اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۵۹۰ مطلب با موضوع «تصاویر» ثبت شده است

 

    یه زمانی می گفتیم جاده پی قلعه و جاده ی در قلعه 

این همان جاده ی در قلعه است که امروز به همت مردم  و دهیار روستا جهت سهولت رفت وامد به پای چنار اسفالت گردید . و زیبایی خودش را دوچندان کرد .

 امروزه توریست های زیادی رو این منطقه زیبا و قشنگ به خود مجذوب کرده است که از این طبیعت بکر و زیبا استفاده می کنند  . 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

    روحش شاد 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

 

کوههای مناطق زیرکوه دارای خواص دارویی زیادی هستند که اویشن کوهی از جمله انها می باشد 

و  در دامن طبیعت واقعا می چسبه 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

اولین محل سکونت اسفاد قلعه کوه اسفاد می باشد که به قله مزار اشی شهرت دارد . امروزه اثاری جز تیکه سنگ هایی پراکنده در بالای کوه بجا نمانده که نشانگر خانهایی ساخته شده در بالای این کوه بوده است 

ساخت این اثار هیچ روایت و هیچ تاریخی از خود در هیچ مقوله ای بجا نگذاشته ، اماقدمتی کهن ساله دارد.

 اهل قبور قبرستان و قبرهای گبری علامتی مشهود از شیرمردانی شجاع و قوی می باشد که شاید در لایه روبی قنات روستا زحمات زیادی کشیده اند و همین طور  در کانال های زیر زمینی و به روایتی که از پیششینه ی رجال کهن بجا مانده  از بالای  قلعه کوه به دهنگاه قنات هم کانالی حفاری شده جهت  رفت وا مد و سهولت برداشت اب شرب جلوگیری از حملات ناگهانی اشرار و...در هر صورت  زحمتات زیادی کشیده اند و یادگاران دیروز خود را بر رفاه امروز مردم بگذاشتن 

که امروز ما این اب و ابادی را مدیون گذشتگانیم 

روحشان شاد و یادشان گرامی 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

بعد از خشکسالی های مکرر در زیرکوه قاینات که این خشکسالی بیش از بیست سال به طول انجامید  . نوروز 1398نوروزی کاملا متفاوت بود که منطقه زیرکوه قاینات را زیبایی خاصی  فرا گرفت و باران های بهاری با خود سبزه و طراوت  را به ارمغان آورد و  دل مردم منطقه را شاد کرد و همنچنین نوروز 1399 هم این زیبایی برای دومین سال ادامه داشت و حکمت  خداوند بر مردم و اهالی این منطقه بارید . که این خیر و شر است که خداوند بندگان خود را بر آنچه خواهد می ازماید  . و امتحان می کند 

 

  • محمدعلی خالقی

 

بزرگان اسفاد      

  • محمدعلی خالقی

نفر چهارم از بالا  غلام حیدر کریمی 

و نفر دوم از پایین   احمد محمدی 

 

اسفاد قدیم 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

​​​​​​مرحوم هاشم کاظمی  

​​​​​​روز معلم بر تمام شما روشنگران راه علم و دانش بالخصوص تمامی معلمین بزرگوار اسفاد و معلمین خودم 

اقای غفاری حاج هادی  ،اقای غفاری حاج الله نظر  ، اقای یوسفپور ، حسنی ،نوروزی؛حقجو،بنی اسدی،سروری،غلامی،خانم جوانی،اقای خالقی،فردوسی،و دیگر دوستان که از قلم افتادن 

تبریک و تهنیت باد 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

http://s10.picofile.com/file/8395525226/IMG_20190411_135251_546.jpg

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

17/1/2008 

دیدار از اقای اسفاد همراه با دایی عزیزم میرزا کربلایی حسین علی قاسمی 

ان روز یک روز بهاری بود که همراه دایی عزیزم و خانواده به دیدن اقای اسفاد رفتیم . حال اقا بسیار مساعد و خوش بود و بسیار سرحال بودند  با هم ساعتها به مصاحبت نشستیم . یاد اسفاد قدیم و یاد خاطراتی از اسفاد کهن برایمان مرور شد . ان روزها خوش بودیم و بیشتر به این اوامر می پرداختیم .

سالانه حتما یک بار ان هم در روزهای اغازین بهار و عید دیدنی به عیادت اقا می رفتیم  . نه تنها خانواده ام و مادرم اعتقاد عجیبی به اقا داشتیم . بلکه این عشق در اکثریت مردم روستا  رواج بود . 

اقا بسیار محبوب و دوست داشتنی بودند . 

و امروز چیزی جز یاد و خاطرات ایشان برایمان باقی نمانده  

روحش شاد یادش گرامی  

خداوند بیامرزد  

روزگار غریبی ایست  و چه زود می گذرد 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

برایشان ارزوی بهبودی و سلامتی داریم 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و دومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 

             ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥


خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید 000سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی .....

