اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱۳۱ مطلب با موضوع «درگذشتگان اسفاد» ثبت شده است

درگذشت مرحومه عزت ابوترابی مادر شهید شفیعی

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

انا لله وانا الیه راجعون ⚫️⚫️⚫️
 خانواده‌های شفیعی نجفی عابدینی میری وسایر اقوام وابسته 
با نهایت تاسف وتاثر درگذشت مادر شهیدگرانقدر محمدرضا  شفیعی را خدمت شما تسلیت عرض نموده وبرای آن عزیز سفر کرده از درگاه خداوند غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل مسئلت داریم 

۰ نظر ۱۱ مهر ۰۳ ، ۱۱:۰۷
محمدعلی خالقی

حاج سید ابو تراب اسماعیلی

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۳۴ ب.ظ

چگونه و توسط چه کسی راه هوایی برای ماشین های باری خطه شاسکوه به خصوص اسفاد برای اولین دفعه باز شد؟

در سالیان گذشته جاده درست حسابی نبود، جاده خاکی و کم عرض بود.مغازه داران اسفاد که باری را از قاین یا سایر شهرها خریداری می نمودند. این بار می آمد و در  قلعه قدیم آبیز پیاده می شد.  سپس پشت چهار پایان به سمت دکان های اسفاد می بردند. چون درختان سر به فلک کشیده باغات آبیز که شاخه های آنها روی راه قرار گرفته بود، مانع عبور ماشین های بزرگ باری بود و تاج و باربند آنها گیر می کرد. و باغداران آبیز هم  در خصوص رفع این مشکل همکاری زیادی نداشتند. تا اینکه حدود هفتاد سال پیش یک روز که یک ماشین باری که بار آن متعلق به حاج سید ابوتراب اسماعیلی(حسینی نسب)  بود ایشان روی تاج ماشین سوار شده و با اره همه شاخ های مزاحم را می برند و چون ایشان در آبیز ملک داشته و با مردم مراوده بیشتری داشتند. کسی متعرض آن سید نشده ، لذا از آن به بعد بار دکان های اسفاد در روستای اسفاد پیاده می گردید.
نویسنده :
مرتضی حسینی اسفاد،خرداد۱۴۰۳

۰ نظر ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۴
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم حاج میرزا محمد غفاری

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۰۷ ق.ظ

درگذشت مرحوم  حاج میرزا محمد غفاری  

را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحوم علو درجات، و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
روحشان شاد

 


۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۰۷
محمدعلی خالقی

حاج حسین صیامی اسفاد

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

حاج حسین صیامی
با سلام و احترام
مرحوم حاج حسین صیامی در محل چهارراه قلعه اسفاد زندگی می کردند.
خانه باغ ایشان به طرز زیبایی ساخته شده بود، دیوارهای خشتی و سنگی با حفاظ و پوششی از درختچه های ساور و کدیسک ، که حفاظی بسیار محکم و مقاوم در برابر عبور افراد و حیوانات بود.
در وسط حیاط ایشان حوض آبی بزرگ با پله هایی بسیار زیبا و طاق ضربی زیبا ساخته شده بود که شبیه حوض مسجد جامع قائن بود.
ورودی حوض دارای پله های زیبای شیب دار به سمت پایین و طولانی بود.
حاج حسین صیامی، خیلی تنومند و قد بلند بودند و بسیار زحمت کش، مومن و اهل مطالعه و بحث های علمی و فقهی و تاریخی بودند و همچنین بخشی از  منزل ایشان مدتی میزبان دانش آموزان مقطع راهنمائی بود.
ایشان بوسیله تفنگ شکاری که داشتند مهارت خوبی در شکار وحش و زاغ و کبک داشتند.
همچنین ایشان تبحر خاصی در ساخت لوازم کشاورزی و شخم زنی نظیر ماله ، جوغ و دروازه خرمن کوبی داشتند.
همچنین یکی از کارهای بسیار بزرگ ایشان مساحی یا نی زنی زمینهای کشاورزی و یا به قول امروزی ها، تحدید اراضی بود.
اسفادیهای قدیم هرکدام برای اسفاد نقش اجتماعی خاصی داشتند و نسبت به امورات اجتماعی حساس و مسئولیت پذیر بودند.
آرزوی رحمت و رضوان الهی برای مرحوم حاج حسین صیامی داریم.
و همچنین آرزوی سلامتی و موفقیت برای فرزندان ایشان.
پیروز و سربلند باشید 
                          کریمی اسفاد من 

کلیک کنید 👇👇👇👇👇👇👇👇


https://eitaa.com/joinchat/937034001C8346ea382d

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۳ ، ۰۶:۴۱
محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی حسینعلی قاسمی

جمعه, ۸ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۳۱ ب.ظ

دایی جان روحت شاد می دونم جات بهشته  

که جز خوبی وخنده شادی چیزی نداشتی 

چرا دایی ها این قدر دوست داشتنی اند 

یه روزی میاد میام و می بوسمت

۰ نظر ۰۸ دی ۰۲ ، ۲۳:۳۱
محمدعلی خالقی

 

 

درگذشت مادر بزرگوارتان را به شما
و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده
برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت و برای شما
و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم

روحش شاد

 

۱ نظر ۲۷ آذر ۰۲ ، ۱۱:۱۲
محمدعلی خالقی

زادگاهم اسفاد باصفا

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ
 
👇👇
===============
بُوَد اسفادِ من، قلبی تپنده...
به زیرکوهی که باشد، عشق بنده
 
صفایش را ندارد، هیچ جایی...
بدونِ آن نباشد، هیچ صفایی
 
خوشااسفاد ووضعِ بی مثالش
به شاسکوه و صفایِ با جلالش
 
بُوَد آبِ قناتش، زمزمِ دل
چو زمزم گشته آنهم مرهمِ دل
 
ز کشمونش بهاران لاله خیزد
ز جانم از فراقش ناله خیزد
 
اگر بینی مزارِ آشیش را
زدل عاشق شوی آن ساقیش را
 
ندارم من بجزء سودایِ اسفاد
دلم خواهد ز بس آوایِ اسفاد
 
ز پِیزَی پل، مَرِیمَه، تا دَوِیلی
ز آقامیر و نوتاق و رئیسی
 
از آبشارِ چراغان، تا بیابان
از آن باغِ سلیمانی تا حَد افغان
 
ز میرآباد، تا آبیز و کَجارش
ز کوه ودشت وکشمون و مزارش
 
همه جایش بُوَد خوشنام و دلباز
بُوَد اسفادِ من، زیبا و مهناز
 
جوانانش همه پر شور هستند
ز دستِ ناکسان، رنجور هستند
 
زنانش، جملگی زهرا خصالند
عفیف و با حیاء و با کمالند
 
چو مولایم علی، مردانِ اسفاد
عزیز و مُنجلی، رِندانِ اسفاد
 
صفایِ زادگاهم چون بهشت است
محلِ مردمِ نیکو سرشت است
 
اگر دارد خدا خُلدِ برینی
منم دارم بهشتِ نازنینی
 
خلیلا...! افتخاری شد نصیبت
سراسرعشق وشادی شدنصیبت
===============
🌺 شاعر: خلیل اسفادی، هفتم بهمن
۰ نظر ۱۹ مهر ۰۲ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی

خاطرت دکتر مظفرکریمی از آقای دعا

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۵ ب.ظ

آقای اسفاد (1)
سلام به همه شما

در حدود سن ۴ تا ۵ سالگی یک بار به سختی بیمار شده بودم... آن سال ها دوا و دکتر مانند امروز در دسترس نبود. نزدیکترین درمانگاه در حاجی آباد بود و بقیه روستاها هیچ کدام نه دکتر، نه خانه بهداشت، نه ماشین و نه جاده ای که آنها را به درمانگاه برساند نداشتند.

آن راه طولانی را هم که نمی شد تنها رفت. مسیرهای سر راست امروزی را فراموش کنید. جاده قدیم راه باریکه ای مالرو بود که از پایین کوه، روستاهای قدیم اسفاد و آبیز و حاجی آباد را به هم وصل می کرد. وضع روستاهای میرآباد و فندخت و ... هم که بدتر و راه آنها دورتر بود.

باید چند نفر همراه می شدند تا آن راه را در سرما و برف و باران زمستان طی کنند و بیمار را به دکتر برسانند. گاه همه این مسیر را می رفتی اما الاغ ها نمی توانستند از رودخانه حاجی آباد رد شوند آن وقت اول مصیبت بود. و بدتر از آن، می شد که این راه را با آنهمه مشقت بروی و بگویند دکتر نیست. من از هردو موردی که گفتم، خاطره هایی دارم.

این وضع اسف بار سبب می شد که مردم از خیر دکتر و شر راه بگذرند و تا می توانند از دوا و درمان محلی استفاده کنند. قدیمی ها انواع گیاهان دارویی و جوشاندنی ها را می شناختند و برای درمان از آنها استفاده می کردند. زخم ها را پنبه داغ می کردند تا خون بند بیاید و اگر زخم جزئی بود با پاشین کمی خاک مشکل حل می شد. شکستگی ها و در رفتگی ها را شکسته بندها جا می انداختند و با "کما" می بستند تا جوش بخورد. اما بعضی وقت ها هم هیچ کدام از دوا و درمون ها اثر نمی کرد. آنوقت باید دست به دامن دعا می شدند.

در اسفاد قدیم چند دعا نویس معروف بودند. یکی از آنها خدابیامرز خوج فداحسین اللهی (پدربزرگ آقایان دلیر) بودند. نفس خوج فداسین گرم و تأثیرگذار بود. چند بار خودم شاهد بودم که دعای ایشان فوری اثر می کرد. اگر توفیقی دست دهد چند خاطره از دعای ایشان را در یادداشت های بعدی خواهم نوشت.

اما آنچه می خواهم بگویم درباره تأثیر دعای «آقا سید مد تقی» است که چند بار برای خودم پیش آمده. تب شدیدی که چند روز گرفتارم کرده بود. کابوس های عذاب آور شبانه را هنوز به یاد دارم و در طول روز هم ساعت ها بیهوش یا نیمه هوشیار بودم. دوا و درمون هیچ اثری نداشت...

پس از خوابی سنگین، یکباره با یک حس خوشایند بیدار شدم. هنوز چشم باز نکرده بودم که با دستم از روی جیب پیراهنم روی سینه چپ، کاغذی را حس کردم. گفتم این چیه؟ مادرم بالای سرم بود. با خوشحالی گفت : دعا...، از جا برخاستم. حالم خوب شده بود. چند دقیقه قبل از آن، آقاسید مدتقی این دعا را برایم نوشته بودند. نفس گرم سید بزرگواری که آن سال ها هر صبح و شام صدای اذانش را از بام محله پایین می شنیدیم، آن روز مرا از آن تب دردناک و کابوس ترس آور نجات داد.

 

ما مردم این چیزها را خیلی جدی نمی گیریم مگر آنکه حسابی گرفتار شویم. از آن سال ها، بیش از سی سال گذشت. چند سال تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی، کار در بیمارستان ها و سروکله زدن با پزشکان مرا با واقعیت های دنیای پزشکی آشنا کرد. اگرچه در دوره کودکی به پزشک دسترسی نداشتم، اما امروز با این همه دسترسی، اعتماد بسیار کمی دارم.

سحرگاه یک روز فرزند خردسالم به خاطر دل درد شدید بیدار شد. سعی کردیم با مراقبت او را تسکین دهیم. اما ادامه درد و استفراغ و بی اشتهایی سبب شد که به بیمارستان برویم. تشخیص اولیه پزشکان این بود که آپاندیسیت است. معاینات و آزمایش و سونوگرافی انجام شد و آپاندیسیت تأیید شد. این کارها تا ساعت حدود 11 شب طول کشید.

وقتی تصمیم پزشکان برای بردن بیمار به اطاق عمل اعلام شد، یکباره بغضم ترکید، می دانستم که اطاق عمل و جراحی آپاندیس برای یک کودک چه گرفتاری هایی دارد. فرصت خواستم. کناری نشستم، با خدای خودم خلوت کردم و ... نذری برای آقاسیدمدتقی در نظر گرفتم. چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید.

دیدم حال بچه بهتره. از دکتر خواهش کردم دوباره معاینه کنه... گفتند درد نداره. خواهش کردم دوباره آزمایش رو تکرار کنند. جواب آزمایش اومد. ساعت یک بامداد بود. گفتند نتیجه منفیه. نیازی به عمل نیست... برای احتیاط تا صبح صبر کردیم. پزشک نوبت صبح هم معاینه کرد. گفتند بذارید پزشک فوق تخصص هم ببینه. ساعت نزدیک به 11 صبح بود. پزشک بعد از معاینه گفت بچه به این سرحالی رو چرا دیشب تو بیمارستان نگه داشتند؟!

اونا حیرت کردند ولی من تعجبی نکردم. من سال هاست که روزی ام را از خوان اهل بیت می خورم. آقاسید فقط یک واسطه است. خدا ایشان را برای ما نگه دارد.

 

+ نوشته شده در بیست و یکم مهر ۱۳۸۹ ساعت توسط مظفر کریمی

۰ نظر ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

مفاخر اسفاد

يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۸ ب.ظ

باسلام وبادرود واحترام

ای عزیزان دوستان بامرام

روح مردان بزرگ این دیار

هر که باشد بهر مردم افتخار

شاد باد از رحمت و لطف خدا

چون شده ازقید این دنیا رها

خاصه خوا جه باقر ان غواص نیز

روحشان شاد وبه دل ها باد عزیز

او که بوده در سخن اهل ادب

فارسی استاد ودانا ازعرب

راه رفتن چون بزرگان باوقار

احترامش داشت دارا وندار

خاطراتش مانده دراذهان هنوز

او که روشن بود روشن همچو روز


چون سخن امد زمردان بزرگ
ک
آن خردمندان  ، ادیبان سترگ

گر که می خواهید مانَد یادگار

عکس وتصویری ،شود پس ماندگار

خوب باشد یک نمایشگاه عکس

 اخر هفته برای بحث ودرس

از مفاخر  از علوم وازفنون

جمع گردد همچو یک کلکسیون

از مفاخر از ادیبان شاعران 

از قدیمی ها وهم از حاضران

هم زاشیائ عتیقه هم سند

هرکه دارد نسخه ای  قلم زند

آن چراغ هم گرچه خود یک کیمیاست

لیک مثلش هم کنون در نزد ماست

فکر کنم میدین سوئد جنسش زمس 

باشد ازبهر عزیزان ادرس

این سخن ها یونس از مادر شنید

او کلامش را به جان ودل خرید‌

حرف او بوده زبهر ما درست 

من نفهمیدم زایشان حرف سست

شاعر یونس کریمی 

۰ نظر ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۲:۰۸
محمدعلی خالقی

خاطرات مرحوم مظفر کریمی و انقلاب

سه شنبه, ۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۵۶ ب.ظ

 روزهای پرشور انقلاب اسلامی در سال 1357 است. آن سال من کلاس پنجم ابتدایی بودم و می خواهم وقایع آن روزهای اسفاد را از زوایه دید یک کودک 11 ساله بیان کنم.

خدابیامرز حاج محمد علی قاسمی که ساکن تهران بودند، آن روزها به خاطر مسائل انقلاب به اسفاد آمده بودند. اوایل آبان ماه بود و وقت برداشت گل های زعفران. هر روز تعدادی از مردم در گرمای آفتاب «در قلعه» می نشستند و ضمن پرکردن گل یا پشم ریسی با دست، به خبرهای جدید انقلاب گوش می دادند.

آن سال ها اسفاد ـ و هیچ روستای دیگری ـ برق نداشت. وقتی برق نیست، هیچ وسیله برقی دیگری هم نیست. بسیاری از مردم رادیو نداشتند. اندک رادیوهایی که وجود داشت با باتری کار می کرد و البته باید در مصرف باتری هم صرفه جویی می شد.

