زیر چرخ روزگار له نشویم.
منصفانه نیست که اوقات فراغت فانتزی امروز را با آن دوران یکی بدانیم.
درگیر بودن بچه های امروز با گوشی و تبلت و کامپیوتر و شبکه های کودک و دوچرخه و اسکیت و اسکوتر و نقاشی و طراحی و شنا و زبان و غیره قابل مقایسه با فقط یک ساعت درو کردن گندم دیم در گرمای طاقت فرسای کجار و مسیله و خه شه زه ری و دشت خونه نیست .
کمی به بچه هایمان درس مسولیت بیاموزیم حتی پیامبر را هم هنگام تولد به دامان طبیعت فرستادند تا روانشناسی و جامعه شناسی و خداشناسی را با نگاه در آثار پروردگار بهتر بیاموزد و برای تعامل با هم نوعان خود با فرایند اجتماعی شدن آشنا شود .
حالا در کنار این همه کار و تلاش دوران کودکی و نوجوانی، هم یک سری تفریحات برایمان وجود داشت و هم از خوراکی های متفاوتی بهره مند بودیم که این زحمات برایمان شیرین می شد.
شرکت در بازیها و تفریحاتی نظیر تبرک بازی . دار و قه هم . چل چل . ریگ بازی . حلقه دینگو . اهن گروو سیسن گروو. تایر بازی .تشله بازی . کبک گیری با دو در و گرفتن و دنبال کردن پرندگان مثل جل و چقووک و کفتر .خرسواری. تله سنگی . درست کردن تشله . دو در . په لخمون و درست کردن کاردستی هایی نظیر مه له . آسا . زینه په یه . دروازه . چیگ ، که اینها همه سرگرمی های آن دوران بود.
در مدرسه نیز برخی کارها جزء وظایف بچه ها بود .
درست کردن تخته پاک کن نمدی . آوردن گچ و دفترنمره از دفتر . تزیین کلاس در ایام خاص. جارو زدن کلاس و آوردن جارو درمنه و سه ور برای طول سال .و روشن کردن بخاری.
اما خوراکی ها
انار . انجیر . انگور . هندونه و خربزه ته په لزی .کیشته .
و جوز . تخم مرغ و مسکه و سرشیر . ماست چکیده . گورجه و سبزی که با نان تنوری مصرف می شد و نقوچ و چل پک و گوشت داغ و دل بندی و غیره .
خلاصه اون زمان اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی در منزل و مدرسه در جریان بود و خودمان تامین کننده همه چیز بودیم اما الان هم با کمک تکنولوژی و صنعت می توانیم بهتر از آن می توانیم باشیم .
کریمی اسفاد 97
درخت جوز مُلک سَوا
درخت جوز در اسفاد قدیم قانونش در حکم یک سفارتخانه بود. یعنی حریم یک درخت جوز در حکم ملک شخصی محسوب فرد می شد .
درخت جوز درختی بسیار بزرگ و پر برکت و پر درآمد بود که جلوه ای بسیار زیبا به باغها و معابر و کوچه باغها داده بود.
جوز یا گردو دوست و شبیه ترین ماده به مغز انسان است و ماده ای بسیار مغزی و سرشار از آهن و کلسیم و فسفر و پتاسیم است.
در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها درخت گردو داشتند و توجه و عنایت خاصی به این درخت داشتند.
خوابیدن در زیر این درخت بعلت شاخه های پربار و فراگیر و داشتن دی اکسید کربن زیاد مکروه بود و برگ آن نیز دارای بویی خاص و ضد پشه است و از پوست گردو و تنه درخت و همچنین برگ درخت برای رنگ در رنگرزی استفاده می کردند . گلبرگ درخت که شبیه خوشه انگور است نیز گربه جوز نام داشت.
فصل برداشت گردو اواخر تابستان بود و چون معمولا اکثر درختان مالکیت مشترک داشتند. چیدن گردو و یا جوز ته کنی از آداب و مراسم و هماهنگی خاصی برخوردار بود.