الله یار حسنی 


  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

عکس فوق خاطراتی از اسفاد کهن  یادآور  بیان ذیل است 

این حوض  در آخرین سالهای دهه هفتاد به انقضای خودش خاتمه داد و دیگر کاربردی مصرفی نداشت هر چند امروز اثارش به یادگار نقش زمین است 

اولین کشت های دیم در بیابان های اسفاد بسیار در شرایط سخت و دشوار بود  توسط چهارپایان کل این مسیر را در رفت اما بودند و کل آن زمینها را با الاق و گاو شخم می زدند  برداشت آنها با دست انجام می شد که ماهها به طول می انجامید 

 در زمان قدیم از خار و خاشاک آغل درست می کردند  

بعد از مدتی چادر روانه شد . وسیله ای ایمن تر و بهتر از آغل و سایه بان بود  که از ورود حشرات و خزندگان یا حیوانات وحشی در امان تر بود 

من یک سفر چهار روزه از کودکی جهت گندم درو به یاد دارم که در خاطرات کودکی ام  این چهار روز گویا یکسال به طول انجامید 

معمولا چند خانواده نزدیک با هم در کشت گندم شراکت داشتند 

پدرم با حاج حسین علی عظیمی و خواجه غلام علی عظیمی و فرزندانشان در کشت شریک بودیم و با هم همکاری می کردنیم   در قدیم همت و پشتکار اقوام و خویشان بیشتر بود و پیشرفت کار هم در تسریع بیشتری صورت می گرفت

 بدون همت دوستان کار پیشرفتی نداشت و خسته کننده بود 

 

این حوض گاهی بعلت بفور برف و باران تا اواخر تابستان اب داشت 

تفکر خوردن آب حوض در این عصر و زمان اصلا قابل فهم نیست 

اما چگونه مردم کهن از این اب استفاده می کردند و هیچ نوع مریضی به سراغشون نمیومد . 

به یاد دارم تو اتوبوس چهل نفر آدم با یک لیوان آب می خوردند و هیچ نمی شد اما امروز با این تشکیلات بهداشتی و ماسک و .. چه عزیزانی رو از دست دادیم 

اطراف این حوض همیشه صدایی از حضور پرندگان و حشرات در شنود بود 

زنبورهای قرمز مجال اب خوردن نمی دادند 

خاطرات کودکی از برگشت این سفر چهار روزه به آبادی برایم گویا افتخار بزرگی بود  آفتابی گرم و سوزان سر و صورت مان را سوزانده بود .

کشت گندم و برداشت آن در ان زمان مشقت های زیادی داشت 

خاطرات اسفاد قدیم همچنان مانگار و زیاد است و کتابها حرف هم از گفتنش کم می آورد 

یادش بخیر 

خالقی اسفاد 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

دانش آموزان  علی کریمی محمد حسینی رضا واحدی علی شهریاری  مسعود عظیمی  کریم پور صادقی  

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

برداشت گل در اسفاد قدیم 

یکی از معضلات وخاطراتی  که در برداشت زعفران داشتیم  بچه داری بود .بلاخصوص موقعی که جوش گلها امانمان را بریده بود وبچه هم گریه می کرد ویا در ان هوای سرد صبحگاهی ,  برداشت محصول رو از ما سلب کرده بود .از یک طرف خوشحالی ما از برداشت گلها  در چهرها نمایان بود واز طرفی هم گریه بچها آرامش پدرو مادر را می گرفت . 

 

خدایمان این بود که بچه دمی ارام گیرد وبخوابد  تا ما بکارمان برسیم , درگاه یا پیشون خیتها یا کنار پل ها  جایگاه خوبی  برای اطراق عزیزان مان بود گاهی ان قدر از خود بی خودشده که سه چهار خیت را پشت سر گذاشته غافل از این که کودک در چند فاصله ای دورتر از ماست  که صدای گریه اش هم به گوش نمی رسید 

 

 

 

چراغ توری هم نمایش سایه ما رو از خودمان بر زمین اکران  وزیبایی خود را با صدای فیش فیشش  بر گوشها نمایان می کرد . 

 

 

 

گاهی روشنایی زیبایش با تور ظریفش چندها کیلومتر به چشم می خورد ویکی از مشکلات چراغ توری تور ظریفش بود که در هنگام ریختن تور چاره ای جز شکیبایی نبود 

 

 

 

سرمای هوا هم گاهی ما را وادار به اتشی میکرد که گرمایش هم بی امان  بود  ولی با تمام خاطرات تلخ وشیرینش گر چه برایمان زیاد اهمیت نداشت کیسه های گلی که گاهی شمارش آنها روزانه بیش از هفت وهشت کیسه بود ولی صافی وپاکی دلی شکیبا ومردمی ارام واهل دل خستگی تمام  ان تایم را پر می کرد . 

 

 

 

شاید ان ان روز ها بیاید یاد باد          یاد باد ان روزگاران یاد باد 

 

خالقی اسفاد 

 

 

  • محمدعلی خالقی