حاج محمد علی قاسمی، خبرهای جدید را برای مردم شرح می دادند، وقایع انقلاب را که در تهران دیده یا شنیده بودند، بیان می کردند، اعلامیه های جدید و نوارهای جدید را به دست مردم می رساندند و همه این ها باعث شد که شور و حال انقلاب مردم اسفاد را فرا بگیرد. البته باید یاد کنم از برخی روحانیونی که در دهه اول محرم به اسفاد آمدند (مانند شیخ جعفری قاین) و یا برخی جوان هایی که در شهر تحصیل می کردند و همراه خود عکس و اعلامیه های جدید می آوردند.

عزاداری محرم آن سال حال و هوای انقلاب به خود گرفته بود. برای اولین بار به پیشنهاد حاج محمد علی قاسمی، برای مسجد اسفاد بلندگویی خریداری شد. نصف پول بلندگو را خودشان دادند و بقیه ازبین مردم جمع آوری شد. شیرین ترین خاطره من مربوط به موقعی است که صدای نوحه خوانی ها از بلندگو پخش می شد و شور و هیجان کودکانه ما را چند برابر می کرد. در ذهن من آن صحنه ها با چهره حاج محمد علی قاسمی گره خورده است.

پسر ایشان جعفر موقتاً در مدرسه ما ثبت نام کرده بود و همکلاسی ما بود. او مثل بقیه بچه شهری ها خودش را نمی گرفت و به خاطر اخلاق بسیار خوبش، او را خیلی دوست داشتم. به ابتکار او از مدرسه فرار می کردیم و دسته های راه پیمایی تشکیل می دادیم تا آنکه مدرسه تعطیل شد.

یادم می آید که روزهای اول بهمن، که به دستور بختیار فرودگاه را بسته بودند تا امام وارد ایران نشوند، ما هم (مانند بقیه مردم) دو دسته تشکیل داده بودیم. جلوی یکی از دسته ها جعفر قاسمی و دسته دیگر من حرکت می کردیم و این شعارها فریاد می زدیم:

«بیا خمینی وطن انقلابست/نقش مخالفین تو برآبست/دولت بختیار/از کار برکنار/رهبر خمینی (2)»

«بسته برویت دشمنان فرودگاه/بایدشوی ازنقشه شان تو آگاه/دولت بختیار/از کار برکنار/ رهبر خمینی (2)»

آن شور و هیجان ها با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن به اوج خود رسید و شیرینی آن هنوز از خاطرم نرفته است. جعفر را هنوز هم ـ بیش از آن روزها ـ دوست دارم و به روح پاک حاج میرزا محمد علی قاسمی و همه کسانی که قدمی در راه پیروزی انقلاب اسلامی برداشتند، درود می فرستم.

برچسب‌ها: انقلاب اسلامی, حاج محمد علی قاسمی

+ نوشته شده در شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت توسط مظفر کریمی

۰ نظر ۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۶:۵۶
محمدعلی خالقی

اب مایه حیات ، قنات اسفاد

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

سلام به اسفادی های عزیز
 از قدیم گفته اند آب مایه حیات است.
 اسفاد ما  دارای یک قنات بزرگ و زیبا  که دارای سه شاخه باله گفته ما از سه نحر جاری می‌شده:
 1نهر یا شاخه شاهرود 
2نهر شیفکه
 3نهر تگ دره گلستان که آن نهر مسدود است. چون بر اثر سیل چاه هایش پرشده و آب آن در تابستان سرد وشیرین وبدون هیچ‌گونه رسوبات سالانه هزاران نفر از راه های دور و نزدیک برای استفاده از این آب گوارا راهی اسفاد می شوند درسایه های درختان سر سبز روستا به استراحت می پردازند.
 مدار آب این قنات برهشت شبانه روزاست.
 اسامی هشت شبانه روز به این نام ها نامگذاری است
1سر رم 2,دورم 3سررم 4,چهاررم 5پنجرم 6ششرم 7هفترم 8هشت رم .
هر شبانه روز دو طایفه است هر طایفه 127سرقه است هر سرفه یا هر تاس 5.5دقیقه است در قدیم هرطاقه یک میر آب داشت که آب را بین مالکین تقسیم می کرد.
 حالا فرق می کند آن زمان میراب طاقه در هر جوب که آب را می‌برد اول شرکت آبداری می کردند آخر وقت میرآب را می‌گرفت آن وقت ساعت نبود یا همه نداشتند یک تاس کوچک بود که وسط آن سوراخ کوچکی بود و یک ظرف بزرگترین بود به گفته مادیگچه متن را آب می کردند و تاس کوچک را وسط ظرف بزرگ می‌گذاشتند.
 آن تاس کوچک تر سوراخ کوچکی که در وسط آن بود پر آب می شد می‌رفت ته دیگچه میرآب دستش را می برد داخل آب وآن را بیرون می‌آورد یک تکا ن می‌داد که آب داخل آن نباشدو بعد می گذاشت داخل دیگچه این می شد یک سره و برای هرسره یک ریگ می‌گذاشتند.
  ادامه دارد....   
       ارادتمند محمد هادی نوروزی

۰ نظر ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۲۸
محمدعلی خالقی

 

 

 

 

 

درگذشت مرحومه مغفوره فاطمه غلامعلی زاده.

همسر مرحوم کربلایی میرزا احمد اسدالهی را تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم خواجه اسدالله یاری اسفاد

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۰۹ ب.ظ

درگذشت مرحوم "خواجه اسدالله یاری" را خدمت خانواده یاری و سایر بستگان تسلیت عرض نموده، برای مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.

 

 

 

 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹
محمدعلی خالقی

درگذشت مرحوم محمود انصاری اسفاد

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۳۰
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم مغفور شادروان حاج عباسعلی صادقی

پنجشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۵۷ ق.ظ


انا لله و انا الیه راجعون

خانواده های محترم صادقی(صادق) و سایر بستگان
درگذشت مرحوم مغفور شادروان حاج عباسعلی صادقی را تسلیت عرض نموده   برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستارم.

روحش شاد 

 

۰ نظر ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۰۶:۵۷
محمدعلی خالقی

مرحومه بی بی ام البنین حسینی روحش شاد

شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۲:۰۵
محمدعلی خالقی

آنا الله وانا الیه راجعون 

 

 

 

درگذشت مرحومه فاطمه عظیمی (همسر مرحوم کربلایی غلام نبی) را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.

 

روحش شاد 

۰ نظر ۱۸ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۵
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحومه مغفوره فاطمه شهریاری

پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ب.ظ


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️

بِسم الله الرحمن الرحیم

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَ بَشِّرِالصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذاأَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّاإِلَیْهِ راجِعُونَ

قطعاًماشمارابه چیزى از ترس وگرسنگى وکاهش اموال ونفوس وفرزندان مى آزماییم.وتواى پیامبربه شکیبایان نویدده همانان که چون پیشامدناگوارى به آنان برسدمى گویند:ماازآن خداییم وبه سوى اوبازمى گردیم
(بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
باسلام واحترام
باعرض تسلیت خدمت
 ⚫️جناب آقای حبیب الله شهریاری
خانواده های محترم شهریاری ،احمدزاده وسایرمنسوبین داغدار
درگذشت مرحومه مغوره خانم

            "فاطمه شهریاری"

فرزند حبیب الله شهریاری براثر سانحه دلخراش رانندگی را به اطلاع اقوام وآشنایان میرساند.

ازدرگاه ایزدمنان برای آن مرحومه علو درجات وبرای بازماندگان صبری جزیل مسئلت دارم.

⚫️مراسم تشییع وتدفین پیکر آن مرحومه
جمعه ۱۴۰۱/۰۸/۲۷ساعت ۱۰در روستای اسفادبرگزار خواهد شد.


      

۰ نظر ۲۶ آبان ۰۱ ، ۲۳:۳۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج میرزا حسن حسنی . بزرگان اسفاد

سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۲۵ ب.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۷ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۵
محمدعلی خالقی

 

اناالله وانا علیه راجعون
بدین وسیله درگذشت مرحوم مغفور تازه در گذشته
حاج سید ابراهیم حسینی را به اطلاع تمامی دوستان واشنایان میرساند
مراسم تشیع پیکر این پیر غلام حسینی چهارشنبه مصادف با شهادت امام حسن عسکری مورخه 13 /7 /1401ساعت هشت ونیم تا نه صبح حرم مطهر رضوی وبعد از طواف به سمت بهشت رضا بلوک 40 میباشد
حضور شما نیکان باعث تسلی خاطر بازماندگان  وشادی روح ان عزیز سفر کرده میباشد،


 

 

 

 

۰ نظر ۱۲ مهر ۰۱ ، ۲۲:۰۳
محمدعلی خالقی

مرحوم ملا غلام علی تقی زاده اسفاد . روحش شاد

دوشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۰۴ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ مهر ۰۱ ، ۰۳:۰۴
محمدعلی خالقی

میرزا حاج غلام حیدر قاسمی بزرگان اسفاد

يكشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ ب.ظ

 

یکی دیگر از بزرگان سفر کرده , میرزا حاج غلام حیدر قاسمی می باشند . 

فردی با ایمان , خدا ترس , اهل مسجد ومنبر واهل نصیحت وپند دادن مردم بودند . 

این مرد بزرگ  یک شبانه روز اب از قنات اسفاد داشتند که ایشان را به یک کار افرین موفق وپیروز تبدیل کرده بود . 

در زمان قدیم که دادگاه و پاسگاهی نبود وودسترسی به ان مشکل بود 

ایشان ریاست خانه انصاف بودن که همان شورای حل واختلاف امروزی می باشد . 

وحل دعوا می کردند . خانه ایشان در جوار کوچه حوض ملاحاجی که همه شما خاطره ان و کوچه باغها رابه خاطر دارید . در همسایگان اقایان مرحوم حاجی میرزا حسن وحاجی حسین علی غفاری ومددی وباقری واقع بود .که با هم برادر وار وبدون حاشیه زندگی می کردند . 

خشت خشت خانها ومزارع وکوچه باغها , مهربانی وپشتکار این بزرگ مرد را فراموش نخواهد کرد . چرا که مردی به تمام معنا شکیبا وزحمتکش بودند  . 

ثمره سالها زندگانی ایشان دو دختر وسه پسر به نامهای حاج غلامعلی , حاج محمد هادی , وحاج محمد بود که پسر بزرگ وبزرگ خاندان قاسمی وزنده دار نام پدر که خدمات زیادی برای مردم روستا انجام داده اند . که از این بزرگوار هم در اتی خواهیم پرداخت .

جهت امرزش حاج غلامحیدر و سلامتی خانواده محترمشان صلوات 

نویسنده ,, محمد علی غفاری



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۳ مهر ۰۱ ، ۲۳:۵۱
محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی حیدر عابدینی و مرحومه همسرشان

يكشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ ب.ظ

۰ نظر ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۵۳
محمدعلی خالقی

دومین سالگرد مرحوم مغفور میرزا حسینعلی قاسمی اسفاد را تسلیت عرض می نماییم 

روحش شاد 

و یادش گرامی 

 

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۵۱
محمدعلی خالقی

مرحومه خیر النسا ‌رضایی

جمعه, ۳۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۷ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ تیر ۰۱ ، ۱۴:۴۷
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحومه خیر النسا عبدلی

دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۱، ۰۴:۴۴ ق.ظ

درگذشت مرحومه  خیرالنساء عبدلی مادر شهید علی حسینی  را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده، از درگاه خداوند متعال برای مرحومه مغفرت الهی، و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.

روحش شاد 

۰ نظر ۲۷ تیر ۰۱ ، ۰۴:۴۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۳۳
محمدعلی خالقی

درگذشت مرحومه ی مغفوره حاجیه نسا میری

سه شنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۵۳ ب.ظ

با سلام و عرض تسلیت خدمت خانواده های محترم میری  مومنی نوری و سایر فامیل وابسته 

در گذشت مرحومه مغفوره حاجیه نسا میری را تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای ان مرحومه غفران الهی و برای بازمانگان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت داریم .

خداوند روح ان مرحومه را با فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور فرماید .

روحش شاد  خداوند بیامرزدش 

۰ نظر ۲۳ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۵۳
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج محمد رحیم محمدی اسفاد

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۰۱ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۳۰
محمدعلی خالقی

مقبره ی مرحوم آقا سید محمدتقی موسوی

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۱۴ ب.ظ

 

اقا سید محمد تقی موسوی معروف به آقای اسفاد از خادمین و نام داران مسجد اسفاد بودند . 

که در تاریخ :۱۳/۱۱/۹۲ در روستای اسفاد به رحمت الهی پیوست . 

ایشان مردی نیکو ، محبوب و دوست داشتنی . و همین طور همسر ایشان مرحومه کشور واحدی مادری مهمان نواز و مهربان بودند .که هر دو انها آسمانی شده اند .

امروزه مردم زیرکوه از ایشان به نامی نیکو یاد می کنند .و کمتر کسی باید باشد که این مرد را به شهرت آقایی  نشناسد. 

چنانچه اسفاد قلب زیرکوه را منطقه ای منتخب جهت گردشگری و تفریح انتخاب نموده اید . 

آرامگاه این مرد بزرگ را از یاد نبرید . چرا که ناجی هر امید بی امید است .

 

روحش شاد یادش گرامی  

۰ نظر ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۱۴
محمدعلی خالقی

مرحومه والده غلامعلی الله رسانی

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۷ ب.ظ

 

با کمال تاسف باخبر شدیم که چندی پیش خانم نساء  چهره ی آشنای اسفادیها و میرآبادیها دار فانی‌ را وداع و به سوی معبود ابدی اش شتافته است.
مرحومه نساء همسر اکبر کریمی الله رسانی و مادر غلامعلیِ نابیناست . نام فامیلی اش را نمیدانم فقط میدانم او فرزند حسن نوه ی عباس معروف به نسای حسن عباس بود که همراه تنها فرزندش غلامعلی در همان اوایل زندگی مشترک از شوهر جدا شده و تنها زندگی میکردند و بجز یک خانه در قلعه ی بالاجنب منزل مرحوم حاج محمدنوروزی گویا ملک و درآمدی نداشته و در مقابل خدمات ارزنده ای که  برای اسفادیها بخصوص در مجالس شادی و عزا انجام  می داد مزد ناچیز یا خرجی می گرفت و به سختی زندگی میگذراند بعد از مدتی زندگی در اسفاد در ده ، پانزده سال اخیر به اتفاق فرزندش غلامعلی به شهرستان قاین مهاجرت نمود و با مرثیه خوانی و درویشیِ  غلامعلی در مسیر خیابان و میدان امام خمینیِ این شهر و دریافت کمکهای مردم گذران زندگی مینمود . مرحومه ی منظور بسیار ساده ، ساده زیست و بی آزار بود که به جرات میتوان گفت او در طول حیات خود هیچکس را رنجیده و آزرده خاطر نکرده و همه از او به نیکی یاد میکنند تا اینکه چندی قبل بر اثر کهولت و بیماری دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد .  لذا بر خود لازم دانستم به پاس خدمات ارزنده ی این بزرگوار و حقوق احیاناً محقق نشده ی ایشان به اتفاق ، هم یادی کرده باشیم و هم به روح پاک آن مرحومه فاتحه و صلواتی نثار کنیم . مطمئناً او آمرزیده است و در نزد خالق هستی جایگاه قابلی دارد اگر این گفته را تایید میکنید جهت شادی روح آن عزیز آسمانی با هم بخوانیم :
فاتحه مع الصلوات

  با تشکر احمد عظیمی

 

 

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

تصویر اسفاد کهن

جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۱۲ ب.ظ

شهید نظرجانی، آقای علی شفیعی،  آقای ظفرمند، کربلایی حسین محمدیتصویر : اقای احمد محمدی 

۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۱۲
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم میرزا نقی شفیعی اسفاد

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۳ ب.ظ

میرزا نقی شفیعی مردی بسیار بشاش و خوش صحبت بودند که همیشه در لحظه ی  حضور دیدار   خنده بر لبان ایشان نقش می بست ویکی از خصوصیات اخلاقی ایشان ان بود که عاشق تفریح بودند . یادمه ما بچه بودیم در سفرهای نوروزی ایشان اوقات خود را بیشتر به پیاده روی و کوهنوردی می گذراند . و در تکاپوی قارچ محلی بسیار زیرک و کنجکاو بودند .  روزی از روزها یادمه یک دونه قارچی به اندازه نیم کیلو در دشت اسفدن پیدا کرده بودند . و برای ما بچه ها بسیار خاطره انگیز بود . 

