- ۰ نظر
- ۱۴ تیر ۰۴ ، ۰۱:۲۰
یکی از بهترین فرکانس های قانون جذب آتیش است
تاریکی خودش یکی از قدرتمند ترین انرژی هاست
که باعث بیداری چشم سوم می شود
اتصال به زمین لخت شدن دراز کشیدن برای آرامش و تخلیه ناراحتی جسمی روحی توصیه می شود
امواج و صداهایی که در شب دریافت می کنیم چاکراهای بدن را افزایش می دهد
درختان گیاهان حشرات یکی از نیروهای خداوندگار است که تو را به او نزدیک تر می کند
گاهی در کوه یاجنگل برای آرامش روحی و جسمی بخوابیم
دوستان جدیدی می یابیم
اگه داری با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در جاده رانندگی می کنی
پروانه بیاد جلو ماشینت ترمز می گیری یا نه
اگه شتر جلوت باشه چی
یا انسان
پس فرقی نمی کنه
حیوون یا انسان باشه
یه سر ترمز بگیری رفته
احساسات می تونه از چیزهای کوچیک شروع بشه
تا بتونیم ببخشیم / بگذریم
و در برابر مشکلات / رنج ها قوی تر باشیم
مهربان باشیم
خدایا شکرت که با وجود دنیایی که پیوسته در حال تغییر است، هنوز هم زیباییها و نعمتهای بیشماری در اطراف ما حضور دارند. شکرگزاری و قدردانی از تو، فرصتی برای تأمل در زیباییهای پنهان زندگی و درک عمق ارزشهای واقعی که به ما ارزانی داشتهای، میباشد. این شکرگزاری، یادآوری است به ما که حتی جزئیات کوچک زندگی نظیر نفس کشیدن، لبخند زدن، و لحظات گرم خانوادگی نعمتهایی هستند که باید قدردانی شوند. در این نوشتار، به بررسی و سپاس این نعمتهای خدادادی خواهیم پرداخت و دلایل فراوانی که برای شکرگزاری داریم را مورد تأمل قرار میدهیم، تا شکر و سپاس خود را به درستی به جا آوریم.
خروجی یک حیوان یا انسان
چی می تونه باشه
که نقش مهمی در رشد حیاتی گیاهی داره
و این چرخه باید بچرخه
چرا انسان ها عاشق می شوند
عاشق فرد کسی یا چیزی
چرا غم ها سراغ انسانها میاد
چرا غمگین می شویم
چرا وابستگی بوجود میاد
رسیدن به کمال انقضا ندارد
کودکان دارای ارتعاشات لطیف و مثبتی هستند و وقتی مشغول بازی با کودکان میشویم ،ارتعاشات جذب ثروت و سلامتی در وجود ما افزایش می یابد. کودکان برندگان بالفطره هستند و هنوز ارتعاشات ” ترس و تردید و نمیشه و نمی تونی ” در ایشان شکل نگرفته است و با بازی با کودکان از ارتعاشات عالی ایشان در ما هم اثر خواهد کرد. از بهترین زمانهای قانون جذب و تجسم خلاق و ارسال موج مثبت به هستی ،هنگام بازی با کودکان عزیزمان است.
وقتی به نقطه ای رسیدی
که تنهایی هاتو
با کوه درخت رودخانه بگذرونی
تو قویترین
بازیگر سینمایی
تو چه می دانی صف ناخون
پاره کردن کتاب بعد ثلث سوم
خواب مشق های ننوشته
بوی عطر چادر مادر بزرگ
تند خوانی معلم زنگ املا
قلم قلم نی زنگ هنر
دوات خشک شده ی بی جوهر
تو چه می دانی
صدای گاو گرسنه طویله
فانوس بی نفت تو طاقچه ی گلی
بوی کاغذ های رنگی
شادی قلک پول
تو چه می دانی چیست
کودکی هایمان چه تند گذشت
هر لباس حرمت دارد
گویند...
