اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۳۶۹ مطلب با موضوع «اخبار اسفاد» ثبت شده است

◾️انا لله و انا الیه راجعون 
با نهایت تاثر و تالم ، درگذشت مادری مهربان و همسری فداکار مرحومه مغفوره 《خانم قمرآفاق الهی》همسر جناب آقای مبینی را به اطلاع می رساند و به خانواده های محترم مبینی ، الهی، دلیر ، موسایی، عباسی نژاد، صیامی و سایر بستگان تسلیت عرض می نماییم . 
انشاء الله روحشان شاد و خداوند به فرزندان و بازماندگان آن مرحومه صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید .

 

  • محمدعلی خالقی

پسر دایی های عزیز 

سایه تون مستدام 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

✅رزمنده و جانباز سرافراز جنگ تحمیلی 
حاج حسین محمدی اسفاد

متولد پنجم خرداد ۱۳۴۴  در روستای اسفاد نام پدر  حاج محمد رحیم و نام مادر طاهره آخوندی که پدرشان به رحمت خدا رفته اند و مادر در قید حیات هستند.
پس از دو مرتبه بسیجی که اعزام به جبهه شدند به عضویت سپاه پاسداران در آمدند. در یک سفری که از جبهه به مرخصی آمدند پدرشان اصرار داشتند  که داماد شود. مراسم دامادی برگزار می شود.
بعد از دو روز که از دامادی من گذشته بود دوباره به جبهه رفتم . که مراتب تقدیر و تشکر از خانواده این رزمنده به خاطر همراهی و همکاری  شایسته است.
در جبهه کمک ارپی جی بودند.  در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ در منطقه سه راه القرنه یا سه راه شهادت از ناحیه سر و کتف مجروح شدند . هنوز پس از سال های  سال بقایای ترکش ها  را در سر دارند و به جهت اینکه در منطقه حساسی از مغز وجود دارد. با آنها کنار آمده اند.  در منطقه هورالعظیم یک روز آقای علی اکبر ظفرمند که تدارکات بودند. برای گروه ما مقداری جیره غذایی آوردند. رفتم از قایق پیاده کردم . تشنه بودم تا یکی از آب میوه ها را باز کردیم که بخوریم. گلوله دشمن آمد و کنار ما به زمین اصابت کرد. و آقای علی اکبر ظفر مند اسفاد از ناحیه ران مجروح شدند. 
چون خون زیادی از پای ایشان رفت بی هوش شدند و توسط امدادگران به پشت خط منتقل شدند.
 آقای محمدی در جبهه  علاوه بر کمک آر پی جی ، در فعالیت های فرهنگی مثل نوحه خوانی و مداحی حضور فعالی داشتند.
پس از مجروحیت ، آقای محمدی چند ماه در بیمارستانی در تهران بستری شده . بعد از ترخیص از بیمارستان مدت دو ماه منزل دایی خود حاج محمد رضا آخوندی در تهران  به سر بردند. که از زحمات ایشان و خانواده شا ن تشکر می شود.
اولین نفری که از خانواده من از مجروحیت من مطلع شد برادرم  حاج حسن محمدی بود که در مرکز پیام و‌مخابرات سپاه  قاینات بودند. البته اول اسم من جزء  لیست شهدا اعلام شده بود که بعداً اصلاحیه دادند.
در سال ۱۳۷۶ با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شدند .یا به تعبیر بهتر معاف از کار شدند . ۷۰ درصد جانبازی دارند. 
 بعد از جنگ نیز در فعالیت های کشاورزی و هیئات مذهبی فعالیت چشمگیری داشته و دارند.
دو دوره عضویت در شورای اسلامی اسفاد را  در کارنامه درخشان خود دارند.
برای این. رزمنده و جانباز  و‌ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت سلامتی و موفقیت آرزومندم
نگارش : مرتضی حسینی اسفاد
نهم آذر ۱۴۰۳

  • محمدعلی خالقی

 

 

کیا از شب چله ی سربازی عکس دارن 

برام بفرستین 

تو دومین برنده ی پویش عکس شب چله هایی 

 

یک سفر تنب  کوچیک و تنب بزرگ ابوموسی 

جایزه شب چله ها 

 

 

  • محمدعلی خالقی

 

اسماعیل کریمی:
سرو بلند قامت🌳
🌿(شاهکار خلقت در روستای اسفاد)🌿


سروی به روستایم از دور هست پیدا
با قامتی بلند وهمچون عروس زیبا 

از دور می درخشد مانند یک ستاره
هر کس که دیده او را ،دلتنگ او،دوباره

بر روی ،شاخه هایش ،مهمان زیاد دارد
او مهربان رعناست،هرکس بیاد دارد! 

سروی که یادگار است ،از دوره ی نیاکان
با خاطرات بسیار ، با رازهای شاهان

او از قدیم الایام، بودست ،پدر ومادر!
از بهر نوعروسان،یا حاجیان ،عزاگر!!