روحش شاد یادش گرامی

به یاد روزهای خوش زندگی لبخند بهترین هدیه است تا به بقای عمر بیفزاید .

بیایید تا این لبخند را به همدیگر هدیه کنیم .  

 

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۴:۳۳
محمدعلی خالقی

مرحوم مغفور حاج غلام حسین واحدی اسفاد

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۳۷ ب.ظ

درگذشت مرحوم حاج غلامحسین واحدی

 

درگذشت مرحوم حاج غلامحسین واحدی را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندم 

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۹ ، ۲۰:۳۷
محمدعلی خالقی

مرحوم روح الله رجایی اسفاد یادش گرامی باد

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ب.ظ

به مناسبت درگذشت روح الله رجایی اسفاد ، فعال فرهنگی و  سردبیر روزنامه جام جم
ای جام جم هنر رجایی
ای معدن پر گُهر رجایی
رفتی و بسوخت در فرافت
بیگانه و هم پدر رجایی
فرزانه ی روستای اسفاد
رفتی تو به این سفر رجایی
لعنت همه بر کووید نوزده
گل چید چو گل پسر رجایی
تقدیر شده چنین  ، برادر
گرچه شکند کمر ،  رجایی
روح اله  باغ  آرزوها
پاییز در این سحر رجایی
مردان خدا همیشه هستند
نام آور پر ثمر رجایی
عمر کم تو چو مختصر شد
طبع من و این اثر رجایی
از داغ تو "مرتضی" حزین است
جانسوز در این خبر رجایی
شاعر:مرتضی حسینی اسفاد
رئیس دانشکده فنی قاین


 

۰ نظر ۲۷ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۵
محمدعلی خالقی

مرحومه ی مغفوره گلستان رضایی اسفاد

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۵۱ ب.ظ

خانواده های محترم رضایی بهاری منش وسایر فامیل وابسته با نهایت تاسف درگذشت مرحومه مغفوره خانم گلستان رضایی را تسلیت عرض نموده وبرای ان مرحومه علو درجات وبرای بازماندگان صبر و شکیبایی مسالت دارم ما را در غم خود شریک بدانید


 

۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۵۱
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج حسینعلی قاسمی

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۲۱ ق.ظ

۲ نظر ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۲۱
محمدعلی خالقی

روح الله رجایی بر بالین بی بی جان

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ب.ظ

اسفاد»، روستایی است در شهرستان زیرکوه استان خراسان جنوبی، روستایی در دامن کوه. از شرق به بیابان و از غرب به کوهستان می خورد. فقط یک راه دارد که از شمال و جنوب روستا می گذرد. اسفاد، ایوانی خوش آب و هواست مشرف به حیاط خانه همسایه، افغانستان.

این روستا برای ما همین چند خط توصیف است که از نقشه های جغرافیایی و پایگاه های اینترنتی دست می دهد یا نهایتش همان چند جمله که یکی از اهالی روستا برایمان تعریف کرده است: روستایی کوهستانی و خوش آب و هواست که اکثر روزهای سال هوای مطبوع دارد... اما اسفاد برای مرحوم روح الله رجایی چیزی بیشتر از این چند جمله است. اسفاد برای مرحوم روح الله رجایی صدای لالایی بی بی حدیقه است. مرحوم روح الله رجایی در طول سی و چند سال زندگی با برکتش خیلی از قله های موفقیت را فتح کرد. خیلی از کوه های بلند جهان صدایش را پژواک دادند. اما همچنان وقتی چشم هایش را می بست سرش را روی زانوی بی بی حدیقه می دید و دست نوازش بی بی را لای موهایش حس می کرد و نسیم کوهستانی اسفاد به صورتش می نواخت.

مرحوم روح الله رجایی، گوشه ای از وصیت نامه اش را در شبکه های مجازی به اشتراک گذاشته بود با این مضمون که می دانم برای دوستانم سخت است و می دانم احتمالا کمتر کسی آنجا به سراغم می آید، اما دوست دارم پس از مرگم پیکرم را در قبرستان روستای اسفاد کنار قبر بی بی حدیقه دفن کنید. حالا که با توجه به شرایط ویژه کرونایی امکان انتقال پیکر و خاکسپاری در روستای اسفاد نبود و پیکر مرحوم رجایی با استفتاء از مرجع تقلیدش در قطعه نام آوران بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد، مردم اسفاد در اولین شب جمعه پس از فوت در قبرستان روستا گرد آمدند و یک قبر نمادین برای مرحوم رجایی کنار قبر بی بی حدیقه ساختند و کنارش نشستند به مراسم سوگواری و روضه و توسل.

مراسمی که به همت مردم با وفا و معرفت منطقه تدارک دیده شد و از امام جمعه تا نماینده مردم و فرمانده سپاه و مسوولان شهرستان برای گرامیداشت یاد و خاطره روح الله سنگ تمام گذاشتند.

پدر مرحوم رجایی در پیامی از مردم اسفاد تقدیر کرده که بخشی از آن چنین است:

...مرگ جوان خیلی جانکاه و تحمل آن بسی دشوار است که بهترین جگرگوشه پدری جلوی چشمان پدرش جان دهد. فکر می کنم تنها آرامشی که می تواند این گونه ابتلائات را کاهش دهد یادآوری شهادت اشبه الناس به رسول الله (ص) علی اکبر (ع) است...

حالا مرحوم روح الله رجایی در دامن کوه های اسفاد سر بر زانوی بی بی حدیقه  گذاشته و با لبخند به بی بی می گوید: سری را که اکنون به زانوی توست / همه قله های جهان می شناسند.

۱ نظر ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۵۹
محمدعلی خالقی

مرحومه فضه اسماعیلی همسر ملا عباس عبدی

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۹ ب.ظ

۱ نظر ۲۳ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۹
محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی غلام عبدی و مرحومه همسرشان

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۱ ق.ظ

۱ نظر ۱۸ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۳۱
محمدعلی خالقی

مرحوم ملا غلام حسنی اسفاد

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۴۷ ق.ظ

۱ نظر ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۴۷
محمدعلی خالقی

کوچه ی شهید شفیعی

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۰۳ ب.ظ

از گذر نام کدام شهید به خانه می رسیم 
کوچه ی شهید شفیعی 
خوشا انان که با نام شهید به خانه می رسند . خوشا انان که کوچه ی خاطرات به نام شان گره می خورد . 
کوچه شهید شفیعی 
کوچه ی خانه ی ماست 
تنها یاد و نام انها همین خواهد بود که یادشان زنده  بماند .هر موقع بر سر این کوچه می رسم یاد ونامش برایم تداعی  می شود . بغضی در گلویم حبس می شود و لرزه ای به اندامم  می اید . 
کوچه ی شهید شفیعی پلاک یک 
خاطراتی چون اینه ، قران و بستن بند پوتین برایم  تکرار می شود . بوسه ی مادر و لبخندی که با دستی تکان می خورد و قدمهایی که به سوی روشنایی ارام ارام بر می دارد . چه عاشقانه 
خوشا به سعادتت  منزلت مبارک شهید شفیعی اسفاد 

خدایا من عاشقم عاشق تو 
پیروز باشید در پناه شهیدان 

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۰۳
محمدعلی خالقی

مرحومه عصمت حسینی اسفاد

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۱ ب.ظ

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۱
محمدعلی خالقی

روح الله رجایی اسفاد

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۵ ب.ظ

◾️روح‌الله رجایی اسفاد 

 سردبیر روزنامه جام‌جم صبح امروز دوشنبه ۳۰ تیر، به‌دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
🔹رجایی چند هفته پیش اعلام کرد تست کرونایش مثبت شده و از ابتدای هفته گذشته به محل روزنامه جام جم نرفت. او سپس تحت درمان قرار گرفت و پیامی تصویری هم در فضای مجازی درباره مبارزه با کرونا منتشر کرد.
🔹رجایی پیش از سردبیری روزنامه جام‌جم، دبیر بخش اجتماعی روزنامه همشهری و روابط عمومی سازمان هلال احمر کشور بود.
روحش شاد 

 

 

۱ نظر ۳۰ تیر ۹۹ ، ۱۴:۰۵
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا محمد امین عباسی

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۴ ب.ظ

۱ نظر ۲۲ تیر ۹۹ ، ۱۴:۱۴
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج محمد حسن محمد حسینی

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۹ ق.ظ

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۰:۳۹
محمدعلی خالقی

اوای ارام

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۹ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ تیر ۹۹ ، ۱۷:۲۹
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج علی اکبر واحدی

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ب.ظ

 

 

درگذشت مرحوم حاج علی اکبر واحدی را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم. 
 روحش شاد 

۲ نظر ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

بر مزار مرحوم دکتر کریمی

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ق.ظ

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۱
محمدعلی خالقی

دکتر مظفر کریمی اسفاد

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۹ ق.ظ

با سلام و احترام
ضمن گرامیداشت پنجمین  سال درگذشت  مرحوم دکتر مظفر کریمی در این فصل بهار،که برایمان خزان شده است
گرامی می داریم یاد و خاطره برادر عزیزمان را که وجودش برایمان پر از مهر و عطوفت بود.
دکتر مظفر کریمی در 1346 در روستای اسفاد منطقه زیرکوه قائنات متولد شد.
تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شریعتی قائن ، سپس عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شد و در سنگرهای مختلف نظیر تخریب چی در مصاف با دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران تلاش نمود  و نیز تحصیلات عالی را در دوره لیسانس و فوق لیسانس در دانشگاه علوم پزشکی ایران و دوره دکتری را در دانشگاه علوم تحقیقات تهران طی نمود.
برخی از رزومه و سوابق کاری ایشان به شرح ذیل است.
_ طرح بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر
-طرح بیمه های فراگیر تامین اجتماعی
-مدیر کل بیمه های اجتماعی وزارت کار تعاون رفاه.
- مدیر کل امور بیمه شدگان تامین اجتماعی.
- مدیر گروه استخدامی وزارت کار تعاون رفاه.
مسئول برنامه ششم توسعه تامین اجتماعی .
- مسئول موسسه مطالعات اجتماعی مجلس در مرکز پژوهشهای مجلس.
-پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مصلحت نظام _ شرکت انشارات علمی فرهنگی تامین اجتماعی و موسسه فرهنگی هنری آتیه.
- نماینده سازمان ملل در اجرای طرح فقر زدایی در تامین اجتماعی.
- از بنیانگذاران معاونت درمان تامین اجتماعی.
- رئیس بیمارستان 22 بهمن نیشابور در سال 69 و 70.
- مشاور و کارشناس ارشد معاونت فنی درآمد سازمان تامین اجتماعی.
- مشاور نایب رئیس هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی .

مشاور و کارشناس ارشد معاونت فرهنگی سازمان تامین اجتماعی.
_ عضو انجمن مددکاری اجتماعی ایران.
_ تالیف دو اثر دانشگاهی در زمینه بیمه های اجتماعی در ایران و جهان و بیمه درمان روستائیان
و سرانجام شاگرد دبیرستان شریعتی قائنات در روز سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ به لقاء الله پیوست 
حباب وار برای زیارت رخ یار سری کشیم و نگاهی کنیم و آب شویم.

برادر عزیزم
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
            آمد به سرم از آنچه می ترسیدم.
نوحی به هزار سال یک طوفان دید
            من نوح نی ام هزار طوفان دیدم
                       
                     از آرشیو آوای اسفاد

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۰۹
محمدعلی خالقی

پنجمین سالگرد دکتر مظفر کریمی اسفاد

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۴۹ ب.ظ

اردیبهشت ،  ماه    خزان   مظفر  است             دکتر برای بیمه  همانند یک  سر است
فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد              تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است
از  بیمه  او  نوشت کتابی    به   روزگار              آن نکته های خوب که مانند گوهر است
با شعر خویش روح به  اسفاد می دمید               آبادی   وطن  ز  غباری  که   باور است
 آرام  در   بهشت   رضا  (ع)  آرمید  او                 نزدیک قبر  عارف نامی  که سرور است
میرزا  جواد  ، مرد  خدا    از   نوادری                 در  آسمان  معرفت  او  مثل  اختر است
 یک  شهر گریه  کرد  برای  نبودنت                  این  مرثیه  برای  غروب تو  بهتر است
در  سالگرد  رفتن  مردی  از  این دیار              چشمان  غم گرفته من باز هم  تَر  است
او  عاشق  وطن که  مثالش  ندیده ام                  روی  مزار دسته گل  یاس و احمر است
دارد" شمیم" خاطره  از  خُلق  نیک  او             هرگز نرفته قامت سروی که در براست
 
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)-  نویسنده و مدرس دانشگاه

28 اردیبهشت چهارمین سالروز عروج ملکوتی دکتر کریمی
روحش شاد و یادش ماندگار

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۴۹
محمدعلی خالقی

ارامگاه مرحوم حاجیه عصمت غفاری اسفاد

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۵۷ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۷
محمدعلی خالقی

ارامگاه خیر انسا خالقی اسفاد

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۵۲ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۲
محمدعلی خالقی

ارامگاه خواجه میرزا محمد خالقی

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۴۸ ب.ظ

 

۱ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۴۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام حیدر قاسمی اسفاد

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۵۰ ب.ظ

 

اسفاد قدیم 

بزرگان اسفاد

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۵۰
محمدعلی خالقی

اسفادو دوست داری ؟ بامن بیا ، حالت خوب میشه :