هرکه در این سرا درآید
نانش دهید و از ایمانش مپرسید
چه آنکس که بدرگاه باری تعالی به جان ارزد
البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد
شیخ ابوالحسن خرقانی
کی باورش میشه این دیدگاه یک انسانی بوده که تو قرن چهارم هجری میزیسته
پشت به کوه واستادی برادر
درست نیست
کوه حرمت داره
خودم می دونم
اول اینکه پشتمو خالی نمی کنه
دوم اینکه به اسم کوچیک صداش می زنم
با هم شیشیم
شیطون می گه
بزنم این ابرارو پاره پاره کنم ببینم اون پشت چه خبره خخ
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir
برای هر درد
هر زخم هر حرف
یه گل بکار
ببین خدا چه دل بزرگی بهت می ده
کمک کن
همسفره یه آواره شو
محبت بکار
دیوانه شو
آدمای معمولی با تو فرق می کنند
دلت بزرگ می شه مثل دریا
پشت به کوه واستادی برادر
درست نیست
کوه حرمت داره
خودم می دونم
اول اینکه پشتمو خالی نمی کنه
دوم اینکه به اسم کوچیک صداش می زنم
با هم شیشیم
شیطون می گه
بزنم این ابرارو پاره پاره کنم
شما فکر نکنین ما الان اومدیم
ما از دیشب ایجائیم
کمپ مون اون بالاست
با لنگ کفش آقا باقر
می گم درس نخونین/ اینجا که بچه نیست
درس نخونین برین تجربه کسب کنین / درس به چه درد می خوره
شاید به مرگ بخوره ولی به درد نمی خوره
نقطه عطف
یعنی رسیدن به رشد و کمال
رهایی و آزادی
معلم یعنی تجربه های مهم زندگی
که باعث تغییر از حالتی به حالت دیگر باشد
هیچ علمی تو را تغییر نخواهد داد
مگر تجربه شو کسب کنی
تجربه همیشه یک مرحله جلوتره
قانون نیوتون گفت سیب افتاد و جاذبه کسب شد
شاید در ایندگان تجربه ، آمپول عدم جذب جاذبه رو اثبات کرد
تفاوت تجربه و علم
یارو شغلش چوب بری بود
و مبلغی بدهکار ،روزی که با هم به مصاحبت نشستیم
جهت بدهی انکار می کرد ،او بعلت بیماری روحی روانی که داشت به هیچ درختی رحم نمی کرد و چوب تازه رو کیلویی ۱۵۰۰ می فروخت ، حالا چه از راه حلال و چه حروم
بعد چند وقت دوباره دیدمش یه ماشین خریده بود و اومد پیشم گفت بیا برادر بدهی تو بردار ،گفتم چی شد بعد یک سال به فکربدهی افتادی اونم تو ....
گفت یکم پول اومده دستم دارم بدهی ها مو می دم
گفتم از تو بعیده به هیشکی رحم نمی کردی ،گفت حالا ...
گفتم یه چیز می خوام بگم رعایت کن ، گفت بگو جانم
هر درختی که جون داره یا مهمتر از همه درخت توت زنده رو هیچ موقع قطع نکن
گفت شکم گرسنه درخت زنده می شناسه
اره برقی داشت و تبر
دیشب جمعاب بودم اتفاقا چند تا درخت توت بریدم / شبانه می رفت که کسی نبینش چون شهرداری اگه می گرفت اذیتش می کرد
گفتم نکن برادر یروز جواب باید پس بدی
می گن درخت توت خون بها داره حالا علت دلایل خاص خودشو داره
این نظر / چون عامه و عموم می تونن از میوه اش استفاده کنند یا شاید به خاطر عمر طولانیش باشه برای حیات ،حیوانات ،پرندگان و میوه محبوبش شاید دلیل قانع کننده ای باشه
رجوع به نظرات مراجع هم شاید دلایلی برای اثباتش باشه
شما چی می گین
داستان ادامه داره
خانمش رو بعد ده روز دیدم مشکی پوشیده بود
چی شده ؟؟؟؟ گفت :: مسعود مرد ، راحت شد ،باورم نمی شد
جدا راست می گی ،می گه باور کن خودش می دونست که داره می میره تموم بدهی هاشو این اواخر صاف کرد
خودش هم می دونست که درخت توت گناه داره / اما به قول خودش شکم گرسنه درخت زنده نمی شناخت
می گم شکم گرسنه رو می شه کاری کرد با علف یا به قول یکی از دوستان سنگ هم سیر می شه
اما ذهن منحرف رو نمی شه درستش کرد
تبر رو تبرئه کرد ،قانون جنگل و زیر پا گذاشت
تصویری که باید امروز در تاریخ ثبت می شد
کی گفته جذر ۲۵ پنجه
اصلا من می خوام ۶ باشه
به کی باید جواب بدم
حتما باید کت و شلوار بپوشم
نه آقا من می خوام با لباس باشگاه باشم
شاخه ای ازدرخت سرو اسفاد با قدمت ۱۵۰۰ سال
که خشک شد
بالای این شاخه رفتن کاری دشوار بود ،چون کاملا از درخت جدا شده بود
این شاخه به سمت کوه های بمرود خودنمایی می کرد
سرو هم که باشی روزی آسیاب طبیعت خوردت می کند
اگه من یک درخت بودم
اگر من درخت بودم خودم را سپر آفتاب می کردم تا هر کس که گذرش به اطرافم افتاد در سایه ی شاخسارم رخ از داغی و گرمای تابستان برگیرد و زمانی را بیاساید و خاطره ی خوابی خنک در زیر شاخسارم را هرگز از یاد نبرد
کاش سرو بودم سایه ی رهگذر سالک درویش زمان
کیا از شب چله ی سربازی عکس دارن
برام بفرستین
تو دومین برنده ی پویش عکس شب چله هایی
یک سفر تنب کوچیک و تنب بزرگ ابوموسی
جایزه شب چله ها
اسماعیل کریمی:
سرو بلند قامت🌳
🌿(شاهکار خلقت در روستای اسفاد)🌿
سروی به روستایم از دور هست پیدا
با قامتی بلند وهمچون عروس زیبا
از دور می درخشد مانند یک ستاره
هر کس که دیده او را ،دلتنگ او،دوباره
بر روی ،شاخه هایش ،مهمان زیاد دارد
او مهربان رعناست،هرکس بیاد دارد!