بابرگ های سبزش،بخشید رونقی ،ناب
برمحفل عروسی ویا عزای ،ارباب

هرگز نگشته است پیر ،هر روز او جوان است 
برشاخه هاش،چون دشت،هفتاد آشیان است

گنجشک وزاغ وکفتر ،بلبل وقمری ،ناز
هرروز می سرایند ،انواع ساز وآواز

برسایه سار ،پهنش هر کس به عیش ونوش است 
سرو بلند قامت ،او همچنان خموش است 

در روستای اسفاد، هر رهگذر که آید 
با سرو وخاطراتش ،هم آشناست،شاید

این سرو پیر برنا،گویا که،شاهکار است 
او دردل درختان ،در اوج ،اقتدار است

رازی که در دل اوست،باقصه های زیبا
ازسالیان دور است ،با مردمان دیبا(همچون ابریشم)

ای مردمان خوش قلب ،با او رفیق باشید 
این راز وقصه ها را ،لطفا به هم نپاشید

امروز در دل سرو  ،گویی شده ست آشوب 
مرهم به زخم گیرید،تا حال او شود خوب

این افتخار وعزت این یادگار دوران
جان دوباره گیرد، باشید مرد میدان

باید که سالهای ،بعد از شما بماند 
هر نسل که باز آید ،قدر ورا بداند

🌺سروده:فاطمه جعفری 🌺

سرو اسفاد

سفرنامه را چون که ناصرنگاشت
بسی حرمت  سرو را  پاسداشت

بر اسفاد چو ایشان  نمودی گذر 
بر آن مسجد و سرو  کردی  نظر 

پس ازچندقرن ازچه کرده نهان 
ندیدهست اوازه اش  در جهان 

 چرا  اسم  سرو  سهی را  نَبُرد 
گمانم  که  او حق  اسفاد خورد

کهنسال تر زو  بدین جا که دید
به ایران  کجا مثلش امد پدید

ندیدی تو سروی بدینسان بزرگ
تنومند و سرسبز ،عظیم وسترگ

نه  شایستهء  این  ادیب شهیر 
کند حذف این خلقت بی نظیر

بگو بر ادیب و  به  استاد  ما 
که این سرو  را گوشه ای جانما

به تحسین این سرو یونس نوشت
درودش براین خلقت وهرکه کشت

غلامحیدر کریمی 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

 

یک کخای ریز 

قرمز رنگی بووووووود.  ، چی بود 

آبو می شستیم بعد می خوردیم 

البته تموم حوض ها داشتند 

ولی حوض مرحوم پدر بزرگم خیلی به ندرت پیدا می شد 

چون هر هفته اب می شد و تصفیه داشت 

اگه اسمشو می دونین بگین ...

 