جوز ته کنی از کارهای سخت و پرخطر بود چرا که درخت های جوز کنار جوب های سنگ فرش و همچنین کنار دیوار باغ که پوشیده از سه ور و که دیسک و خار و خاشاک بود ، روئیده بود و از درختان بسیار مرتفع و شاخه سار بلند بود.
آنقدر شاخه های بلند داشت که چیدن گردو با دست و یا بالا رفتن از درخت غیر ممکن بود و چیدن جوز با چوبی صاف و بسیار بلند به نام جوز روئه انجام می گرفت .
هدایت جوز روئه و انداختن گردو ها کار افراد خاصی بود و قدرت بدنی خاصی را می طلبید و کاری دشوار و خسته کننده بود.
بعد از چیدن گردو ها کار شمارش و تقسیم گردوها به تعداد مالکین بر اساس درصد شراکت انجام می شد .
گاهی اوقات همه شرکاء حضور نداشتند و یا از سهمی اندک برخوردار بودند که همین هم برایشان ارسال می شد.
دنبال کردن گردو ها . جمع کردن . پرت شدن گردو ها به سر و کله افراد ، پشت بام ، کوچه ، لای بوته ها ، شاخه ها و در نهایت په سه کردن و انداختن جوز های باقیمانده در بالای شاخه سارها سهم و غنیمت کودکان بود.
و آخرین برنامه مراسم، کندن پوست گردو یا کچل و یا کل کردن آن بود که دست و انگشتان ما رو پیر می کرد و تا چندین روز رنگ و بوی گردو خوراک جان دستان ما می شد.
گردوی کاغذی و اس که لوک اسفاد ، هم منبع غذایی خوبی بود و هم منبع درآمد و همه خانواده ها از آن برخوردار بودند.
در دهه شصت بعلت طرح سیمان کردن جوب ها و قطع ارتباط ریشه درختان با منابع آب ، تمامی درختان زیبای جوز خشک شد و در آن زمان کاش خروجی هایی کوچک، برای آبیاری درختان از جوبهای سیمانی ایجاد می شد تا این اتفاق بسیار تلخ بوجود نیاید.
هر درخت گردو 5 تا 100 هزار گردو داشت که منبع درآمد خوبی برای خانواده ها بود.
امروزه نیز با توجه به وجود باغها و مراتع اسفاد در کوهپایه و کاهش آب قنات ، تنها راه استفاده مفید از آب قنات ، احیاء باغها با احداث حوض و آب انبار و انجام آبیاری قطره ای است و کاشت درختان گردو با روش آبیاری قطره ای در این منطقه بازدهی خوبی خواهد داشت و کمک به اقتصاد خانواده و ترویج اقتصاد مقاومتی خواهد بود.
کریمی اسفاد ۹۶
❌ اطعام ختم سوم ، ممنوع
🔸همانگونه که مستحضرید این روزها هزینه های برگزاری مراسم ترحیم به یک معضل بزرگ تبدیل شده، بدتر اینکه این هزینه ها به یکباره و بدون آمادگی و در شرایطی که خانواده و بستگان متوفی با غم فراوانی دست و پنجه نرم می کنند، نمکی می شود بر زخم شان و مصیبت را دوچندان می کند.
🔸مطابق توافقی که بین برخی از بزرگان و ریش سفیدان در جلسه ای واقع در مسجد شهرک بمرود در تاریخ ۱۴۰۳/۷/۳۰ صورت گرفت، مقرر گردید از تاریخ مذکور به بعد هیچکس حق برگزاری مراسم سوم (سرو ناهار یا شام ) را نخواهد داشت و در صورتی که شخصی درصدد نقض این توافقنامه برآید، ریش سفیدان، بزرگان و متعهدین به این توافقنامه از حضور در مراسم دعوتی خودداری خواهند نمود.
🔸ضمنا در این جلسه مقرر گردید در صورت تمایل افراد و بدون هیچگونه اجباری هزینه های مربوط به دعوتی را در صورت صلاحدید در زمینه های عام المنفعه و به تناسب توان و علایق خود هزینه خواهند کرد.