سروی که یادگار است ،از دوره ی نیاکان
با خاطرات بسیار ، با رازهای شاهان
او از قدیم الایام، بودست ،پدر ومادر!
از بهر نوعروسان،یا حاجیان ،عزاگر!!
بابرگ های سبزش،بخشید رونقی ،ناب
برمحفل عروسی ویا عزای ،ارباب
هرگز نگشته است پیر ،هر روز او جوان است
برشاخه هاش،چون دشت،هفتاد آشیان است
گنجشک وزاغ وکفتر ،بلبل وقمری ،ناز
هرروز می سرایند ،انواع ساز وآواز
برسایه سار ،پهنش هر کس به عیش ونوش است
سرو بلند قامت ،او همچنان خموش است
در روستای اسفاد، هر رهگذر که آید
با سرو وخاطراتش ،هم آشناست،شاید
این سرو پیر برنا،گویا که،شاهکار است
او دردل درختان ،در اوج ،اقتدار است
رازی که در دل اوست،باقصه های زیبا
ازسالیان دور است ،با مردمان دیبا(همچون ابریشم)
ای مردمان خوش قلب ،با او رفیق باشید
این راز وقصه ها را ،لطفا به هم نپاشید
امروز در دل سرو ،گویی شده ست آشوب
مرهم به زخم گیرید،تا حال او شود خوب
این افتخار وعزت این یادگار دوران
جان دوباره گیرد، باشید مرد میدان
باید که سالهای ،بعد از شما بماند
هر نسل که باز آید ،قدر ورا بداند
🌺سروده:فاطمه جعفری 🌺
سرو اسفاد
سفرنامه را چون که ناصرنگاشت
بسی حرمت سرو را پاسداشت
بر اسفاد چو ایشان نمودی گذر
بر آن مسجد و سرو کردی نظر
پس ازچندقرن ازچه کرده نهان
ندیدهست اوازه اش در جهان
چرا اسم سرو سهی را نَبُرد
گمانم که او حق اسفاد خورد
کهنسال تر زو بدین جا که دید
به ایران کجا مثلش امد پدید
ندیدی تو سروی بدینسان بزرگ
تنومند و سرسبز ،عظیم وسترگ
نه شایستهء این ادیب شهیر
کند حذف این خلقت بی نظیر
بگو بر ادیب و به استاد ما
که این سرو را گوشه ای جانما
به تحسین این سرو یونس نوشت
درودش براین خلقت وهرکه کشت
غلامحیدر کریمی
اگه یه گل ، درخت ، کوه ، لباس نو ، همسفره یک بی خانمان شدن ، تاب خوردن حال دلتو خوب می کنه ، این کارو بکن
تصویر ۱۳۸۳
اب معدنی اون زمان ۷۰۰ تومن بود
ببین من چقدر حواسم جمعه
یه چیزایی بود شبیه جلد نخ سیگار کاغذ پیچ بووووووود
گیا یادشونه ۱۰۰۰ تومن بود
سلام
چرا همیشه بارون میاد ؟؟
یه بارم که شده با دس بیاد
با پا بیاد ، پاچین چطوره
اصلا هد هد ، هدبزن هد
به یاد معلم عزیز آقای سروری
می گفت هد بزن هد خخخخخ
یک کخای ریز
قرمز رنگی بووووووود. ، چی بود
آبو می شستیم بعد می خوردیم
البته تموم حوض ها داشتند
ولی حوض مرحوم پدر بزرگم خیلی به ندرت پیدا می شد
چون هر هفته اب می شد و تصفیه داشت
اگه اسمشو می دونین بگین ...
قبلا سعی می کردم تو هر شرایطی
به دوربین لبخند بزنم
جدیدا هر کار می کنم
نمی شه ؟؟؟!!!