  • محمدعلی خالقی

اوقات فراغت در اسفاد قدیم
با سلام و احترام
در اسفاد قدیم اصلا اوقات فراغت و آسایش یرای دانش آموز وجود نداشت چرا که یک دانش آموز هم پای پدر و مادر به انجام کارهای فراونی مشغول بود.
همان اوایل تعطیلات ، بره بزغاله ها رگا (رها و یا از شیر گرفتن) می شدند و نگهداری و چراندن آنها تا اواخر تابستان برعهده بچه ها بود.
تقریبا همه خانواده ها از این بره بزغاله ها داشتند و هرکدام از دانش آموزان به اتفاق دوستان بصورت گروهی با قاطی کردن بره بزغاله ها به چرای آنها در کوه و دشت می پر داختند.
و اینکار از صبح علی الطلوع آغاز و تا غروب ادامه می یافت.
البته خود این کار و تهیه اقلام و لوازم و خوراکی برای این مدت زمان ، بازی ها و شوخی ها و کار گروهی به ما درس کار و مسولیت و صبر و شکیبایی می آموخت.
در کنار این کار شرکت در جمع آوری محصولات کشاورزی و باغداری و انجام کارهای مربوط به آن از دیگر برنامه های اوقات فراغت بود.
توت تکانی و جمع کردن توت خشک . چیدن زردآلو . انگور . انجیر و انار . چیدن و جمع کردن برگ درختان . چیدن علف و سو کردن خیت های پیاز و گندم و ماش و لوبیا و شلغم و چغندر. جمع کردن پنبه . شرکت در درو گندم و جو و خرمنکوبی و خوابیدن در سر خرمن . کمک در آبیاری باغ و زمین های کشاورزی . رفتن به هیزم و کمک در شاخ کردن تنور و آوردن آب آشامیدنی از پای چنار . نگهداری زمین های ارزن و شلغم با نصب ده وول و مترسک و گذاشتن کاغذ روی پل های خیت . خلت خلت کردن . بردن کیسه های جو برای گوسفندان رمه . شرکت در برف روبی و ریزکردن شلغم و چغندر و درست کردن ترید . خار زنی و انبار بری و چارشاخ زنی و گل ورزنی و سوز کولی و پیاز کنی و هموار کاری دیگر اوقات فراغتی برای ما نمی گذاشت.
و اگر ما احساس مسولیتی و همکاری نداشتیم و گهگهای از زیر کار در می رفتیم باز هم  این کارها باید انجام می شد که فقط از عهده پدر و مادر بر می آمد و باز هم سنگین ترین کفه بر روی دوش آنها بود تا زیر چرخ روزگار له نشویم.
منصفانه نیست که اوقات فراغت فانتزی امروز را با آن دوران یکی بدانیم.
درگیر بودن بچه های امروز با گوشی و تبلت و کامپیوتر و شبکه های کودک و دوچرخه و اسکیت و اسکوتر و نقاشی و طراحی و شنا و زبان و غیره قابل مقایسه با فقط  یک ساعت درو کردن گندم دیم  در گرمای طاقت فرسای کجار و مسیله و خه شه زه ری  و دشت خونه نیست .
کمی به بچه هایمان درس مسولیت بیاموزیم حتی پیامبر را هم هنگام تولد به دامان طبیعت فرستادند تا روانشناسی و جامعه شناسی و خداشناسی را با نگاه در آثار پروردگار بهتر بیاموزد و برای تعامل با هم نوعان خود با فرایند اجتماعی شدن آشنا شود .
حالا در کنار این همه کار و تلاش دوران کودکی و نوجوانی، هم یک سری تفریحات برایمان  وجود داشت و هم از خوراکی های متفاوتی  بهره مند بودیم که این زحمات برایمان شیرین می شد.
شرکت در بازیها و تفریحاتی نظیر تبرک بازی . دار و قه هم . چل چل . ریگ بازی . حلقه دینگو . اهن گروو سیسن گروو. تایر بازی .تشله بازی . کبک گیری با دو در و گرفتن و دنبال کردن پرندگان مثل جل و چقووک و کفتر  .خرسواری. تله سنگی . درست کردن تشله . دو در . په لخمون و درست کردن کاردستی هایی نظیر مه له . آسا . زینه په یه . دروازه . چیگ ،  که اینها همه سرگرمی های آن دوران بود.
در مدرسه نیز برخی کارها جزء وظایف بچه ها بود .
درست کردن تخته پاک کن نمدی . آوردن گچ و دفترنمره از دفتر . تزیین کلاس در ایام خاص. جارو زدن کلاس و آوردن جارو درمنه و سه ور برای طول سال .و روشن کردن بخاری.
اما خوراکی ها
انار . انجیر . انگور . هندونه و خربزه ته په لزی .کیشته .
و  جوز . تخم مرغ و مسکه و سرشیر . ماست چکیده . گورجه و سبزی که با نان تنوری مصرف می شد و نقوچ و چل پک و گوشت داغ و دل بندی و غیره .
خلاصه اون زمان اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی در منزل و مدرسه در جریان بود و خودمان تامین کننده همه چیز بودیم اما الان هم با کمک تکنولوژی و صنعت می توانیم بهتر از آن  می توانیم باشیم . 
 کریمی اسفاد   97

  • محمدعلی خالقی

درخت جوز  مُلک سَوا

درخت جوز  در اسفاد قدیم قانونش در حکم یک سفارتخانه بود. یعنی حریم  یک درخت جوز در حکم ملک شخصی محسوب فرد  می شد .

درخت جوز درختی بسیار بزرگ و پر برکت و پر درآمد بود که جلوه ای بسیار زیبا به باغها و معابر و کوچه باغها داده بود.

جوز یا گردو دوست و شبیه ترین ماده به مغز انسان است و ماده ای بسیار مغزی و سرشار از آهن و کلسیم و فسفر و پتاسیم است.

در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها درخت گردو داشتند و توجه و عنایت خاصی به این درخت داشتند.

خوابیدن در زیر این درخت بعلت شاخه های پربار و فراگیر و داشتن دی اکسید کربن زیاد مکروه بود و  برگ آن نیز  دارای بویی خاص و ضد پشه است و از پوست گردو و تنه درخت و همچنین برگ درخت برای رنگ در رنگرزی استفاده می کردند . گلبرگ درخت که شبیه خوشه انگور است نیز گربه جوز نام داشت.


فصل برداشت گردو اواخر تابستان بود و چون معمولا اکثر درختان مالکیت مشترک داشتند. چیدن گردو و یا جوز  ته کنی  از آداب و مراسم و هماهنگی خاصی برخوردار بود.

جوز ته کنی از کارهای سخت و پرخطر بود چرا که درخت های جوز کنار جوب های سنگ فرش و همچنین کنار دیوار باغ که پوشیده از سه ور و که دیسک و خار و خاشاک بود ، روئیده بود و از درختان بسیار مرتفع و شاخه سار بلند بود.


آنقدر شاخه های بلند داشت که چیدن گردو با دست و یا بالا رفتن از درخت غیر ممکن بود و چیدن جوز با چوبی صاف و بسیار بلند به نام  جوز روئه  انجام می گرفت .

هدایت جوز روئه و انداختن گردو ها کار افراد خاصی بود و قدرت بدنی خاصی را می طلبید و کاری دشوار و خسته کننده بود.