اسفاد قدیم با همه سادگی و کاستی هایش حسرت به دلها
گذاشته است :
*قنات سرشار از آب و تمام باغات و مزارع سرسبز بودند 
آب قنات شامل ۸ طاقه که با اعداد  ۱ تا ۸  و پسوند رَم متمایز اند و به ترتیب سر رم ،دوی رم  ... و در نهایت 
هشتِ رم خوانده می شوند و هر شبانه روز به دو طاقه ی شب وطاقه ی روز تقسیم و نوبتهای شب و روز جابجا
می شود . هرطاقه ۱۳۲سره آب داشت و یک میرتا . 
۱۲۷ سره آب سهمِ شرکا و۵ سره سهم میرتا می باشد.
میرتا تاس و سره ای داشت که آب را بین شرکا تقسیم میکرد .
او از احترام خاصی برخوردار بود وخود نیز بسیار محترم.
*تمام حوض انبارها ، مملو از آب بودند و خانه باغ ،سکونتگاه هرخانواده بود .
برق نبود و برای روشنایی چراغ مَندَوی و پی  کم کم از چراغهای نفتی اعم از گردسوز ، لمپا ، چراغ بادی ، چراغ موشی و در اوج پیشرفت ، بعضاً چراغ توری داشتند .
 برای خوراک پزی ، آتش و دیگدان بود و بعدها به چراغ والُر ، علاءالدین ، پُرمز و فرِ نفتی ارتقا یافت .
ماشین لباسشویی و پودر رختشویی نبود و خانمهای زحمتکش کنار آب روان با دست و صابونِ بیرجندی رخت می شُستند .
*دیوارها وحصارها برای حیوانات وحشی بود ومردم با هم راحت و خصوصی .
*عطر دیوار های باران خورده کاهگلی مشام هر رهگذری را نوازش  می کرد. 
*مردم دست و دل باز و رویشان گشاده و بشّاش بود.
*درختان از بار زیاده ، می شکستند و سبد های پر از میوه بود که خانه به خانه می گشت .
* تنور اکثرِ خانه ها ، هر روز روشن بود و بوی خوش نان داغ محلی در اطراف می پیچید و همسایه حداقل به همسایه نان تازه می داد .
*مردم مستقل زندگی می کردند و مایحتاج شان نتیجه ی خود آنها بود و اگر جاده هم بسته می شد، روستا تمام آنچه برای گذران اهالی نیاز بود را تولید می کرد.
*گوگله ای داشتیم وهرکسی به ازای هر گاو یک گُمارِ گوگله را به عهده میگرفت و همینطور خرگله ای .
*جوی های آب ، سیمانی نبودند و درختان مسیر آب سر به فلک کشیده ، باطراوت و پر از میوه بوده و طعم تشنگی نمی فهمیدند .
*میوه ها از نظر صاحبان اشجار برای عموم حلال بودند و انگار کلاغ ها هم این را میدانستند که از بالای درخت برای عابران گردو می انداختند.
*اسفاد ۴ کارخانه ریخته گری داشت به مالکیت آقایان : 
۱-مرحوم حاج محمد تقی عظیمی 
۲-مرحوم خواجه میرزا علی خالقی 
۳-مرحوم خواجه سعادت قلی موسائی
۴-مرحوم خواجه اسدالله اسداللهی
گفتنیست که این مالکان کارآفرین هر کدام از تهیه چوب و سوختن زغال از کوه گرفته تا کار در کارخانه و حمل با الاغ به روستاهای دوردست جهت فروش،حداقل چهل نفر کارگر داشتند .
 *بلندگو نبود ولی موءزن سالخورده با آوای نحیف و دلنشینش به موقع بالای بام اذان میگفت.
*کارت تبریک و تسلیت نبود ولی پیک محترم مان به موقع بر سر مجالس غم وشادی آماده بود شفائی و زنده تک تک خانه ها دعوت می کرد.
*دود گُلخَن حمام در آسمان نویدِپاکی و ایمان بود.
*قیژ قیژ درب چوبی سرا،نوید آمدن پدر از کشتمان بود آتشونی ها برقرار بود و در عین نبود امکانات امروزی،مردم بی نیازو سر زنده.
*ایثار،انفاق وازخود گذشتگی بیشتر بود و سالانه بر موقوفات روستا‌ افزوده می شد.
*ماشین آلات کشاورزی نبود و گاو و خرهای جُقی ، عملیات کاشت ، داشت و برداشت را به شانه می کشیدند.
*به‌موقع زمینها بنفش از گل زعفران و بامها چیده از کووتهای سبز و مخروطی شکل کنجد بود.
*اسفاد قدیم دارای چند ده حوض انبار  و کر هایی بود که آبهای وقفی در آن جاری میشد تا عموم از آن استفاده کنند.
*مدرسه های پرشور اسفاد قدیم و مدارس  خالی کنونی قابل مقایسه نیست.
*بجای کیف ، توبره بودو بجای ساک مسافرتی بقچه.
* بجای کفشهای آنچنانی چپت ،موتوری ، گالش و چبلیت بود و لباسها ،کلاه هاوجورابها تولید ملی و هنر دستان خودشان که از کرباس وپشم گوسفند درست می شد.
*وسیله ی نقلیه نبود ولی اسب و زین وخر و خورجین آماده ی سرویس دهی حتی برای راه های دور به دیگر کشورها جهت مداوای مریض،تحصیل علم و سفر حج !
*تبلیغ زندگی بهتر در تعداد فرزند نبود و در هرخانه چند بچه قد ونیم قد در کنار خانواده مشغول کار بودند نه نگران کار . *مادر ها هم دوش پدرها کار بیرون را به دوش میکشیدند.
*وجود گله های زیاد احشام و رقابت بین مراتع وجود داشت *در تابستان کشتمان قرق بود و روستا قرقبان داشت ، فردی با هیبت وشکوه و فعال و با جذبه که اکنون نه از آن گله ها ی بسیار خبری هست و نه رقابتی وجود دارد . 
*شکارچیِ گرگ گله حقِ کلّه گرگی می گرفت و حالا حکمِ زندان .
*صیادان به حکم نیاز یا تفریح گوشت شکارمی خوردند و اکنون حسرت شکار . 
*قدیم تفریحات پَل پُکَّک ، دار وقهم ، ریگ بازی و غیره بود اما الان پلی استیشن،تبلت،موبایل و تلگرام .
خلاصه بگم خوش بودیم و آرام و بی دغدغه زندگی می گذراندیم که ای کاش 《همگی را با همگان 》 داشتیم .

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۹
محمدعلی خالقی

خاطرات تلخ زلزله 76 قاینات ابراهیم صادق

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۰۹ ب.ظ

روز بیستم اردیبهشت ماه سال 76من کلاس دوم راهنمایی بودم ظهر ساعت یازده و نیم از مدرسه برگشته بودم من و دو برادر و دو خواهر کوچیکتر از خودم داخل خونه بودیم برادران بزگتر در قاین و بیهود در مدارس شبانه روزی مشغول تحصیل بودند و خدا بیامرز پدرم و خواهر بزرگتر مان برای معالجه دست پدرم (که روز قبل از پشت بام حمام به پایین پرت شده بودن دست ایشان شکسته بود )به بیرجند رفته بودند 
ساعت دوازده بود که خدا رحمت کند مادرم از سر رمه به خانه آمده بودن و خسته و کوفته ازاینکه چند ساعتی  در زیر گرما بیرون بودند روی زمین افتاده بود و به من که از همه آن جمع حاضر در خانه بزرگتر بودم گفتند  پاشو چایی بزار منم برای اجابت امر مادر تا به آشپزخانه رسیدم یک دفعه زمین زیر پایم فقط الک میشد یهو داد زد زلزله و منو برادر کوچیک ترم رو به بیرون هدایت کردو خودش برادر دوساله و خواهر چهار پنج ساله ام را در آغوش گرفت و خواهر هفت ساله دستش را گرفت و به قصد خارج شدن از خانه بیرون می آمد که دست اجل امانش نداد😭😭😭😭😭 و درب سالن هر سه نفر را زیر گرفته و نصف زربی سقف روی در قرار گرفته بود منو داداشم داخل حیاط دراز کشیده و همدیگر رو در آغوش کشیده بودیم و مطمئن بودیم که مادرم و خواهر ها و برادر کوچکم نجات پیدا کردند😔😔😔😔😔اما وقتی از جا بلند شدیم فقط خاک و گردو غبار بود هیچی دیده نمیشد 
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
به سمت در دویدم زیر در را نگاه کردم دیدم مادرم خواهران و برادر دوساله ام رو در آغوش گرفته و تمام ضربه در را سد کرده بود که به بچه ها آسیبی نرسد 😔😔😔😔😔😔
من و برادرم هر چه سعی کردیم که در را بلند کنیم نشد که نشد مثل روز محشر شده بود هرکسی فقط و فقط به فکر خودش بود بعد از چند دقیقه ای خدا وند رحمت کنه همسایه مان کربلایی علی و همسرشان  به همراه دختر شان آمدن و کمک کردند تا در رابلند کردیم و پیکر نیمه جان مادرم رو زیر سایه درخت در حیاط مان گذاشتیم و بچه ها رو هم دختر همسایه مان که  خدا وند خیرشان بدهد سوار یه وانت کرد و به قاین بردن برای مداوا من ماندم و جنازه بی جان مادرم زیر سایه درخت 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

بیستم اردیبهشت روز یتیمی ما و خاموشی چراغ خونمون بود و هر ساله یاد و خاطره  تلخ آن روز برایم مثل یک فیلم در ذهنم  اجرا میشود

خداوند همه عزیزانی که در این روز از تمام منطقه زیر کوه آسمانی شده اند قرین رحمت کنه انشاءالله به حق محمد و آل محمد

ازاینکه یاد و خاطره ای تلخ برای شما عزیزان تداعی شد معذرت خواهی  و پوزش می طلبم  

ابراهیم صادق فرزند مرحوم ملا  حسن 

۲ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۰۹
محمدعلی خالقی

زلزله 1376منطقه قاینات ،اسفاد

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

بیست سومین سالگرد زلزله 76 زیرکوه قاینات

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و سومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 


اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۵
محمدعلی خالقی

بیستم اردیبهشت به یاد زلزله ی 1376اسفاد زیرکوه

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ب.ظ

🌹تیرهای چوبی ودستان پدر فرشته نجات جانمان🌹
بیستم اردیبهشت ماه یادآور خاطره ای تلخ وغم بار برای من است 
حدود ساعت ۹صبح من در حاجی آباد خانه مرحومه خواهرم بودم و از ایشان خواستم بامن به اسفاد بیاد اما چون همسرش سر کار بود قبول نکرد و قول داد بعد از ظهر خواهد آمد
حدود ساعت ۱۲ من ویکی دیگر از اعضای خانواده داخل اتاق بودیم  که صدای مهیب همراه با تکون هایی شدید اتاق رو مانند گندم داخل الک زیرورو کرد  😢 
از جا بلند شدم که برم بیرون اما امان نداد و ساختمان بر سرمان خراب شد تیرهای چوبی سقف که ماموریت داشتند جانمان را حفظ کنند از یک سر تکیه به دیوار زدند ومابه فاصله یک متری آن روی زمین قرار داشتیم وحدود ۲۰سانتی متر خاک آوار روی دو نفرمان قرار داشت😞 چون از زندگی قطع امید کردم به قصد گفتن شهادتین دهان باز کردم اما پر از خاک شد و موفق نشدم 😤 
در مدت کوتاهی تمام مدت زندگی گذشته ام بصورت فیلمی کوتاه مرور شد- با چشم و دهان بسته اما گوش باز صدای پدر و مادر را می شنیدم که در پی پیدا کردن مان بودند🤐
بادستان خالی اما پر احساس و توانمند هر دو نفرمان رااز زیر آوار بیرون کشیدند هردو مجروح-یکی را بوسیله روفرشی به کنار جاده واز آنجا به بیمارستان تربیت حیدریه اعزام کردند -من هم با پای لنگان سری به همسایگان دور وبر زدم 🤕 صحنه ای عجیب و باور نکردنی 😨 پس از گذشت حدود ۲۰دقیقه که از زیر آوار بیرون آمده بودم به جز درختان و تیر های چوبی برق هیچ چیز سر پا نبود -به سفارش زنان همسایه اذان گفتم سپس نماز آیات خواندیم _هرکس به دنبال گم شده اش بود (پدر-مادر-فرزند) احشام داخل طویله ها همه ازبین رفته بودند -قنات خشک شده بود_جنازه ها بخاطر نبود آب و سر در گمی مردم تا فردای آن روز بر زمین ماند 
  شب هنگام پزشکی از منطقه خواف آمد وبه همراه بهیار اسفاد مجروحان حادثه رو سر پایی معالجه کرد -در آن روز انگار دنیا برای من و افرادی نظیر من به پایان رسیده بود  😶 خواهرم از آوار فرار کرده بود اما به خاطر نجات جان دختر خود و دختر برادر شوهرش به سمت  خانه بر میگردد که خشم طبیعت به هیچ کدام امان زندگی نمی دهد😭. در بیستم اردیبهشت ماه سال ۷۶ تعداد ۲۴ نفر از عزیزان مان در اسفاد به رحمت خدا رفتند (روحشان شاد) ببخشید که شاید باعث رنجش خاطر بعضی از دوستان شده باشم 
✍ قنبری✍

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۱
محمدعلی خالقی

مرحوم اقا سید محمد تقی مسجد اسفاد

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۳۷
محمدعلی خالقی

یاد مرحوم حاجیه فاطمه نظرجانی . روحش شاد

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۲۹ ق.ظ

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۱۷
محمدعلی خالقی

 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۹
محمدعلی خالقی

چهلمین روز درگذشت مرحوم مغفور حسین غلامی

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۵۵ ق.ظ

 

    روحش شاد 

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۵
محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی محمد مصطفایی اسفاد

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۵۸ ب.ظ

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۵۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج میرزا حسن حسنی اسفاد

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۳۵
محمدعلی خالقی

اهل قبور اسفاد

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۱۸ ب.ظ

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۸
محمدعلی خالقی

مرحومه مغفوره خانم مرضیه غلامی (والده کربلایی علی دادی )

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۴۲ ب.ظ

⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️

بِسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.

قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.

همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.

(سوره بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)

⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️

بانهایت تاسف وتاثر در گذشت مرحومه مغفوره خانم مرضیه غلامی  (والده کربلایی علی دادی) را به اطلاع دوستان وآشنایان می رساند

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

خانواده های محترم؛
دادی،داوودی،قلیزاده،نوری،عبدی و سایر منسوبین داغدار

مصیبت از دست دادن مادر مرحومه شما را صمیمانه خدمت شما تسلیت عرض نموده،از درگاه ایزدمنان برای آن مرحومه سفر کرده غفران الهی و برای بازماندگان صبری جزیل مسئلت دارم.

شادی روح شهدا،امام شهدا،شهدای مدافع حرم،شهدای سلامت،اموات جمع حاضر

بلاخص شادی روح مرحومه مغفوره منظوره

🏴رحمه الله من قراء الفاتحه مع الصلوات🏴

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴

مراسم تشییع وتدفین فردا
پنجشنبه ۹۹/۲/۱۱
در روستای اسفاددبرگزار خواهد گردید

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۴۲
محمدعلی خالقی

دیدار از اقای اسفاد

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ق.ظ

 

17/1/2008 

دیدار از اقای اسفاد همراه با دایی عزیزم میرزا کربلایی حسین علی قاسمی 

ان روز یک روز بهاری بود که همراه دایی عزیزم و خانواده به دیدن اقای اسفاد رفتیم . حال اقا بسیار مساعد و خوش بود و بسیار سرحال بودند  با هم ساعتها به مصاحبت نشستیم . یاد اسفاد قدیم و یاد خاطراتی از اسفاد کهن برایمان مرور شد . ان روزها خوش بودیم و بیشتر به این اوامر می پرداختیم .

سالانه حتما یک بار ان هم در روزهای اغازین بهار و عید دیدنی به عیادت اقا می رفتیم  . نه تنها خانواده ام و مادرم اعتقاد عجیبی به اقا داشتیم . بلکه این عشق در اکثریت مردم روستا  رواج بود . 

اقا بسیار محبوب و دوست داشتنی بودند . 

و امروز چیزی جز یاد و خاطرات ایشان برایمان باقی نمانده  

روحش شاد یادش گرامی  

خداوند بیامرزد  

روزگار غریبی ایست  و چه زود می گذرد 

 

 

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۳
محمدعلی خالقی

مبحث دندان در اسفاد کهن ، اسفاد قدیم

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۷ ب.ظ

 

 

 

سلام و احترام
اسفادیهای قدیم چون از رژیم غذایی سالم ، طبیعی و ارگانیک برخودار بودند از دندانهای بسیار محکم و سالم برخوردار بودند اما بعلت عدم مراقبت از دندانها گاهی اوقات گرفتار دندان درد بودند.
بعلت نبود امکانات امروزی درد دندان واقعا دردآور و سخت بود و عفونت دندان موجب ورم قسمت های مختلف صورت می شد.
برای مقابله با درد دندان و تسکین درد اسفادیهای قدیم از مسکن های فراوانی استفاده می نمودند از جمله جک زردآلو . دود دادن دندان . پیه بز . بز انجیر . صمغ درخت کاج و غیره .
اما اگر این مسکن ها کارساز نبود مجبور بودند دندان را بکشند و این کار بدون داروی بی حسی و با انبر دست انجام می شد که واقعا رنج آور بود.
یکی دیگر از روشهای درد های دندان روشی به نام کخ کولوو و یا کشتن کرم های دندان بود.
اسفادیهای قدیم معتقد بودند مینای دندان توسط کرم ها خورده می شود که باعث درد می شود و باید این کرم ها از مینای دندان خارج شوند و این کار توسط مردان و زنان متبحر انجام می شد بدینصورت که ظرفی آب جلو دهان طرف روی زمین می گذاشتند و با دود کردن گیاه اسپخ انگور ، این دود را به فضای دهان می رساندند و با رسیدن این دود به اطراف دندانها کرمها از دندان خارج می شدند.
اسفادیها در قدیم بجای مسواک های امروزی از چوب مسواک که در اسفاد نیز وجود دارد و چوب صندل برای مسواک زدن استفاده می نمودند و بجای خمیر دندان بسیار مضر امروزی از ترکیب زغال و نمک برای ضد عفونی و شستن و  سفید کردن دندان ها استفاده می نموده اند.
امروزه نیز استفاده از همین ترکیب برای مسواک زدن توصیه می شود چرا که شیرینی موجود در خمیر دندان موجب خرابی دندان می شود و مضرات آن از منافع آن بیشتر است.
         پایدار باشید 
                 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی

مرحوم حسین غلامی اسفاد

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ب.ظ

درگذشت نابهنگام مرحوم حسین غلامی اسفاد فرزند مرحوم غلامحسن غلامی را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم 

روحش شاد 

۰ نظر ۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۰
محمدعلی خالقی

مرحومه مغفوره فاطمه نظرجانی

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۳۴ ق.ظ

🖤🖤🖤🖤
درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم فاطمه نظرجانی همسر مرحوم حاج معین غفاری را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم
 

 

 

۱ نظر ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۳۴
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم ملا حسن صادقی

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ ب.ظ

آن روزها که وسایل ارتباطی امروز وجود نداشت، جارچی تنها وسیله ارتباطی روستا به حساب می آمد. دعوت برای مراسم عروسی یا دفن و ختم مردگان، اعلام اشیاءگمشده یا پیدا شده، قرق کشتمان و اعلام همه خبرهای دیگری که باید به گوش همه مردم می رسید، به عهده او بود.
    خدابیامرز حسن صادقی، که مردم اسفاد او را حسن مدسین (حسن محمدحسین)می خواندند، از قدیم این نقش را بر عهده داشت و در عرف روستا، دشتبو (دشتبان) خوانده می شد. اسفاد قدیم که به درستی آن را قلعه اسفاد می خواندند - و در کتابهای تاریخی هم به نام قلعه ثبت شده است - از خانه هایی پیوسته و متصل به هم تشکیل می شد که دالان هایی سرپوشیده، قسمت های مختلف آن را به هم مرتبط می ساخت.
     تنها، کوچه اصلی قلعه که از پایین (زیر قلعه)، تا پای چنار ادامه داشت ، روباز بود و همه مکانهای عمومی مانند مدرسه، آسیاب، حوض پایین (آب انبار عمومی) ، مسجد پایین، مسجد بالا، حوض بالا، حمام، آسیاب آبی، و ... به ترتیب، در طول این کوچه بنا شده بود و کوچه های فرعی سرپوشیده از آن منشعب می شدند.
      با آنکه روستا کوچک بود، اما دسترسی به همه خانه ها از طریق این کوچه های سرپوشیده و پیچ در پیچ کار آسانی نبود. هرگاه قرار بود مردم برای مراسم عروسی دعوت شوند، ملاحسن (و گاه برادر مرحومش کربلایی محمد) به نیابت از صاحب مجلس به یک یک خانه ها سر می زد و از جلوی درب منزل آنها را دعوت می کرد. خودش مردها را دعوت می کرد و همسرش زن ها را . همین کار برای مراسم ختم (پُرسه) هم تکرار می شد. البته علاوه بر این دعوت، برای بزرگان روستا و فامیل نزدیک عروس یا داماد، باید بزرگترهای خانواده عروس و داماد هرکدام شخصاٌ دعوت می کردند.
       آن روزها قلعه اسفاد در دو طبقه بنا شده بود. طبقه اول مخصوص نگهداری دامها و علوفه بود و طبقه دوم برای زندگی اهالی. پیوستگی خانه ها به حدی بود که رفت و آمد عادی مردم در پشت بام ها و تجمع آنها در آنجا برای گپ زدن آسان بود.
     غروب هر روز، اغلب مردم به پشت بام قلعه می رفتند. به هر سو نگاه می کردی، می توانستی گروههای چند نفری را ببینی . پیرزن هایی که در حال قلیان کشیدن گپ می زدند، دخترانی که گل دوزی می کردند، پسرهایی که با سروصدای زیاد به تیله بازی (تٌشله بازی) سرگرم بودند و جوان هایی که با ضبط صوتی در دست، آهسته قدم می زدند.
       موقع اذان، از چند گوشه بام روستا، بانگ اذان بلند می شد. به طور همزمان چند مؤذن با فاصله ای کمتر از 200 متر، اذان می گفتند و مردم آرام آرام پشت بام را ترک می گفتند.
      تابستانها، مردم پشت بام می خوابیدند... خاطره های شیرین پشت بام را نمی توانم فراموش کنم... آسمان بسیار کوتاه به نظر می آمد و ستاره ها بسیار روشن و درخشان بودند. ماه را به آسانی می توانستی حس کنی. ما بچه ها آزاد بودیم که هرجا دلمان می خواست و تا هر وقت می خواستیم، بازی کنیم. در دنیای کودکی دقایقی طولانی به ماه خیره می شدیم تا خانه خدا را در داخل آن پیدا کنیم و یا سهم خودمان را از ستاره ها بچینیم ...
     پاسی از شب که می گذشت و هر خانواده ای در جای خود قرار می گرفت، اگر خبر تازه ای وجود داشت، یا چیزی گمشده یا پیدا شده بود، ملاحسن دشتبان آن را اعلام می کرد. لازم نبود فریاد بزند. در سکوت شب روستا، به راحتی می شد از هر نقطه ای صدای او را شنید. طنین صدایش را از حدود 35 سال پیش هنوز به خاطر دارم... خوبست از برادر مرحومش کربلایی محمد هم (که او را کبلمٌد می خواندند) یاد کنم که او هم همین نقش را داشت.
      ملاحسن، بجز این نقش، مسئولیت اداره حمام قدیم را هم بر عهده داشت که البته آن حمام خزینه ای قدیمی، از دوره کودکی من، حدود 35 سال پیش، تعطیل شد. من استفاده از آن حمام را در سنین 3 تا 4 سالگی به زحمت به یاد دارم. 
      هرسال، شب عید که مردم پلو می پختند، رسم بود که از هر خانواده یک بشقاب غذا به خانه دشتبان برود. در یک شب، ده ها بشقاب پلو به خانه آن بنده خدا سرازیر می شد و نمی دانم که آن خانواده با این همه غذای پخته چه می کردند!
     بعد از زلزله سال ۱۳۵۸و بازسازی روستا، آن آداب و رسوم از میان رفت اما دشتبان، نقش خبررسان را برای مراسم عروسی و عزا و مانند آن، ادامه داد. او همچنین، آچار فرانسه ای برای مردم بود که برخی از کارهای خدماتی آنها را هم انجام می داد و مهمترین کار او در روستای جدید، چرخاندن حمام جدید روستا بود...
     زندگی او و همسر مرحومش، پایان دردناکی داشت. در زلزله سال 1376، همسر ملاحسن، فداکارانه برای نجات بچه هایش از بیرون خانه به درون رفت و پس از آنکه همه بچه ها را به بیرون فرستاد، خود زیر آوار ماند... ملاحسن هم که برای مراقبت از بچه های کوچکش، چند سال بعد ازدواجی دوباره داشت، در شهریور سال 1385، به هنگام بازگشت از یک عروسی در راه مشهد به اسفاد، دچار سانحه تصادف شد و درگذشت.
     آن دو به نظر من به گردن اسفادی ها حق بزرگی داشتند . 
با ذ کر صلوات و فاتحه نثار روحشان می کنیم . 
دکتر کریمی اسفاد 

 

۱ نظر ۲۱ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۳۴
محمدعلی خالقی

هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش 

با نهایت تاسف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند 

مراسم تشییع و تدفین حاج میرزا احمد اسدالهی ساعت 10صبح امروز روستای اسفاد می باشد

روحش شاد 

 

۲ نظر ۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۷
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم حاج محمد حسین جعفری

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ب.ظ

 

روحش شاد یادش گرامی 

 

 

۱ نظر ۱۲ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۰
محمدعلی خالقی

انالله و انا الیه راجعون

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ

 

 

هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش 

با نهایت تاسف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند 

مراسم تشییع و تدفین حاج محمد حسین جعفری فردا جمعه 5/7/98 ساعت 9 صبح روستای اسفاد می باشد 

مرگ دارد قرآن می خواند

مرگ در دشت شقایق خفته

مرگ پشت در می کوبد 

مرگ در بیابان دارد بذر گندم می کارد 

مرگ دارد به من می نگرد 

مرگ دارد شعر می خواند 

                                  روحش شاد یادش  گرامی 

 

۱ نظر ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۵:۲۰
محمدعلی خالقی

پنجشنبه یاد مرحوم حاج میرزا محمد خالقی اسفاد

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۱۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۱۶
محمدعلی خالقی

۵شنبه ای دیگر با اقای اسفاد روحشان شاد

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۳۵ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۵
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم حاج حسین علی غفاری

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۶ ب.ظ

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۶
محمدعلی خالقی

پنجشنبه ی دیگر یاد شهدای اسفاد

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۲۸ ب.ظ

۱ نظر ۰۶ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۸
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا عبدالجواد اخوندی

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۰ ق.ظ



درگذشت نابهنگام مرحوم کربلایی میرزا عبدالجواد آخوندی را تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم. 


روحش شاد 


۴ نظر ۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۲۰
محمدعلی خالقی

پنجشنبه ی دیگر و یادی از درگذشتگان

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۰۹ ب.ظ

۱ نظر ۲۳ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۹
محمدعلی خالقی

بیست دومین سالگرد زلزله 76 زیرکوه قاینات

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۹ ق.ظ

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و دومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 

             ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥


خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید 000سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی .....

الله یار حسنی 


۲ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۵۹
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج عبدالحسین صادقی

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۱۵ ب.ظ

۱ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۵
محمدعلی خالقی

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ب.ظ

با سلام و احترام

در خصوص بحث مراسم اموات عزیزمان ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد.

۱ آنچه از نظر قرآن مهم است اینست که می فرماید فاما بنعمت ربک فحدث

یعنی وقتی نعمت به تو رسید و شاد شدی دیگران را نیز در این نعمت شریک کن.

در افطاری . ولیمه عروسی . حج . عید قربان . عقیقه می توان از مردم به بهترین وجه پذیرایی نمود نه در مراسم اموات.

۲ مراسم سوم . هفتم . چهلم . سالگرد . گرفتن مسجد در تهران . مشهد . اسفاد . محرمی . براتی . نوروزی عزای خانواده متوفی را دو چندان خواهد کرد.چرا که خانواده متوفی همان یک عزا را که درگیرند کافی است .

۳ گرفتن مراسم توسط یک میلیاردر با بهترین کیفیت دلیل این نخواهد بود که امواتش در فردوس برین و مراسم فقیر امواتش در جهنم باشند

آنچه مهم است اعمال نیک است و چه بهتر است خیرات و کار نیک در زندگی باشد.

ثواب جمع کردن را با پول نمیشه با خدا معامله کرد. بنابراین این مراسم ها بیشتر برای زنده گان است.

۴ می توان برای رعایت حال بازماندگان و شادی روح اموات مراسم یکبار و فقط در شهر متوفی انجام شود

و مراسم صبح و بعد از ظهر که سه روز در مسجد برگزار می شود حذف شود .

۵ بهتر است مراسم فاتحه خوانی خارج از ساعات اداری باشد قبل یا بعد از غروب و یک مراسم برگزار شود تا حضور پر شور تر شود

۶ بهتر است غذای اموات حذف و اگر اصرار بر این کار است فقط سوم و یا چهلم باشد.

۷ شایسته است غذای اموات که نه فردی علاقه مند است در آن حال و هوا غذا بخورد حذف شود تا هم اسراف نباشد و بجای آن می شود ۳۰ طایفه و فامیل ۳۰ وعده افطاری ماه رمضان را با بهترین کیفیت به نیت خیرات برای اموات اسفاد و ذکر قرائت قرآن و فاتحه بر عهده بگیرند.

۸ شایسته است حمل اموات  از جهت کم شدن غصه و غم بستگان به منزل انجام نگیرد .

در زمان قدیم هم اگر این کار انجام می گرفته بخاطر عدم حضور بانوان در تشییع و انظار عمومی بوده است .

۹ بهتر است جوانان همت کنند و بزرگان را ترغیب نمایند سند و عهدنامه ای امضا شود تا مراسم های پر هزینه اضافی که نه نفعی به زندگان دارد و نه نفعی به مردگان حذف و بجای آن در جاهای دیگر به امور خیریه پرداخت.

منتظر همت و حرکت مهم شما عزیزان در خصوص این موضوع هستیم.

۹ اگر به قطعات قدیم بهشت زهرا و بهشت رضا سر بزنید این مناطق سوت کور است و این عزیزان که با تکریم و تشریفات و مراسم آنچنانی دفن شده هم اکنون به دعا و فاتحه ما نیاز دارند

آنچه مهم است اینست که در زندگی انسانی درست باشیم و دیگر اینکه در همه احوال بیاد اموات باشیم نه اینکه در مراسم و مناسبت های خاص.

۱۰ در زمان وجود مبارک  پیامبر گرامی ما بجای اینکه از بستگان اموات چیزی بخورند بیشتر رسیدگی به حال آنها بود 

و اینست سنت نبوی و اسلامی.

قرآن کریم می فرماید گوشت خون قربانی شما به ما نمی رسد بلکه آنچه برای ما مهم است تقوی است.

منتظر نظرات تکمیلی شما هستیم 

پایدار باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۶
محمدعلی خالقی

تدریس در اسفاد قدیم و خاطرات مرحوم مظفر کریمی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادی از درگذشتگان (1)

     درگذشت تأثر انگیز مرحوم حاج محمد رضا آخوندی را به همه همولایتی ها و بخصوص خانواده و بازماندگان داغدارش تسلیت می گویم.ایشان با آنکه بخش عمده ای از زندگی اش را در تهران گذراند، اما خاطره آهنگ خوش اذان گفتنش بر بام اسفاد قدیم فراموش شدنی نیست. از جناب آقای سعید جمالیان که این موضوع را یادآوری کردند، بسیار ممنونم. برای روح آن مرحوم آرزوی مغفرت و رحمت می کنم و برای بازماندگان محترمش از درگاه خداوند آرزوی صبر دارم. اما این موضوع بهانه ای شد برای یادآوری بخشی از خاطرات اسفاد قدیم.


    شاید ریشه نام فامیلی آقایان آخوندی نیز برای شما جالب باشد. در اسفاد قدیم، به مکتبدار ده که به کودکان آموزش قرآن می داد، آخوند می گفتند. خدابیامرز، پدر آقایان آخوندی چنین جایگاهی داشت. من دوره ایشان را درک نکرده ام اما در کودکی بارها نام آخوند میرزا مسیح و آخوند ملاوهاب را از زبان مادربزرگم به نیکی شنیده ام. ایشان برای آنها تقدس ویژه ای قائل بود. آن دو در تربیت قرآن خوانها و احیای فرهنگ قرآنی در اسفاد قدیم نقش مؤثری داشته اند.


    اگر توجه کنیم که در آن دوران مدرسه به سبک امروز وجود نداشته و تنها راه باسواد شدن مردم همین مکتب قرآن بوده است، می توانیم نقش آخوندها را در آموزش عمومی و ترویج فرهنگ دینی بیشتر درک کنیم.




   در دوران کودکی ما نیز ، با آنکه مدرسه ها به سبک جدید وجود داشت، اما مکتب قرآن همچنان پابرجا بود. آخوند ما، مرحوم کبله (کربلایی) خدایار عاجزی بود که من بخش زیادی از موفقیتم را در زندگی، مدیون ایشان و همسرشان هستم. شاید شرح بیشتری از این موضوع برای شما هم جالب باشد:


    در حدود پنج سالگی ام، یک روز دوست همبازیم آقای محمد علی شفیعی، که همسایه دیوار به دیوارمان بود، مرا با خود به محل مکتبخانه برد. آن روز مکتب تعطیل بود اما با توضیحات ممدعلی، ترس من از مکتب تا حدود زیادی ریخت. تا آنکه در صبح یک روز زمستانی، هنگامی که از خواب بیدار شدم، از پدرم شنیدم که قرار است به مکتب بروم. خوشم نیامد. یواشکی از خانه بیرون رفتم به منزل عمویم (خدابیامرز خواجه اسحاق) پناه بردم و در زیر کرسی پنهان شدم. اما دقایقی بعد پیدایم کردند و پس از کمی مقاومت، راضی شدم که به مکتب بروم. خانه آخوند در باغستان بود و با قلعه فاصله ای نسبتاٌ طولانی داشت.