اینه ها هم دروغ گو شدن
یا چینی
یه روز با عمو رفتم عروسی
شلوار کار پوشید
گفتم این چیه دیگه پوشیدی
گفت یک قدم حرکت بعدی تو نزار بفهمند
پاییز هزار رنگ
خداوندا خداوندا خدایا
تویی برتر تویی یکتا خدایا
منم بنده تویی مولا خدایا
توهستی آفریننده خدایا
تویی غفار و بخشنده خدایا
دل از مهر تو آکنده خدایا
الهی حق پیغمبر(ص) آمین
به آل پاک آن سرور آمین
نگهدار امت و رهبر آمین
تو ای معبود بیهمتا آمین
نما یاری مرا مولا آمین
بگیر دستم در آن دنیا آمین
مران ما را از این درگاه آمین
پروردگارا اگر تو را برای ورود به بهشت می خواهم فرشته ای شمشیر به دست بفرست تا درهای بهشت را بر من ببندد
و اگر تو را از این بخواهم که از دوزخ بترسم
مرا به دوزخ بینداز
اما اگر تو را برای خودم دوست می دارم آغوشت را باز کن و مرا بپذیر
آیا ماهی ها هم گریه می کنند
خانوادهای محترم شهریاری و سایر منسوبین معزا 🖤🖤🖤
درگذشت مرحوم مغفور حاج اسماعیل شهریاری
را خدمت شما تسلیت عرض نموده
از درگاه خداوند منان برای آن مرحوم غفران الهی
و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت داریم 🖤🖤🖤
تصویر:: اسماعیل کریمی
«خانه دوست کجاست؟»
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
«نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآ رد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟»
سهراب سپهری
با فاتحه ای برای اموات
یادی از زنده ها کنیم
تصویر علیرضا حسنی
پیر نشو خوش تیپ ؟؟؟!!!!
انا لله وانا الیه راجعون ⚫️⚫️⚫️
خانوادههای شفیعی نجفی عابدینی میری وسایر اقوام وابسته
با نهایت تاسف وتاثر درگذشت مادر شهیدگرانقدر محمدرضا شفیعی را خدمت شما تسلیت عرض نموده وبرای آن عزیز سفر کرده از درگاه خداوند غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل مسئلت داریم
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفسهاست...
سهراب سپهری
گفته بود رفته بودیم شمال
سر در ماسوله نوشته بودن
اسفاد باشه شمال ایران
ایران ای سرزمینم
تک تیر انداز باشه نیروی گارد ساحلی دریای نقره ای
قوی ترین
صبورترین
موفق ترین
پولدارترین
هم که باشی یه چیزی هست که تو را می آزارد
کوه سینه سوخته هم داریم
درگذشت مرحوم حاج میرزا محمد غفاری
را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحوم علو درجات، و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
روحشان شاد
قمر در عقرب باشه
آسمان اسفاد در عقرب
قلب خدا تقدیم به شما
نام یک گربه در اینجا آشناست
بچها این گربه هه اسفاد ماست
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ
هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ
خار چشم دشمنان چشم تنگ
بچه ها این نقشه ایران ماست
خفاش باشه
دست به سینه با احترام
منم دارم سلام از توی شَهرود
به شاعرها دهم هم لایک وبدرود
از آن کوه بُنیجی ، دشتها را
نظاره میکنم گلهای اَمرود
زآبیز و زِ ،میر آباد گویم
زِ،بالا بنگرم،تا کوه بمرود
اگرچه من کنون در گلبهارم
یقین دارم که فکرم اونجها بود
گرانی مشکلات اقتصادی
نموده ذوق و طبع شعر نابود
اگر چه مال دنیا چرک دست است
تن ما را به نامردی چه فرسود
دوباره باز ایم سوی دانش
یقین دارم زدانش روحم آسود
دگر یادم نمی آید ، چه گویم
همین چند مصرع اکنون یاد من بود
کریمی
دل ما هم همونجا در کجاره....
گهی شه رود گهی پای چناره.....
گهی در سایه ی مخابراته....
که ریگ های مع عه سر دوقطاره....
همش در گیر اسفادم و لاکن ....
دخو دیدم شو عید از ما گماره....
و مع بیدارشد دیدم گمار نیست .....
صدا بی مه که اوو ار باغ کناره.....
😂😂 یعقوبی هادی
تو هم داشتی مثل آهنگران می خوندی خخخخ
روحشان شاد
خداوند بیامرزد
تصویر سال ۸۸ ، ۸۹
حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا 100 هزار لیتری با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ، گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
کریمی اسفاد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۶ ساعت 2:7 توسط اسماعیل کریمی