امید است که با همراهمی شما سروران، پایه گذار فرهنگی نو و کارآمد باشیم.
جمعی از اهالی و ریش سفیدان شهرک بمرود
💯 پایگاه خبری زیرکوه نیوز
🆔 @zirkoohnews
خانوادهای محترم شهریاری و سایر منسوبین معزا 🖤🖤🖤
درگذشت مرحوم مغفور حاج اسماعیل شهریاری
را خدمت شما تسلیت عرض نموده
از درگاه خداوند منان برای آن مرحوم غفران الهی
و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت داریم 🖤🖤🖤
تصویر:: اسماعیل کریمی
«خانه دوست کجاست؟»
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
«نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآ رد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟»
سهراب سپهری
✳️ سرباز اسفاد در عمان
میر علی صادقی متولد ۱۳۳۴ فرزند محمد ابراهیم در سال ۱۳۵۳ به سربازی می روند.پس از گذراندن دوره آموزشی در بیرجند و مشهد ( منطقه نخریسی) برای اعزام به کشور عمان راهی خرم آباد می شوند. یک دوره آمادگی کوتاه مدت در خرم آباد برای این گروه در زمینه و آموزش تکمیلی توپخانه گذاشته می شود.سپس با هواپیماهای کوچک ارتش به منطقه ظفار اعزام می شوند.در آن زمان پادشاهی عمان سلطان قابوس بود که گروهی از چریک ها ی جدایی طلب چپ گرا شورش کرده بود تا پادشاهی را از قدرت ساقط نماید. و عمان به دو قسمت عمان شمالی و عمان جنوبی تقسیم شود. رژیم شاه برای حمایت از سلطان قابوس و همچنین کنترل بهتر تنگه هرمز و خلیج فارس نیروهایی را اعزام می نماید. آقای میر علی صادقی مدت ۴ ماه در استان ظفار خدمت می نماید. عمان مدت ۸ سال مشغول این درگیری ها در این منطقه بود.که حضور ایران کمک بزرگی به سلطان قابوس کرد. چرا که بعدا اقرار می کند تاج و تختش را مدیون ایران است. پس از اتمام دوره ماموریت آقای صادقی به همراه تعدادی از رفقا از شهر صلاله عمان که مرکز استان ظفار است. سوغاتی تهیه نموده و به ایران بر می گردند. برای مدت ۴ ماه ماموریت در کشور عمان ماهی ۶۰۰ تومان حق ماموریت دریافت می نمایند. حدود ۱۵۰۰۰ سرباز از ایران در فاصله های زمانی متفاوت به عمان اعزام می شوند. جالب اینکه سربازان ایرانی حق اینکه به خانواده های خود بگویند عمان هستند را نداشتند.ودر صورت ارسال نامه باید آدرس یک پادگانی مثل شیراز را می نوشتند. اگر نه نامه پاره می شد و ارسال نمی شد.امار دقیق سربازان ایرانی که در این درگیری کشته شدند، دقیقا مشخص نیست ولی بر اساس مستندات تاریخی ۷۰۰ کشته میباشد. کشته ها در قبرستانی در تهران به صورت ناشناخته دفن می شدند.
آقای صادقی در جنگ ایران و عراق نیز مدتی به صورت بسیجی به منطقه غرب اعزام می شوند. از جمله در زمان مفقود الاثر شدن سید ابوطالب اسماعیلی ایشان به همراه برادر سید ابوطالب، سید اسماعیل اسماعیلی در رسته امدادی در جبهه حضور داشته اند.