 بعد از چیدن گردو ها کار شمارش و تقسیم گردوها به تعداد مالکین بر اساس درصد شراکت انجام می شد . 

گاهی اوقات همه شرکاء حضور نداشتند و یا از سهمی اندک برخوردار بودند که همین هم برایشان ارسال می شد.

دنبال کردن گردو ها . جمع کردن . پرت شدن گردو ها به سر و کله افراد ، پشت بام ، کوچه ، لای بوته ها ، شاخه ها و در نهایت په سه کردن و انداختن جوز های باقیمانده در بالای شاخه سارها سهم و غنیمت  کودکان بود.


و آخرین برنامه مراسم، کندن پوست گردو یا کچل و یا کل کردن آن بود که دست و  انگشتان ما رو پیر می کرد و تا چندین روز رنگ و بوی گردو خوراک جان دستان ما می شد.

 گردوی کاغذی و اس که لوک اسفاد ، هم منبع غذایی خوبی بود و هم منبع درآمد و همه خانواده ها از آن برخوردار بودند.

در دهه شصت بعلت طرح سیمان کردن جوب ها و قطع ارتباط ریشه درختان با منابع آب ، تمامی درختان زیبای جوز خشک شد و در آن زمان کاش خروجی هایی کوچک،  برای آبیاری درختان از جوبهای سیمانی ایجاد می شد تا این اتفاق بسیار تلخ بوجود نیاید.

هر درخت گردو  5 تا 100 هزار گردو داشت که منبع درآمد خوبی برای خانواده ها بود.


امروزه نیز با توجه به وجود  باغها و مراتع اسفاد در کوهپایه  و کاهش آب قنات ، تنها راه استفاده مفید از آب قنات ، احیاء باغها با احداث حوض و آب انبار و انجام آبیاری قطره ای است و کاشت درختان گردو با روش آبیاری قطره ای در این منطقه بازدهی خوبی خواهد داشت و کمک به اقتصاد خانواده و ترویج اقتصاد مقاومتی خواهد بود.
کریمی اسفاد ۹۶

  • محمدعلی خالقی

❌ اطعام ختم سوم ، ممنوع 

🔸همانگونه که مستحضرید این روزها هزینه های برگزاری مراسم ترحیم به یک معضل بزرگ تبدیل شده، بدتر اینکه این هزینه ها به یکباره و بدون آمادگی و در شرایطی که خانواده و بستگان متوفی با غم فراوانی دست و پنجه نرم می کنند، نمکی می شود بر زخم شان و مصیبت را دوچندان می کند.

🔸مطابق توافقی که بین برخی از بزرگان و ریش سفیدان در جلسه ای واقع در مسجد شهرک بمرود در تاریخ ۱۴۰۳/۷/۳۰ صورت گرفت، مقرر گردید از تاریخ مذکور به بعد هیچکس حق برگزاری مراسم  سوم (سرو ناهار یا شام ) را نخواهد داشت و در صورتی که شخصی درصدد نقض این توافقنامه برآید، ریش سفیدان، بزرگان و متعهدین به این توافقنامه از حضور در مراسم دعوتی خودداری خواهند نمود.

🔸ضمنا در این جلسه مقرر گردید در صورت تمایل افراد و بدون هیچگونه اجباری هزینه های مربوط به دعوتی را در صورت صلاحدید در زمینه های عام المنفعه و به تناسب توان و علایق خود هزینه خواهند کرد.

امید است که با همراهمی شما سروران، پایه گذار فرهنگی نو و کارآمد باشیم.

جمعی از اهالی و ریش سفیدان شهرک بمرود

💯 پایگاه خبری زیرکوه نیوز
🆔 @zirkoohnews

  • محمدعلی خالقی

 

خانوادهای محترم شهریاری و سایر منسوبین معزا     🖤🖤🖤                        

درگذشت مرحوم مغفور حاج اسماعیل شهریاری 
 را خدمت شما تسلیت عرض نموده

 از درگاه خداوند منان برای آن مرحوم غفران الهی

و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت داریم  🖤🖤🖤 

 


تصویر:: اسماعیل کریمی 

  • محمدعلی خالقی

«خانه دوست کجاست؟»
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:

«نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می‌آ رد
پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می‌شنوی:
کودکی می‌بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست؟»