    اولین برخورد آخوند با من بسیار صمیمانه بود. ایشان مراسم معارفه را با یک دعا شروع کرد و سپس با چند تعارف شیرین، دلهره ام را از بین برد. پیش از آن، حمد و سوره و نماز را از پدر بزرگم (خدابیامرز خواجه حیدر) و بی بی یاد گرفته بودم. دیدن بعضی از افراد آشنا در بین شاگردان مکتب، بخصوص همسایه ام محمد علی فردوسی، که چندسالی از من بزرگتر و بسیار مهربان بود، به من روحیه ای مضاعف داد و اولین روز مکتب را به خوبی شروع کردم .


   اما روزهای بعد همه چیز عادی شد و بخصوص از وقتی که آقای فردوسی که دوره اش را تمام کرده بود، دیگر نیامد، مکتب برای من وضعیتی غریبانه به خود گرفت. علاقه چندانی به یاد گرفتن نداشتم. با بچه های همسن و سالم نمی توانستم رفیق شوم و مسیر رفت و برگشت به خانه برای من بسیار دلهره آور بود.


   برنامه درسی مکتب با مدرسه های امروزی به کلی متفاوت بود. در هر وقت از سال می توانستی وارد مکتب شوی و دوره آموزشی به طور انفرادی، را از اول شروع کنی. برنامه درسی هرکس از دیگری جدا بود و هرکس متناسب با استعداد و تلاش خود پیش می رفت. درس با تمرین حروف الفبا و حروف ابجد آغاز می شد. قواعد اعراب را که یاد می گرفتی، می توانستی جزء سی ام را از آخر (سوره های کوچک) شروع کنی. هر درس را که خوب از بر می شدی، اجازه می یافتی که درس بعدی را بخوانی. سوره «عم»، آخرین سوره سی پاره (جزء سی ام) به منزله امتحان نهایی در یک مرحله بود که با اتمام آن، اجازه ورود به درس قرآن داده می شد.


   از درسهای آن روزها فقط دو خاطره به یاد دارم  که هرکدام می توانست بر زندگیم تأثیری نامطلوب بگذارد. نخست از سوره «الطارق». آخوند از من خواسته بود که این سوره را شب در منزل مرور کنم و من نخوانده بودم. هنگامی که در پاسخ آخوند که از من پرسید؛ دیشب این سوره را خوانده ای،  با سادگی و صراحت گفتم نه، ایشان سیلی محکمی به صورتم زد. این سیلی از نظر من پاسخ راستگویی ام بود و مرا به شدت آزرده خاطر کرد.


    خاطره بعدی مربوط به سوره «عبس» است. در نبود آخوند، مبصر کلاس مسئولیت اداره مکتب را بر عهده گرفته بود. در مقابل مبصر ترس و دلهره کمتری داشتم. به همین دلیل از او خواستم که درس عبس را از من امتحان بگیرد. تنها دو اشتباه داشتم که وقتی یاد گرفتم، به من اجازه داد سوره بعدی که «والنازعات» بود، شروع کنم. شروع درس والنازعات برای من بسیار هیجان آور بود زیرا که تنها یک درس به پایان «سی پاره» مانده بود و در واقع به امتحان نهایی می رسیدم.


   آخوند که آمد، با خوشحالی نزدش رفتم و گفتم که سوره عبس را در حضور مبصر خوانده ام و او به من اجازه داده که والنازعات را شروع کنم. آخوند گفت دوباره بخوان . چشمانم سیاهی رفت. دلهره تمام وجودم را گرفت. بی اختیار گفتم : حالا که فراموش کرده ام ... همه بچه ها خندیدند و آخوند با سیلی محکمی پاسخم را داد. حسابی توی ذوقم خورده بود. دوباره از درس بیزار شدم...


   بالاخره مدتی گذشت. سیپاره به انتها رسید و قرآن را آغاز کردم. هنوز دو صفحه بیشتر از قرآن نخوانده بودم که اتفاق دیگری افتاد و مسیر زندگیم را تغییر داد. امروز حدود 35 سال از آن روز می گذرد و من تأثیر آن روز را در همه موفقیت هایم حس کرده ام.


   در هوای معتدل بهار، کلاس در فضای باغ تشکیل می شد. بچه ها در سایه درخت ها نشسته بودند و هرکس جداگانه درس را زمزمه می کرد. آخوند برای انجام کاری بیرون رفته بود و اداره مکتب را به همسرش سپرده بود. اسماعیل ملکی (دوست صمیمی و قدیمی ام که اکنون دبیر آموزش و پرورش هستند)، مبصر ما بود. همسر آخوند از ما خواست که هر سئوالی داریم از مبصر بپرسیم.


   من احساس کردم که در غیاب آخوند درس را بهتر می فهمم. دو صفحه اول قرآن را خواندم و تنها دو کلمه را از مبصر پرسیدم. بقیه را به نظر خودم درست خوانده بودم. این موضوع را با خوشحالی به همسر آخوند گفتم و ایشان، بدون اینکه مرا امتحان کند، از بچه ها خواست که همه برایم کف بزنند ...


   هیجان تمام وجودم را گرفته بود. اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم. نمی دانم از آن به بعد چه شد اما روزهای بعد را به یاد می آورم که قرآن را با صوت بلند می خواندم و آخوند تحسینم می کرد. گاه اتفاق می افتاد که ایشان در کنار کوچه باغ، رهگذری را نگه دارد و قرآن خواندنم را به او نشان دهد.


   خبر در بین همه آشناها پیچیده بود که فلانی با این سن کم، قرآن را با صوت می خواند. هر روز با پدرم صوت قرآن را تمرین می کردم... دوره قرآن را به سرعت تمام کردم و روزی که وارد مدرسه شدم، پیشاپیش، می توانستم درس ها را به خوبی بخوانم. بچه های سال دوم و سوم دورم جمع می شدند و با تعجب درسها از من می پرسیدند. یادم می آید که از کل کتاب فارسی اول، پیش از آنکه درس را شروع کنیم، تنها چند کلمه را که در آن حروف ویژه فارسی (گ، ژ ، چ ، پ) بود، بلد نبودم...


   این شرح طولانی را از این جهت گفتم که تأثیر یک تشویق بجا را در زندگی خود یادآوری کرده باشم. نمونه چنین تشویق های تأثیرگذاری را در زندگی خود و دیگران بسیار دیده ام.


    بار دیگر به روح همه درگذشتگانی که از آنها نام بردم و من توفیقات خودم را در زندگی مدیون آنها هستم، درود می فرستم و برای آنها که زنده اند، آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر دارم.  


+ نوشته شده در پنجم آبان ۱۳۸۶ ساعت توسط مظفر کریمی  

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

در سوگ مادر

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ



یک شب مرا به دامن پر مهر خواندی 


                 صد ها هزار بوسه به رویم فشاندی 


در زیر بال چارقد خود زفرط شوق


                   یک دانه اشک روی لبانم چکاندی 


جانی گرفت روح عطش دیده ام وباز


                   برکام من تو شیره جانت خوراندی 


در دست های کوچکم ای باغبان عشق


                      مهر علی وآل علی پروراندی 


هربار نقش دروسط کوچه می‌شدم


                    آرنجهای پرخس وخارم تکاندی 


 باسردی وحرارت ایام خود مرا


                       از سرد وگرم دوره طفلی رهاندی 


 چون خواستم به گریه توپاسخی دهم


                         آرام خنده کردی ودیگر نماندی 


بعد ازسکوت خنده ی توگریه می‌کنم


                          وقتی مرا به کوچه غم‌ها کشاندی 


حتی "ستاره سحری" بی فروغ گشت!


                          زین بار ماتمی که به دوشش نشاندی ..


                          احمدزاده   (ستاره سحری)

۱ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۵
محمدعلی خالقی

حوض کجار

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

 

عکس فوق خاطراتی از اسفاد کهن  یادآور  بیان ذیل است 

این حوض  در آخرین سالهای دهه هفتاد به انقضای خودش خاتمه داد و دیگر کاربردی مصرفی نداشت هر چند امروز اثارش به یادگار نقش زمین است 

اولین کشت های دیم در بیابان های اسفاد بسیار در شرایط سخت و دشوار بود  توسط چهارپایان کل این مسیر را در رفت اما بودند و کل آن زمینها را با الاق و گاو شخم می زدند  برداشت آنها با دست انجام می شد که ماهها به طول می انجامید 

 در زمان قدیم از خار و خاشاک آغل درست می کردند  

بعد از مدتی چادر روانه شد . وسیله ای ایمن تر و بهتر از آغل و سایه بان بود  که از ورود حشرات و خزندگان یا حیوانات وحشی در امان تر بود 

من یک سفر چهار روزه از کودکی جهت گندم درو به یاد دارم که در خاطرات کودکی ام  این چهار روز گویا یکسال به طول انجامید 

معمولا چند خانواده نزدیک با هم در کشت گندم شراکت داشتند 

پدرم با حاج حسین علی عظیمی و خواجه غلام علی عظیمی و فرزندانشان در کشت شریک بودیم و با هم همکاری می کردنیم   در قدیم همت و پشتکار اقوام و خویشان بیشتر بود و پیشرفت کار هم در تسریع بیشتری صورت می گرفت

 بدون همت دوستان کار پیشرفتی نداشت و خسته کننده بود 

 

این حوض گاهی بعلت بفور برف و باران تا اواخر تابستان اب داشت 

تفکر خوردن آب حوض در این عصر و زمان اصلا قابل فهم نیست 

اما چگونه مردم کهن از این اب استفاده می کردند و هیچ نوع مریضی به سراغشون نمیومد . 

به یاد دارم تو اتوبوس چهل نفر آدم با یک لیوان آب می خوردند و هیچ نمی شد اما امروز با این تشکیلات بهداشتی و ماسک و .. چه عزیزانی رو از دست دادیم 

اطراف این حوض همیشه صدایی از حضور پرندگان و حشرات در شنود بود 

زنبورهای قرمز مجال اب خوردن نمی دادند 

خاطرات کودکی از برگشت این سفر چهار روزه به آبادی برایم گویا افتخار بزرگی بود  آفتابی گرم و سوزان سر و صورت مان را سوزانده بود .

کشت گندم و برداشت آن در ان زمان مشقت های زیادی داشت 

خاطرات اسفاد قدیم همچنان مانگار و زیاد است و کتابها حرف هم از گفتنش کم می آورد 

یادش بخیر 

خالقی اسفاد 

۰ نظر ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۰
محمدعلی خالقی

کربلایی محمد ابراهیم صادق

يكشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ق.ظ

با سلام و احترام

چهره های منحصر به فرد اسفاد

مرحوم کربلایی محمد ابراهیم صادق

ایشان از اسفادیهایی هستند که در شرایط سخت قدیم کربلایی شده اند و از چند جهت منحصر به فرد هستند.

_ ایشان با وجود اینکه اسفادیها اکثرا کشاورز و باغدار هستند ، علاوه بر تبحر خاص در امر کشاورزی ، دامداری نمونه بودند و این کار پر برکت تا آخر ادامه دادند.

_ ایشان در زمانی که هیچکس اسب و قاطر نداشت هم اسب داشتند و هم قاطر.

_ایشان با وجود مشغله کاری فراوان در امورات عمومی شرکت داشتند در روز عاشورا و برات ، پذیرایی گردو و میوه و ساندویچ نان تنوری محلی با گوشت تازه گوسفندی هیچوقت از یاد ما نخواهد رفت.

_ مرحوم صادق قوی . تنومند . و بسیار سخت کوش و زحمت کش بودند و این زحمات و سختی هیچوقت ایشان را از دایره اخلاق خوب بیرون نکرد.

_ ایشان از جهت پوشش لباس و کفش از همه اسفادیها متمایز بودند چرا که فقط ایشان لباس زیبای محلی و سنتی را تا آخر عمر داشتند که هم اکنون در حال انقراض است.

_ مرحوم صادق در منطقه سرخدی بیابان و در انتهای کشتمون اسفاد ( مد میرو ) آغول گوسفند داشتند و هم چنین در این منطقه به کشت صیفی جات می پرداختند.

_ محل رفت و آمد ایشان از راه قدیم اسفاد میرآباد ، جلو منزل ما بود و تقریبا قبل و یا طلوع خورشید به سر کار می رفتند و هنگام اذان مغرب با ۱۳ ساعت کار دائم روزانه به خانه بر می گشتند.

و جالب است بعد آن همه خستگی با روی خوش به خیلی از بچه ها که در مسیر راه بودند میوه ( خیار چنبر و به درینگ و میوه جات دیگر می دادند.)

_ برخی خصوصیات ایشان جالب بود از جمله وقتی در صف نانوایی بودند هم نان زیاد می گرفتند و هم مردم هم  احترام خاصی برایشان قائل بودند.

و دیگر اینکه همیشه همراه غذا نوشابه  می خوردند اما بخاطر فعالیت و تحرک زیاد بدنی قوی و سالم داشتند.

_ ایشان با وجود اینکه فرزندان زیادی داشتند اما تمام کارهایشان را خودشان انجام می دادند و هیچگاه محتاج کسی نبودند.

_ قدیمی ها همه همینطوری بودند

زندگیشان بر دو چیز استوار بود کار و عبادت .

برای همین است که همچنان یاد و خاطرشان برای همیشه ماندگار خواهد بود.

آرزوی رحمت و مغفرت برای مرحوم صادق و فرزندشان عقیل صادق داریم.

و برای سایر فرزندان ایشان آرزوی سلامتی داریم.

نگارش کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۹
محمدعلی خالقی

اختلاف مالک و متصرف

يكشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ب.ظ

در روزگارانی دخترکی خواب آشفته او را آزرده خاطر می داشت 

و حکایتی از خوابش که سرشتی شوم از اعمال پدرش که در آتش جهنم در عذاب بود امانش را بریده بود 

پدرش در روزگاران حیات خود ملکی را در تصرف بود که با مالک در اختلاف بودند 

مالک سالها در ان ملک زحمات فراوانی کشیده بود که از خرابه به زراعت در اورده بود 

بعلت حجم زیاد ملک و کار و تلاش کشاورز ،چشم طمع خیانت مرد متصرف را آشفته می کند و بر شورا و بزرگان ده به شکایت  مالک  می پردازد 

که مالک به شورا و بزرگان فحاشی کرده 

این فتنه شورا و بزرگان را به جنون میندازد 

در حالی که سالها مرد کشاورز  در آن زحمت کشیده و عرق ریخته بود 

هر چند که درآن  زمان املاک پایین ده  هیچ ارزشی نداشت و همه بیابان بود

این ماجرا بر مالک و مرد متصرف به اختلاف افتاد و مرد زحمتکش دیگر در کل دوران حیات از آن مرد دلخور و بی اعتنا بود 

تا اینکه مرد متصرف فوت می شود و دخترش ان  را در خوابی آشفته و عذاب اور در جهنم می بیند که رضایت من را از مرد مالک بگیرین 

دخترک بعدی چندی به همراه شوهر و رجال بزرگ به نزد مرد مالک و زحمتکش می گریزند و تقاضای رضایت مرد معذب را دارند 

و اقرار  دارند هر چه قدر هزینه ملک و زحمات مرد کشاورز  شده را  بپردازند 

هرچند ملک بعدی چندی سال ارزش پیدا کرده  ولی مرد کشاورز با سخاوت تقاضای مقداری اندک همان دوران را تقاضا دارد که در آن هزینه کرده و بخشش آن را می پذیرد و آن مرد از اتش در  امان می ماند 

     خالقی اسفاد

۰ نظر ۳۰ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۸
محمدعلی خالقی

حاجی محمد رضا یعقوبی اسفاد

سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۰۵ ب.ظ

یکی از چهره های اسفاد

حاج محمدرضایعقوبی

ایشان فردی خونگرم،مردمی ،باایمان،شوخ طبع

ضمنا ایشان از حافظه خیلی خوب برخوردار بوده به نحوی که خاطرات خود را بطور دقیق و بدون کم وکاست بیان می نمودند.در خصوص حفظ داستانهای قدیمی و شعر های نسیم  شمال دقیق بودند و در زمستانها هر شب قسمتی از ان را برای بچه ها تعریف می نمودند.