✅ مرتضی حسینی اسفاد
انا لله وانا الیه راجعون ⚫️⚫️⚫️
خانوادههای شفیعی نجفی عابدینی میری وسایر اقوام وابسته
با نهایت تاسف وتاثر درگذشت مادر شهیدگرانقدر محمدرضا شفیعی را خدمت شما تسلیت عرض نموده وبرای آن عزیز سفر کرده از درگاه خداوند غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل مسئلت داریم
به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت
مرحوم مغفور حاج محمدحسین جعفری فرزند ارشد مرحوم حاج علی محمد جعفری که در فضل و بخشندگی و گشاده رویی همانند پدر مرحوم شان بودند . ایشان فردی بسیار خوش اخلاق ، مهربان ، شوخ طبع و مهمان نواز بودند چهره بشاش و خندان ایشان بیاد همگان ست.
فردی سخاوتمند و بخشنده بودند ، چنانچه کسی به مشکل میخورد و به این بزرگوار مراجعه میکرد فرقی نمیکرد آشنا باشد یا غریبه دست رد به سینه اش نمیزدند و تا جایی که برایشان مقدور بود کمکش میکردند.
با توجه به اینکه دارای ملک و املاک و باغات متعددی در روستا بودند چنانچه کسی را داخل حریم املاکشان میدیدند همانند پدر بزرگوارشان تغییر مسیر میدادند تا کسی متوجه حضورشان نشود .
دست دهنده ایشان همیشه بر سر زبان ها میچرخد .
گرامی میداریم یاد و خاطره این بزرگمرد را
روحشان شاد و یادشان گرامی .
تاریخ فوت :
۹۸/۰۷/۰۵
چگونه و توسط چه کسی راه هوایی برای ماشین های باری خطه شاسکوه به خصوص اسفاد برای اولین دفعه باز شد؟
در سالیان گذشته جاده درست حسابی نبود، جاده خاکی و کم عرض بود.مغازه داران اسفاد که باری را از قاین یا سایر شهرها خریداری می نمودند. این بار می آمد و در قلعه قدیم آبیز پیاده می شد. سپس پشت چهار پایان به سمت دکان های اسفاد می بردند. چون درختان سر به فلک کشیده باغات آبیز که شاخه های آنها روی راه قرار گرفته بود، مانع عبور ماشین های بزرگ باری بود و تاج و باربند آنها گیر می کرد. و باغداران آبیز هم در خصوص رفع این مشکل همکاری زیادی نداشتند. تا اینکه حدود هفتاد سال پیش یک روز که یک ماشین باری که بار آن متعلق به حاج سید ابوتراب اسماعیلی(حسینی نسب) بود ایشان روی تاج ماشین سوار شده و با اره همه شاخ های مزاحم را می برند و چون ایشان در آبیز ملک داشته و با مردم مراوده بیشتری داشتند. کسی متعرض آن سید نشده ، لذا از آن به بعد بار دکان های اسفاد در روستای اسفاد پیاده می گردید.
نویسنده :
مرتضی حسینی اسفاد،خرداد۱۴۰۳
جمعه های من و اسفادِ شعرهایم
مِرَم به پای چنار که دل مَه وَشو
مِبینُم بُرِّ پای لَق ، تَه رِی نَشو
خُو رَه وَر اَو زدن کِر کِر مِخَندَن
جِلو اَو رَه به لَمبَر خُو مِبَندَن
اَرِی منبع بساطِ عشق و حاله
همه لیسکَن که پِندَری شماله
مَه ورگُفتُم مگر مایو نِدَرِن
دوبَرَه بیمدِن بَی خُو بِیَرِن
نوار بُگذاشتَنُ را رَه بِبَستَن
زَنَمَردی اَ وسط را مِرَقصَن
هَنی اونجا بُدُم ، دیدُم هَرَسو
مِیَن یَک بُرِّ از شارِ چِرَغو
همیجوری مِره بالا فشار مَه
کِه تا اُفتَه به دکتر ، سروکار مَه
مَه از پیشون خونه چه گِلَه دَرُم
مِرَم یَک هُمْلَه یِ سر خور بُگذرُم
مگر ای قلعه دهیارِ نِدَرَه
که هیچکِ با اینا کارِ نِدَرَه
و یا اِی کِه دِخَو نَن هر سه شورا
دریغ از ما شِدَه پارا وُ اَورا (آبراه)
اسماعیلی