سهراب سپهری

  • محمدعلی خالقی

✳️   سرباز اسفاد در عمان

میر علی صادقی  متولد ۱۳۳۴ فرزند محمد ابراهیم در سال ۱۳۵۳ به سربازی می روند.پس از گذراندن  دوره آموزشی در بیرجند و مشهد (  منطقه نخریسی) برای اعزام به کشور عمان راهی خرم آباد می شوند. یک دوره آمادگی کوتاه مدت در خرم آباد برای این گروه در زمینه و آموزش تکمیلی توپخانه گذاشته می شود.سپس با هواپیماهای کوچک ارتش به منطقه ظفار اعزام می شوند.در آن زمان  پادشاهی عمان سلطان قابوس بود  که گروهی از چریک ها ی جدایی طلب چپ گرا شورش کرده بود تا پادشاهی را از  قدرت ساقط نماید. و عمان به دو قسمت عمان شمالی و  عمان جنوبی تقسیم شود. رژیم شاه  برای حمایت از سلطان قابوس و همچنین کنترل بهتر تنگه هرمز و خلیج فارس نیروهایی را اعزام می نماید. آقای میر علی صادقی مدت ۴ ماه در استان ظفار خدمت می نماید. عمان مدت ۸ سال مشغول این درگیری ها در این منطقه بود.که حضور ایران کمک بزرگی به سلطان قابوس کرد. چرا که بعدا اقرار می کند تاج و تختش را مدیون ایران است.  پس از اتمام دوره ماموریت آقای صادقی به همراه تعدادی از رفقا از شهر صلاله عمان  که مرکز استان ظفار است. سوغاتی تهیه نموده و به ایران بر می گردند. برای مدت ۴ ماه ماموریت در کشور  عمان ماهی ۶۰۰ تومان حق ماموریت دریافت می نمایند. حدود ۱۵۰۰۰ سرباز از ایران در فاصله های زمانی متفاوت به عمان اعزام می شوند. جالب اینکه سربازان ایرانی حق اینکه به خانواده های خود بگویند عمان هستند را نداشتند.و‌در صورت ارسال نامه باید آدرس یک پادگانی مثل شیراز را می نوشتند. اگر نه نامه پاره می شد و ارسال نمی شد.امار دقیق سربازان ایرانی که در این درگیری کشته شدند، دقیقا مشخص نیست ولی بر اساس مستندات تاریخی ۷۰۰ کشته می‌باشد. کشته ها در قبرستانی در تهران به صورت ناشناخته دفن می شدند.
 آقای صادقی در جنگ ایران و عراق نیز مدتی به صورت بسیجی به منطقه غرب اعزام می شوند. از جمله در زمان مفقود الاثر شدن سید ابوطالب اسماعیلی ایشان به همراه برادر سید ابوطالب،  سید اسماعیل اسماعیلی در رسته امدادی در جبهه حضور داشته اند.
✅     مرتضی حسینی اسفاد

  • محمدعلی خالقی

انا لله وانا الیه راجعون ⚫️⚫️⚫️
 خانواده‌های شفیعی نجفی عابدینی میری وسایر اقوام وابسته 
با نهایت تاسف وتاثر درگذشت مادر شهیدگرانقدر محمدرضا  شفیعی را خدمت شما تسلیت عرض نموده وبرای آن عزیز سفر کرده از درگاه خداوند غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل مسئلت داریم 

  • محمدعلی خالقی

 

 

به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت 


مرحوم مغفور حاج محمدحسین جعفری فرزند ارشد مرحوم حاج علی محمد جعفری  که در فضل و بخشندگی و گشاده رویی همانند پدر مرحوم شان بودند . ایشان فردی بسیار خوش اخلاق ، مهربان ، شوخ طبع و مهمان نواز بودند چهره بشاش و خندان ایشان بیاد همگان ست. 
فردی سخاوتمند و بخشنده بودند ، چنانچه کسی به مشکل میخورد و به این بزرگوار مراجعه میکرد  فرقی نمی‌کرد آشنا باشد یا غریبه دست رد به سینه اش نمی‌زدند و تا جایی که برایشان مقدور بود کمکش میکردند.
با توجه به اینکه دارای ملک و املاک و باغات متعددی در روستا بودند چنانچه کسی را داخل حریم املاکشان می‌دیدند همانند پدر بزرگوارشان تغییر مسیر میدادند تا کسی متوجه حضورشان نشود .
دست دهنده ایشان همیشه بر سر زبان ها میچرخد .
گرامی میداریم یاد و خاطره این بزرگمرد را
روحشان شاد و یادشان گرامی .
تاریخ فوت :
۹۸/۰۷/۰۵

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

چگونه و توسط چه کسی راه هوایی برای ماشین های باری خطه شاسکوه به خصوص اسفاد برای اولین دفعه باز شد؟

در سالیان گذشته جاده درست حسابی نبود، جاده خاکی و کم عرض بود.مغازه داران اسفاد که باری را از قاین یا سایر شهرها خریداری می نمودند. این بار می آمد و در  قلعه قدیم آبیز پیاده می شد.  سپس پشت چهار پایان به سمت دکان های اسفاد می بردند. چون درختان سر به فلک کشیده باغات آبیز که شاخه های آنها روی راه قرار گرفته بود، مانع عبور ماشین های بزرگ باری بود و تاج و باربند آنها گیر می کرد. و باغداران آبیز هم  در خصوص رفع این مشکل همکاری زیادی نداشتند. تا اینکه حدود هفتاد سال پیش یک روز که یک ماشین باری که بار آن متعلق به حاج سید ابوتراب اسماعیلی(حسینی نسب)  بود ایشان روی تاج ماشین سوار شده و با اره همه شاخ های مزاحم را می برند و چون ایشان در آبیز ملک داشته و با مردم مراوده بیشتری داشتند. کسی متعرض آن سید نشده ، لذا از آن به بعد بار دکان های اسفاد در روستای اسفاد پیاده می گردید.
نویسنده :
مرتضی حسینی اسفاد،خرداد۱۴۰۳