ایشان در ایام جوانی در مشهدکوچه عیدگاه همراه خانواده زندگی میکرده اند وشغل ایشان معماری دربازار رضاع بوده که به گفته خود ایشان ودوستانی که حدود۲۵ نفر از اسفادبا ایشان مشغول به کار بوده اندکارمیخ کوبی این بازار را انجام داده اند.از اسفادیهای عزیزی که با ایشان مشغول به کار بوده اندمیتوان از حاج سید احمداسماعیلی،کربلایی رضا حسنی،و...یاد کرد.

 همچنین در زدن طاق ضربی خشتی ایوانهای خانه های قدیم اسفاد تبحر خاصی داشته اند.

در زمان سابق وتا همین سالهای اخیر که دراسفاد بودند.هر مهمانی که از شهر های دیگر در اسفاد غریب بودایشان از او پذیرائی میکردند وبه نوعی یکی از اتاقهای منزل ایشان مسافرخانه اسفاد بود،البته در راه رضای خداوند.


یکی دیگر از اقدامات ایشان اختصاص دو اتاق از منزل قدیم خود به مدرسه وکلاس درس برای بچه های آن زمان بود

که به علت نداشتن مدرسه در مسجد درس میخواند که باعث بوجود آمدن مشکلاتی شده بود.معلم آنها آقای سردارخوانی بوده اند.(همین دوستانی که امروزدارن کم کم بازنشست میشن دانش آموزان آن دوره بوده اند)

همچنین همیشه یکی از اتاق های منزل ایشان مخصوص اسکان معلم های آن زمان که در اسفاد مشغول به تدریس بوده اند،بوده

بعضی از این معلم هاآقایان کمیلی،روانا،کوره گر وخانم بی بی عصمت حسینی که بعدابا معلم عزیزجناب آقای سبحانی ازدواج نموده اندوخانم شریفی.... 


در ایام دفاع مقدس هم مدتی درجبهه حق علیه باطل در غرب کشور(ایلام) مشغول به خدمت بوده اند


همچنین ایشان در سال۱۳۶۵ به حج واجب مشرف شده اند.


ایشان از زمان جوانی مشغول به کشاورزی وگاهی دادوستدبوده اند.اخرین روزهای حیات خود را به علت از کار افتادگی درشهرمشهد مقدس که از زمان بچگی علاقه به زندگی در این شهر داشته انددر کنار فرزندان خویش مشغول زندگی بودند و سرانجام در  مورخه 5 دی ماه 97 دار فانی را وداع و به دیار ملکوتی پیوستند   روحشان شاد  یادشان گرامی 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۱:۰۵
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج محمد رضا یعقوبی

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ب.ظ


       وبشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبته

           قالو انالله و انا الیه راجعون



با قلبی مملو از غم و اندوه،  درگذشت مرحوم حاج محمدرضا یعقوبی

 پدری دلسوز و مهربان را به اطلاع دوستان ، آشنایان و اسفادیهای بزرگوار میرساند..

این مصیبت را خدمت خانواده های محترم یعقوبی ، انصاری و عبدی ودیگر فامیل وابسته  آن مرحوم تسلیت و تعزیت عرض نموده،

از خداوند سبحان برای آن تازه درگذشته، طلب رحمت، مغفرت و رضوان الهی

و برای بازماندگان گرامی اجر جزیل و صبر جمیل مسألت داریم.


۲ نظر ۰۶ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۹
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه میرزا حسن حسنی اسفاد

يكشنبه, ۲ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ب.ظ


خواجه حاج میرزا حسن حسنی

 

یکی از بزرگان ونیاکان سفر کرده
خواجه حاج میرزا حسن حسنی
بزرگ خاندان حسنی 
انسانی بزرگ ونیک سرشت که جز گروه بزرگان دهه پنجاه شصت و هفتاد بودند که انجام مراسم بدون 
إذن ایشان انجام نمیشد، از کارهای انجام شده توسط ایشان حنا کردن دست و پای داماد, پوشاندن لباس دامادی , تقسیم کردن شیرینی در مراسم عروسی وعزا و رسیدگی به امور روستا بوده در دوران قدیم نون گندم منبع اصلی خانواده بود یک روز کارگری برابر یک وعده غذایی برابری داشت که این بزرگوار با اسیاب ی که در بالای خانه حاجی ناظر جهت سهولت کار اهالی ده راه انداخته بودن نان دهی  روستا رو انجام می دادن 
از یاران دیرین  ایشان سید علی واعض دوست و یاور دوران کودکی وحیات بود اکثر مواقع باهم مذاکرات رادیویی وخانواده ای ویا مشکلات روستایی ده را دنبال میکردند. سایه مخابرات اطراق خوبی برای این دو بزرگوار بود 
شایان ذکر است چهره بشاش و خاطرها وجکهای نشاطی ایشان ادم رو به وجد می اورد . از حل وفسخ مشکلات خانوادگی , جنگ ودعوا , مزارع ومشورت با این بزرگوار انجام می شد 
واقعا ستاره بی نظیر بودن چرا که با لسان شیرین خود انسان رو به سوی خودشان جذب می کردن
ثمره زندگی ایشان هفت دختروشش پسر میباشد که اکنون بزرگ این خانواده خواجه علی حسنی می باشند که خود دارای سابقه نیک میباشند ،از مرحوم حاجی اقای حسنی دو فرزند بسیار بسیارنیک به رحمت خدا رفته اند که مرحوم خواجه ابراهیم خود ازنیکان روزگار بودند

                                                                      خالقی  غفاری

        

                   

۰ نظر ۰۲ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۷
محمدعلی خالقی

پیام تسلیت مرحومه مغفوره خورشید سلیمانی راد

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ب.ظ




*فقدان جانگداز درگذشت مادر مهربان  خورشید سلیمانی راد ( همسر مرحوم خواجه محمد ابراهیم ) را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم


برای خانواده ان  مرحوم  صبر و شکیبایی

و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستاریم








۰ نظر ۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۲:۰۱
محمدعلی خالقی
در گذشته از منابع  مذکور همچنین درتکرار ذیل از اسفاد و هویت های شاخص در نگاشت ها یاد شد 
امروز مروری بر مراتب تکمیلی در رابطه با اولین  کارخانجات آهن ریزی و شاخص ها از اسفاد کهن که همیشه پرچمی سرفراز داشته می نگاریم 
با توجه به روایات رجال کهن مقالات در رابطه ذکر شده بر می گردد به حدود 220 سال قبل یعنی سه سه نسل گذشته  که پیشین این مقوله به شرح  بیان است 
مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی پدر بزرگ کربلایی حسین علی قاسمی یکی از متملکین و گله داران و سهام داران اراضی در اسفاد و روستاهای مجاور بمرود و اسفدن بوده اند 
طبق روایات در اسفاد کهن معاملات ی مثل پشم  کرک  گوسفند   روغن  چایی خشک بار و البسه   منبع روزی و گذران زندگی از عناوین مهم حیات مردم  بوده 
وهمان طور که هر طایفه حال امروز اسفاد در پیشین خود از هر یار و دیار بوده اند که گذر زمان مجمع این بزرگان را به مهاجرت اسفاد جهت اسکان وا داشته بعنوان مثال افغانستان  کردستان  همدان  فندخت زاهدان  و شهرهای مجاور طبق مسافرتها و صادرات هایی که به شهرها انجام می شده اموار خود را می گذراندند 
مرحوم میرزا عباس قلی در یکی از مسافرتها به افغانستان  اولین کارخانه آهن ریزی را طبق نمونه برداری از افغانستان به اسفاد به بهره برداری می رساند که جایگاه ان در کنار خانه میرزا غلام عباس قاسمی واقع بوده 
که بعد از ان کارخانه هایی توسط آقایان خواجه محمد تقی عظیمی و خواجه میرزا علی خالقی و خواجه سادات قلی موسایی راه اندازی شد .
که در کل به مراتب تکمیلی چهار کارخانه ذوب آهن در اسفاد قدیم موجود بوده که در کنار هم با خوبی و خوشی اوقات خود را می گذراندند که این پیشینه خود پرچمی فراز از اسفاد عزیز است 
امروز بر این نگاشت نیک دانسته م از این چهره ها به فرزانه گی یادی شود تا برای نسل جدید با تمام مشقت کاری و سختی ان دوران که در گذشته به شرح کار و تولید کارخانه ها پرداخته شد به نام نیک نهادینه ای باشد تا بماند یادگار به پاس زحمات نیاکان و بزرگ مردان غیور و ارجمند به برکت صلوات بر محمد و ال محمد 
روح همگی شاد یادشان گرامی 
خالقی اسفاد 
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۰
محمدعلی خالقی

مرحوم حاجی محمد ناظر عطایی

جمعه, ۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ب.ظ

حاجی محمد ناظر عطایی

یکی از بزرگان 

خواجه حاج محمد ناظر عطایی 

مردی با ایمان مهمان نواز , ونان ده

ایشان در تاریخ ۱۳۲۲در اسفاد دیده به جهان گشود . 

وی با اینکه تنها فرزند پسر خانواده بودن ونیازی به کارهای روزمره نداشتند ولی به دلیل داشتن شم اقتصادی بالا , یکی از تجار بزرگ ان زمان بودند . 

خانه این بزرگوار در درقلعه در کنار خانهای حاجی میرزاحسن حسنی وپدر بزرگوارش حاجی میرزا حسن عطایی وصل بود

خرید وفوش گوسفند , شتر , باغ ومزارع وابها در روستاهای دیگر از زمره کارهای ایشان میباشد . 

این بزرگ مرد در روستاهای ابیز حاجی اباد تجنود از مالکان بزرگ ان دیارها به حساب می امد , که هم اکنون نیز فرزندان ایشان از ان مزارع ارتزاق می کنن 

از خدماتی که برای مردم انجام دادن داشتن تراکتورجهت شخم زدن زمینها و ماشین سواری جهت انجام کارهای مردم 

مشارکت در تاسیس حسینیه قدیم اسفاد 


دارای دو قرفه صادراتی در بازارچه یزدان 

کارخانه اهک واجر بعد از حاجی اباد قبل از نوده 

دارای اسیاب برقی 

ایشان در شهرستان حاجی اباد دارای اب وزمین فراوان بوده که بخشی از زمین بیمارستان حاجی اباد ملک موقوفه ای ایشان می باشد 

از خدماتی که در هشت سال دفاع مقدس چه نقدی وچه غیر نقدی انجام می دادند از چشم پوشیده نبود .

یکی از صفات بارز ایشان کمک به نیازمندان وایتام می باشد .

ثمره یک عمر زندگی ایشان چهار فرزند پسر وشش فرزند دختر می باشد . 

وی در سن ۵۲ سالگی به علت سکته مغزی طی مدتی تحت درمان بوده که بعد از شش ماه دار فانی را وداع گفت 

برای خانواده مرحوم آرزوی سلامتی داریم 

روحش شاد و یادشان گرامی 

محمد علی خالقی


۰ نظر ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۲
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه میرزا علی خالقی

چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ق.ظ


یکی دیگر از بزرگان کهن خواجه میرزا علی خالقی بودند 

خواجه میرزا علی فرزند عبدلخالق 


ایشان مردی زحمتکش  مهربان وبی ازار بودند . لطافت گفتاری واعتماد به نفسی که در خود نهفته داشتند . ارتقا وپیشرفت کارشان را دوچندان کرده بود . مثل تمام اهالی ده ایشان هم در کنار کار کشاورزی , کارگاهی  راه اندازی کرده بودند که به کارخانه اهن ریزی شهرت داشت

. کار خانه اهن ریزی تشکیل شده بود از یک کوره ودمی وزغالهایی که جهت ذوب اهن از درخت بنه از کوه مهیا می شد که جهت هر بار گداختن کارخانه به هفت خروار تهیه زغال لازم بود وقالب هایی مثل افتابه , هاون  , اهن اسباب , همان اهن مثلثی جهت شخم زدن زمین ,

که اهن های شکسته را ذوب می کردند و دوباره  در قالب های جدید می ریختند و در کنار کار لهم کاری هم صورت می گرفت ناگفته نماند به روایت ملا غلام علی کریم پور اهن دانه ای ده تومان به فروش می رسید و آهن شکسته را پس می گرفتند و هزینه افراد یک تومان و دو تومان بود  که بعلت قاچاق شدن زغال از طرف   جنگل بانی جلوگیری  شد و کارخانه تعطیل گردید .


تعداد نفراتی که در کارگاه کار می کردند . به چهل نفر شاید بیشتر یا کمتر می رسید که چهار نفر دمی بودن وباقی قالب بند که تعدادی جهت گرم نگه داشتن کوره با زغال وتعدادی هم در راه رفت وبرگشت به کوههای فندخت به نام تگ   (مندالی کوه )جهت تهیه زغال  و تعدادی هم جهت فروش  در روستا های مجاور فعالیت داشتند 


ایشان با کوره ای که راه انداخته بودن  یک کار افرین موفق وپیروز  بودن 


چرا که هم منبع درامدی بود وهم افرادی  مشغول کار بودند


گرچه مشقت کارهای کشاورزی در زمان قدیم از چشم پوشیده نبود .ولی صبر حوصله و علاقه این مرد را به کار دوچندان کرده بود ودر کنار هم با خوبی وخوشی اوقات خود را سپری می کردند . خانه خشتی وکاهگلی این بزرگوار در پی قلعه سر سنگاجی , ورودی قلعه از سمت ابیز و باغ اناری , حفاظ قلعه رو در بر گرفته بود 


حوض خواجه میرزا علی , حوضی عمومی جهت مصرف  اهالی ده که تا قبل از زلزله همچنان استوار وپایدار جواب گوی عموم بود که با زلزله ای 76 اثارش نقش زمین شد 


ناگفته نماند ایشان خروسی داشتند به نام جعفر والاقی به نام چرتی  بره ای به نام هوری وگوساله به نام عبدالله , که با تمرین وتبحری که داشتند هر حیوان با نامش تحت سلطه واطاعت ایشان بود .


ثمره هفتاد سال زندگانی این بزرگوار چهار پسر که یکی در جوانی رحلت یافته  و فرزند بزرگ  مرحوم حاجی میرزامحمد و بعد میرزا ابراهیم ومیرزاحسین که هم اکنون در بستر بیماری هستند که برایشان ارزوی سلامتی داریم ویک خواهر می باشد .


یادی کنیم از بزرگ مردانی که در ان جا فعالیت داشتند که اکثرشون به رحمت خدا رفته اند  مرحوم خواجه حسین صیامی  حاجی خداداد حکمتی پور  ملا رجب حسینی   ملا محمد حسینی کربلایی محمد حسینی.   ملا رجب عابدینی   ملا غلام علی صادقی ملا غلام علی کریم پور و دیگر افرادی که به رحمت خدا رفتند  


روحشان شاد و یادشان گرامی 


۰ نظر ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۹:۲۴
محمدعلی خالقی

حاج محمد صادق اکبری

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۲۵ ب.ظ

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۵
محمدعلی خالقی

مرحوم عقیل صادقی روحش شاد

شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ب.ظ

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۲
محمدعلی خالقی

اب شرب قنات در اسفاد قدیم

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۰۶ ب.ظ


منبعی در کنار باغ مرحوم میرزا محمد امین عباسی به متراژ حدودا 12 متر و عمق 4 متر از سیمان تاسیس شده بود که امور اب رسانی روستا انجام می شد. با توجه به مهاجرت مردم از قلعه قدیم بعد از زلزله59 و ساخت و ساز شهرک جدید اسفاد در زیر جاده که مشکل اصلی مردم و اهالی ده همان اب بود این اتفاق صورت گرفت و با هماهنگی های لازم و شورا و رجال قدیم امر اب رسانی با لوله کشی های لازم و منبع تا خود شهرک انجام شد.

که هر شب یا صبح به تایم بیست دقیقه اب رسانی انجام می شد که مسئولیت آن را مرحوم خواجه نظام الهی بر عهده داشتند و دارای چند شیر فلکه که یکی در کنار حمام قدیم  و یکی در کنار خانه آقای قضنفر نوروزی و دیگری در کنار حمام جدید که کاری بسیار مسئولیت پذیر و پر زحمت بود را انجام می دادند 

یک روز اب به منطقه اول شهرک از سمت  ابیز انجام می شد و یک روز قسمت بعدی که گاهی هم به علت کمبود اب ، اب دزدی با باز و بست شیر فلکه ها صورت می گرفت 


اب منبع همان اب موقوفه ای  بود که از بزرگ مردان روستا از خودشان به یادگار گذاشتند. که حدود چهل سره اب و زمین از موقوفه ای بزرگ مردان می باشد که بعدا از این خیرین بزرگ یاد خواهد شد .