  • محمدعلی خالقی

جمعه های من و اسفادِ شعرهایم

مِرَم به پای چنار که دل مَه وَشو
مِبینُم بُرِّ پای لَق ، تَه رِی نَشو
خُو رَه وَر اَو زدن کِر کِر مِخَندَن
جِلو اَو رَه به لَمبَر خُو مِبَندَن
اَرِی منبع بساطِ عشق و حاله
همه لیسکَن که پِندَری شماله
مَه ورگُفتُم مگر مایو نِدَرِن
دوبَرَه بیمدِن بَی خُو بِیَرِن
نوار بُگذاشتَنُ را رَه بِبَستَن
زَنَمَردی اَ وسط را مِرَقصَن
هَنی اونجا بُدُم ، دیدُم هَرَسو
مِیَن یَک بُرِّ از شارِ چِرَغو
همیجوری مِره بالا فشار مَه
کِه تا اُفتَه به دکتر ، سروکار مَه
مَه از پیشون خونه چه گِلَه دَرُم
مِرَم یَک هُمْلَه یِ سر خور بُگذرُم
مگر ای قلعه دهیارِ نِدَرَه
که هیچکِ با اینا کارِ نِدَرَه
و یا اِی کِه دِخَو نَن هر سه شورا
دریغ از ما شِدَه پارا وُ اَورا (آبراه)

اسماعیلی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

قوی ترین 

صبورترین 

موفق ترین 

پولدارترین 

هم که باشی یه چیزی هست که تو را می آزارد 

کوه سینه سوخته هم داریم 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

عکاس:: خانم مهناز حسنی 

  • محمدعلی خالقی


منم دارم سلام از توی شَهرود 
به شاعرها دهم هم لایک وبدرود
 
از آن کوه بُنیجی ، دشتها را
نظاره میکنم  گلهای اَمرود

زآبیز و زِ ،میر آباد  گویم 
زِ،بالا بنگرم،تا کوه  بمرود

اگرچه من کنون در گلبهارم
یقین دارم که فکرم اونجها بود

گرانی مشکلات اقتصادی
نموده ذوق و طبع شعر نابود

اگر چه مال دنیا چرک دست است
تن  ما را به نامردی چه  فرسود

دوباره باز ایم سوی دانش 
یقین دارم زدانش روحم آسود

 

دگر یادم نمی آید ، چه گویم 
همین چند مصرع اکنون  یاد من بود

کریمی 

 

 

 


دل ما هم همونجا  در کجاره....

گهی شه رود گهی پای چناره.....

گهی در سایه ی مخابراته....

که ریگ های مع عه سر دوقطاره....

همش در گیر اسفادم و لاکن ....

دخو  دیدم شو عید از ما گماره....

و مع بیدارشد دیدم گمار نیست .....

صدا بی مه  که اوو   ار باغ  کناره.....

😂😂 یعقوبی هادی 

  • محمدعلی خالقی

🌹اسفاد من🌹

خبر آمدکه که اسفاد رشت گشته ☘
پر ازلاله میان دشت گشته☘

کلاهش سبزو دامن رنگ،رنگ است☘
به هر سو بنگری ،خیلی قشنگ است ☘

بهارچون، دلنشینش کرده امسال☘
مثال یک نگینش کرده امسال ☘

به زیرکوه نام اسفاد است درخشان☘
به کوه ها،کوه اسفاد است،سامان☘

به آب نقره گونش ،هردمی شکر☘
 به،مهر ،مردمونش،هر دمی شکر☘ 

شده شار ،چراغون،رود کارون☘
زبس که آمده امسال بارون☘

ز،رودش باز ،گل زوفا زند سر☘
کاکوتی وسماروق ریخته ،محشر ☘

 مزار آشی ،پر ارغوانش☘
گل زرد وخیارک،میهمانش☘

قنات وآب شیرین وزلالش☘
خداوندا نگه دار از زوالش☘

به کوچه باغهایش،خاطراتست☘
درخت به وانگور وانارست   ☘

زانجیرش نگو همچون عسل هست☘
به زرد آلو هزار ویک ،مثل، هست ☘

شکر پاره وشیرین،آبدار ، است ☘
ز،هر نوعش به هر باغی هزار است☘

لواشک های ترد ،دلپذیرش☘
وتو ت وشاه توت،بی نظیرش☘

درختای جوز ، همچون، چتر گشته ☘
زگل ها ،کوچه ها پر عطر گشته☘

ز، عناب وزرشک وسیب وآلو  ☘
هلوهای بی مثال ،باغ خالو☘

چواشکولیت اسفاد بی نظیره☘
سه ،چار نوعش، به باغ میرزا امیره☘

ز بادام  وگلابی های شیرین  ☘
که بر اسفاد باشد یار دیرین☘

خدایا شاکرم بر زعفرانش☘
به گندم ،ارزن وجو،بیکرانش☘

سبسک وذرت وپنبه وکنجد☘
گهیچ ،گیلاس ،آلبالو وسنجد☘

زماش و لوبیا سرشارگشته☘
ز،هر سبزی بگی انبار گشته☘

به بادمجون و گورجه،شنبلیله☘ 
چه گندم کشت ،شده تا تگ مسیله☘

زهرچه گویمش اسفاد داراست☘
به زیرکوه پرچم اسفاد بالاست☘

که اسفادم بهشتی جاودان است☘ 
خداوند،بخشش او ،بیکران است☘

تودادی خود نگهدارش،خدایا☘
زسیل وزلزله واز بلایا☘

تقدیم به شما خوبان🌺
فاطمه جعفری ۱۴۰۳/۱/۲۸🌺🌺🌺

  • محمدعلی خالقی

خاطرت هست پای چنار                       بود روزی درختها به قطار

خاطرت هست آب بازی ها                    شیرجه در جوب خوردن سرما

خاطرت هست گوسفند داشتیم             در دویلی سبسک میکاشتیم
 
تبرک توشله بازی یادت هست                بازیهای بچگی به خاطره پیوست

خاطرت هست مدرسه میرفتیم     
          با کشی سفت کتاب میبستیم

خاطرت هست کلاسهای شلوغ     
         ظهرها نون و نعناو آب دوغ

خاطرت هست محرمها وغلور                  مسجد پای چنارعاشوراپرشور

خاطرت هست چیگ وقلبر وخرمن            روزگاری که بود وزن به من

خاطرت هست کیشته و عناب  
              جای آجیل بود نقلهای ناب
شاعر : هادی یعقوبی
هاتف

  • محمدعلی خالقی

✅تقدیم به گروه های مجازی اسفاد
سلامی بر گل آوای اسفاد
به جمع خوب و خوش آرای اسفاد
گروه بعد هم اسفاد خبر هست
که جمع خوب و با فضل و هنر هست
چنین اسفاد من گر دور هم بود
که شرمنده ز اوصافش قلم بود
گمانم بانوان دارند گروهی 
که بند باشد حیات او به مویی
گروه دیگری فرهنگیان است
که در خواب عمیقی و گران است
نه حرفی ، نه حدیثی  و نه آواز
همان پُستی که بوده از سر آغاز
به  اسفاد سرو آن باشد قدیمی
کنار باغ عبدی و عظیمی
ندارد بُنجه ای یا آب راهی
ز دور عکسش نماید با سیاهی
همه گویند نوشی از قدیم است
چو‌ برگ سبز شعری از شمیم است
✳️شاعر: مرتضی حسینی اسفاد

  • محمدعلی خالقی

درخت شاتویی پای چنار بود

محل خاطرات بی شمار بود

کمر خم بود، ولی پر بار شاتوت

ز لطف و رحمت  پروردگار  بود

محلش سمت چپ،دیوار مسجد

شاهد لحظه های  احتضار  بود

درختی پر ثمر و سایه  گستر

برای  اهل اسفاد  افتخار  بود

اگر  یادت  بیاید از  قدیما

کمی پایین تر از پای چنار بود

کنار  جوی  آبی همچو  کوثر

ز اجداد و نیاکان  یادگار  بود

به اطرافش همه اشجار گردو

بهاران بهر مردم سایه سار بود

نمود اقدام به توصیفش مهران

قلم در وصف آن بی اختیار بود

۱۴۰۳/۱/۲۷     مهران

اسفاد من- اسفاد تو- اسفاد ما
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

حاج حسین صیامی
با سلام و احترام
مرحوم حاج حسین صیامی در محل چهارراه قلعه اسفاد زندگی می کردند.
خانه باغ ایشان به طرز زیبایی ساخته شده بود، دیوارهای خشتی و سنگی با حفاظ و پوششی از درختچه های ساور و کدیسک ، که حفاظی بسیار محکم و مقاوم در برابر عبور افراد و حیوانات بود.
در وسط حیاط ایشان حوض آبی بزرگ با پله هایی بسیار زیبا و طاق ضربی زیبا ساخته شده بود که شبیه حوض مسجد جامع قائن بود.
ورودی حوض دارای پله های زیبای شیب دار به سمت پایین و طولانی بود.
حاج حسین صیامی، خیلی تنومند و قد بلند بودند و بسیار زحمت کش، مومن و اهل مطالعه و بحث های علمی و فقهی و تاریخی بودند و همچنین بخشی از  منزل ایشان مدتی میزبان دانش آموزان مقطع راهنمائی بود.
ایشان بوسیله تفنگ شکاری که داشتند مهارت خوبی در شکار وحش و زاغ و کبک داشتند.
همچنین ایشان تبحر خاصی در ساخت لوازم کشاورزی و شخم زنی نظیر ماله ، جوغ و دروازه خرمن کوبی داشتند.
همچنین یکی از کارهای بسیار بزرگ ایشان مساحی یا نی زنی زمینهای کشاورزی و یا به قول امروزی ها، تحدید اراضی بود.
اسفادیهای قدیم هرکدام برای اسفاد نقش اجتماعی خاصی داشتند و نسبت به امورات اجتماعی حساس و مسئولیت پذیر بودند.
آرزوی رحمت و رضوان الهی برای مرحوم حاج حسین صیامی داریم.
و همچنین آرزوی سلامتی و موفقیت برای فرزندان ایشان.
پیروز و سربلند باشید 
                          کریمی اسفاد من 

کلیک کنید 👇👇👇👇👇👇👇👇


https://eitaa.com/joinchat/937034001C8346ea382d

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

تصویر سال ۸۸ ، ۸۹

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در  کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا  100 هزار لیتری  با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط  و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ،  گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم  ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه  با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
                             کریمی اسفاد

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۶ ساعت 2:7 توسط اسماعیل کریمی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

اگه ساعت یک شبه حالت بده اعصابت خورده 

ببین چی حال دلتو خوب می کنه همون کارو بکن 

 

می بینی یه بچه گیر می ده به اسباب بازیش من فقط همین ماشین می خوام گریه میکنه آروم قرار نداره تا بهش می دی آروم می شه انگار دنیا رو بهش دادی 

اگه ساعت ۲ شب می خوای بری قبرستون سرخاک بابات حالت خوب می شه برو 

اگه دوست داری بالای این درخت عکس بگیری پشت سرت خورشید طلوع کنه ساعت ۵و نیم صبحه انجام بده 

یه عکاس ۲۷ روز مستمر دوربین کار می زاره تا عکس ماه رو بین دو درخت بگیره 

هر کی از دور ببینش می گه این مشکل داره مگه قراره با حرف مردم زندگی کنه

این درخت یک شاخه داشت به سمت ابیز یه شاخه خشک شده 

بیست سال قبل الان هر موقع این عکس می بینم احساس خوبی بهم دست می ده 

دوست داشتم برم رو شاخه دراز بکشم عکس بگیرم خیلی کار سخت و خطرناکی بود ولی دوست داشتم انجام بدم 

این کارو کردم  

هرکاری که حالت خوب می شه مستمر انجام بده دیگه اون تو ذهنت می مونه بعد یک ماه دیگه از ذهنت پاک نمی شه و می تونه از رویاهای خوب تو باشه تو بیست روز طناب بزن  تو بیست روز برو کوه  ورزش کن فوتبال بازی کن کتاب بخون ووو

برای کارهای خوبت احساس می کنی داری به خودت پاداش می دی احساس خوبی داری 

  

این درخت خاصی که می بینی اینجاست  خیلی متفاوته   این درخت باباش تهرانی بوده اما بیخیال می شه میاد روستا ،  ترجیح می ده تو روستا زندگی کنه تا ولنجک تهران باشه  ریشه اش بیابی تو ایران هم نمی تونی پیداش کنی وِلی ترجیح میده زمستون سرد کویری رو  تحمل کنه تا تو باغ فرح باشه  تک و تنها  

وقتی نیمه اول زندگی ت همه با سختی و مشقت گذشت دیگه صدای ضبط ماشین اگه بهترین آهنگ هم باشه اذیتت می کنه این  یعنی ۴۰ رو رد کردی و پخته شدی 

دیگه هیچی برات مهم نیست 

آرامش سکوت تنهایی طبیعت 

 

 

من از ملک پدر کردم جدایی 

گرفتم با غریبان آشنایی 

غریبان خصلت خوبی  ندارند 

که اول خوب آخر بی وفایی  

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

شرکت تعاونی اسفاد
یکی از مراکزی که در اسفاد منشاء خدمات فراوانی برای مردم اسفاد بوده است شرکت تعاونی مصرف اسفاد است که از همان اوایل انقلاب توزیع اقلام و لوازم و مواد خوراکی کوپنی  قند و روغن و شکر  توسط آقای حاج حسن ابراهیمی صورت گرفته است.
مکان اولیه شرکت تعاونی یک اتاق در منزل آقای  میرزا حسن واحدی بود که باوجود مشکلات فراوان و کمبود جای مناسب به مکان فعلی در شهرک جدید اسفاد منتقل شد که با حذف مواد کوپنی، دیگر خدماتی ارائه نمی کند.
ایشان مردی سختکوش ، مردم دار و خوش برخورد همراه با گفتن اصطلاحاتی نظیر پسر خاله و رفیق است که بیشتر اوقات خارج از برنامه ساعت کاری به مردم  خدمات فراوانی ارائه نموده  است چرا که خیلی از اوقات افراد بصورت انفرادی برای باز نمودن  درب شرکت تعاونی به درب منزل ایشان مراجعه می نمودند که مشکلات خاص خودش داشت. از خصوصیات دیگر  ایشان تبحر خاص در حساب و کتاب و استفاده از  چرتکه  است.
به هر حال رسیدگی به امورات عمومی مشکلات خاص خودش را دارد
برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 

  اسماعیل کریمی اسفاد  96

 

 

 

  • محمدعلی خالقی