روح مرحوم خواجه نظام الهی شاد  خداوند رحمت کند ایشان را.            

نگارش خالقی اسفاد 


۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۶:۰۶
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه حسین صیامی اسفاد

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵ ق.ظ

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی خالقی

مرحوم جوان ناکام رضا واحدی

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۵۲ ق.ظ

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۲
محمدعلی خالقی

مرحوم حاجی غلام حیدر قاسمی روحشان شاد

پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۵۷ ب.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۷
محمدعلی خالقی

اسفاد در نگاری از قدیم

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۲۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۸:۲۸
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۳
محمدعلی خالقی

جشن سره

سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ

جشن سره در باغ سره

 

جشن سره (سرقه ) به زبان اسفادی به معنای جمع شدن و بگو مگو وتاختن اب در اسفاد قدیم بود 

در اسفاد قدیم درخت های گردوی بلند قامت و تنومند سرسبزی خاصی به کوچه باغها داده بود  این رسم و رسومات هرشب حال وهوای دل انگیزی داشت 

وقتی ما کوچیک بودیم خاطرات این مجمع و گرده همایی هر شب در باغ سره  پای چنار ،سر تخت آقا میر، سر سنگاجی سر سه کیچه بر پا بود (البته جشن تاس و سره مال سالهای قبل تر بود ) آما گردهمایی ها همچنان برقرار بود

چون آن زمان هنوز ساعت اختراع نشده بود و اب تاختن با  دیگ و تاس انجام می شد به شرح توضیح 

دیگچه ای بود پر از اب با تاسی که از زیر دارای سوراخ تعبیه شده بود 

تاس دارای درجه هایی که به منظور یک سره،نیم سره، و یک چهارم بود اندازه گیری مئ شد  .وقتی تاس از اب پر می شد با درجه بندی که روی تاس بود یک سره یا چند سره تاخته می شد و به ته دیگ غرق می شد .دوباره تاس خالی می شد و همین طور برای هر ابیار طبق میزان ابی که داشت  به لهجه محلی می تاختند.

واقعا این رسم به عنوان یک نوع جشن بود چرا که  این امر در هر طاقه به وسیله میرتاب (کسی که اب را با تاس اندازه می گرفت ) انجام می شد و هر شب یا روز با مجمع بزرگان و مردان قدیمی با داستانهای جذاب و لهجهای شیرین اسفادی  شب نشینی ها یی جذاب وپرخاطره بود 

در شبانه روز دو اب بند بود . اب بند به معنای تحویل اب و تحویل شیفت (طاقه) از شب به روز و همین طور از روز به شب که به عهده میر تاب بود.

بعلت عدم ساعت در قدیم تحویل شیفت یا اب بند در نماز شوم (وقتی هوا تاریک می شد ) و در صبح با طلوع خورشید اب بند صورت می گرفت

در اسفاد قدیم حدود پنجاه و شصت سال قبل هر طاقه با ذکر بیان در این نگاشت از مرحومین مندرج یادی شد تا  بخوانیم با ذکر صلوات بر محمد و ال محمد به روح ناز نینشان 

روحشان شاد                       خالقی اسفاد 

 

میر اب سر رم                 حاجی سید ابو تراب

میر اب دو رم                  کربلایی حاجی ابراهیم جوان 

میر اب سه رم                 حاجی عباس غلامعلی زاده

میر اب 4 رم                   حاجی غلام حیدر قاسمی 

میر اب 5 رم                   حاج علی محمد جعفری 

میر اب 6 رم                   حاج میرزا محمد غفاری 

میر اب 7 رم                   کبله غلام عبدی 

میر اب 8 رم                   خواجه نظام الهی 

 

 

۲ نظر ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام حیدر قاسمی بزرگان اسفاد

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۱ ق.ظ


مرحوم حاج غلام حیدر قاسمی اسفاد 


یکی دیگر از بزرگان سفر کرده , میرزا حاج غلام حیدر قاسمی می باشند . 

فردی با ایمان , خدا ترس , اهل مسجد ومنبر واهل نصیحت وپند دادن مردم بودند . 

دارای یک شبانه روز اب از قنات بودن که ایشان را به یک کار افرین موفق وپیروز تبدیل کرده بود . 

در زمان قدیم که دادگاه و پاسگاهی نبود وودسترسی به ان مشکل بود 

ایشان رییس خانه انصاف بودن که همان شورای حل واختلاف امروزی می باشد . 

وحل دعوا می کردند . خانه ایشان در جوار کوچه حوض ملاحاجی که همه شما خاطره ان و کوچه باغها رابه خاطر دارید . در همسایگان اقایان مرحوم حاجی میرزا حسن وحاجی حسین علی غفاری ومددی وباقری واقع بود .که با هم برادر وار وبدون حاشیه زندگی می کردند . 

خشت خشت خانها ومزارع وکوچه باغها , مهربانی وپشتکار این بزرگ مرد را فراموش نخواهد کرد . چرا که مردی به تمام معنا شکیبا وزحمتکش بود . 

ثمره سالها زندگانی ایشان دو دختر وسه پسر به نامهای حاج غلامعلی , حاج محمد هادی , وحاج محمد بود که پسر بزرگ وبزرگ خاندان قاسمی وزنده دار نام پدر که خدمات زیادی برای مردم روستا انجام داده اند . که از این بزرگوار هم در اتی خواهیم پرداخت .

جهت امرزش حاج غلامحیدر و سلامتی خانواده محترمشان صلوات 

نویسنده ,, محمد علی غفاری


۰ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۰:۲۱
محمدعلی خالقی

عکس مرحوم حاج محمد آقای شهریاری

شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۷ ب.ظ

۱ نظر ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۱۷
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه نظام و همسرشان

جمعه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ ب.ظ

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۴
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا غلام عباس قاسمی اسفاد

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۱
محمدعلی خالقی

مادران گل

دوشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۳۳ ق.ظ

چهره های درخشان و مقاوم اسفاد

مادران و همسران شهداء گرانقدر اسفاد

۱ سرکار محترم خانم حسینی

مادر محترم شهیدان سید مصطفی و سید ابوطالب اسماعیلی.

گاها در تلوزیون مشاهده می شود که از پدر و مادران چند شهید تجلیل می شود اما ما اسفادیها از این موضوع غافل هستیم چرا که در اسفاد ما نیز این افتخار وجود دارد که یک خانواده دوشهید تقدیمی داشته باشند.

خانم حسینی بسیار مهربان . مقاوم . صبور هستند که دو جوان برومند را به انقلاب تقدیم نموده اند.

۲ سرکار محترم  خانم ابوترابی مادر شهید محمد رضا شفیعی که مادری مهربان . فداکار و زحمت کش هستند و علاوه بر تقدیم یک شهید ، مادر یک جانباز محترم با درصد بالای جانبازی و هم درجه مقام شهید ،بنام علی شفیعی هستند.

۳ سرکار محترم خانم  عبدی مادر شهید علی حسینی 

بسیار زحمت کش . مهربان و دلسوز و مقاوم . البته ایشان به گردن ما اسفادیها حق دارند و به وجود ایشان افتخار می کنیم.

۴ سرکار محترم خانم حاجیه فاطمه غلامی 

بسیار مهربان . فداکار و سخت کوش و دست و  دلباز . مقاوم و متعهد که علاوه بر اینکه همسر شهید نظرجانی هستند مادر فرزند جانباز نیز می باشند.

۵ برای سرکار محترم مادر شهید جعفر انصاری نیز ، آرزوی رحمت و مغفرت از درگاه خداوند منان داریم .

برای این چهره های درخشان و اسطوره های صبر و مقاومت و پایداری آرزوی سلامتی و طول عمر و توفیق روز افزون داریم  و به وجود همه آنها افتخار می کنیم

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

ضمن گرامیداشت پیشاپیش هفته دفاع مقدس . آرزوی رحمت و رضوان الهی برای شهدای گرانقدر اسفاد داریم.

                   کریمی آوای اسفاد  




و 


نام مادر را به زر باید نوشت هم به دیوار دل                       باغ و بهشت                       


۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۳
محمدعلی خالقی

شهید محمد رضا شفیعی

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ


تیغ بر خراش گل
 چو پر پر این شقایقها 
آزادی
 و پیروزی 
و تیک زمان 
عصر دقایق ها 




۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

سجل گلزار شهدای اسفاد

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۵ ب.ظ

مشخصات شناسنامه ای گلزار:


- شروع نقشه برداری:  زمستان ۱۳۷۸


- شروع عملیات ساختمانی:  سال ۱۳۷۹


- اتمام عملیات ساختمانی:      بهار ۱۳۸۱


- تاریخ افتتاح:                    زمستان ۱۳۸۱


- مساحت زیربنا:                    ۱۸۰ مترمربع


 - مساحت محوطه:                    حدود ۱۰۰۰ مترمربع


- قبور شهدای مدفون در گلزار:       شش شهید دفاع مقدس


اسامی شهدای مدفون درگلزار:


۱-شهید حاج غلامحسن نظرجانی


۲-شهید علی حسینی


۳-شهید محمدرضا شفیعی


۴-شهیدسیدمصطفیاسماعیلی


۵-شهیدسیدابوطالب اسماعیلی


۶-لوح یادبودشهیدجعفرانصاری


- موقعیت:


خراسان جنوبی-بخش زیرکوه-روستای اسفاد


-کل هزینه انجام شده:                   ۳۲۰میلیون ریال


-طراح وناظر:                   مهندس شجاعی-مهندس شمسی


مسئول امورگلزارهای استان خراسان رضوی:عبدالرزاق نظرجانی

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
محمدعلی خالقی

راوی حکایتی از محمد ابراهیم نظرجانی اسفاد

پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۷ ب.ظ

غلامحسن نظر جانی اسفاد

کد شهید: 27651 گزارش خطا

غلامحسن نظر جانی اسفاد

نام: غلامحسن

نام خانوادگی: نظر جانی اسفاد

نام پدر: حبیب اله

تاریخ تولد: 1309-04-08

محل تولد: قاین

تاریخ شهادت: 1364-11-23

خاطرات:

خاطره اول

روزی که به همراه پدرم جهت اعزام به جبهه به سوی پایگاه حاجی آباد به راه افتادیم هنوز چند صد متری از روستا دور نشده بودیم که به محض رسیدن به گلزار فعلی شهدای روستای اسفار پدرم به من گفتند :پسرم لحظه ای توقف کن تا موضوعی را برای شما بیان کنم پدرم نقطه ای از زمین خودمان نشان دادند و گفتند با توجه به این که برای آخرین مرحله عازم جبهه هستم و احتمال اینکه از این سفر برنگردم هست دوست دارم اگر جنازام برگشت مرا در این نقطه که از دست رنج خودم تهیه کرده ام واز حلال بودند آن اطمینان خاطر دارم دفن نماید من خیلی ناراحت شدم و چون سوال پیش آمد پرسیدم چرا این زمین که خیلی دور است .گفتند: فرزندم بخاطر این که این زمین مال خودمان است دوم این که در آینده در نزدیک این روستا ی همجوار بر اثر رشد رشد جمعیت به همدیگر نزدیک خواهند شد و این نقطه کنار بلواری واقع خواهد شد که بین دو روستا خواهند بود و کسانی که از این جا بگذرند به یاد شهید خواهند بود و درست همین اتفاق افتاده است و پیش گویی پدرم کاملا درست بود

محمد ابراهیم نظرجانی 


خاطره دوم

نزدیک عملیات ولفجر 8 بطور ناگهانی پدرم را در پادگان شهید برونسی ل 5 ن اهواز ملاقات کردم گفتند : حالا که عملیات نزدیک است بیا برویم از برادرانت اسما عیل و جعفرکه در 5 طبقه های اهواز هستند خبر بگیریم و خدا حافظی کنیم پدرم چفیه اش را از روئی دوش برداشتند و یک کتابی را داخل آن گذاشتند من جلو ی دژبانی پادگان به ایشان اعتراض کردم که این کتاب را برای چی برداشته اید ؟ گفتند : خواهی دید وقتی به 5طبقه ها رسیدیم اسماعیل که مسئول مهندسی ویژه شهداء بود با توجه به فشار کار که داشتند موفق به ملاقات سریع ایشان نشدیم مجبور شدیم در آسایشگاه که جمعی از بسیجیان در آنجا استراحت می کردند منتظر آمدن برادرانم بمانیم در این موقیعت دیدم پدرم چفیه را باز کردند و رساله ی امام راکه داخل آن بود بیرون آوردند و به برادران بسیجی گفتند : صلواتی بفرستید و بعد شروع به توضیح چند مساله از رساله ی امام تا این که اسما عیل و جعفر برادرانم آمدند و به اتفاق هم محل را برای اقامه نماز جماعت تر ک کردیم.

محمد ابراهیم نظرجانی 

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۷
محمدعلی خالقی

دیار خفتگان

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۷ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۲:۲۷
محمدعلی خالقی

زندگی نامه شهید سید ابوطالب اسماعیلی

سه شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ب.ظ

این عکس از شهید سید مصطفی اسماعیلی می باشد

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد در تاریخ 20/11/1341 در روستای اسفاد از توابع شهرستان زیرکوه متولد و در تاریخ 19/6/1364 در منطقه اشنویه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد .

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد، از دلاورمردان عرصه های ایثار وشهادت ، به تاریخ 20/11/1341 در خانواده ای مذهبی و متدین از روستای اسفاد که زیر مجموعه شهرستان زیرکوه می باشد دیده به جهان گشود . در دامان خانواده ای با عشق ولایت و نشان افتخار سیادت رشد و پرورش یافت و در سن 6 سالگی با دیگر همسن وسالان خود در عرصه تعلیم و تربیت وارد شد و دوران ابتدائی را با شوق فراوان و با موفقیت به پایان رسانید . به علت عدم وجود مقطع راهنمائی در روستا و امکانات موجود ، ناچار به ترک تحصیل شد و در امر کشاورزی همدوش خانواده اش به کار مشغول گردید . در سن 18 سالگی جهت گذراندن دوران خدمت مقدس سربازی ، به صف غیور مردان نظام و این مرز و بوم پیوست . دوران آموزشی را در شهرستان زابل به اتمام رساند و سپس در استانهای کرمان و کردستان ، خدمتش را ادامه داد . در یکی از درگیریها بین نیروهای تجزیه طلب کوموله و غیور مردان جبهه های نبرد حق علیه باطل ، در منطقه مهاباد ، بر اثر اصابت ترکش ، از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان شهرستان ارومیه تحت مداوا و درمان قرار گرفت . پس از اتمام خدمت سربازی ، حدود یک سال را در کمیته انقلاب اسلامی برای خدمت ، به نوار مرزی روستای شاهرخت اعزام و مشغول به کار شد . او پس از ازدواج به روستای زادگاهش بازگشت و مجدداً به کار کشاورزی مشغول شد . ثمره ازدواجش یک پسر بود . اما شوق خدمت به نظام و مملکت اسلامی او را بر آن داشت تا در تاریخ 30/4/64 در حالیکه هنوز پسرش 4 ماه بیشتر نداشت ، از طریق بسیج به جبهه اعزام شود تا اینکه سر انجام درعملیات قادر در منطقه اشنویه ، به تاریخ 19/6/1364 بر اثر اصابت ترکش شوق پرواز را آغاز نمود و بانگ رحیل به سمت کوی دوست را سر داد . در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد : من با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا با نیتی خالص به سوی جبهه شتافته ام و آمده ام که نشان دهم که تا آخرین قطره های خون از این انقلاب حمایت نموده و ............. عدم حضور در صحنه، خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمن است اگر تکه تکه ام کنند اگر مرا بسوزانند و به خاکستر تبدیل شوم اگر در میدان آتش باشم ذره های خاکسترم صدا میزنند الله اکبر خمینی رهبر.


روحش شاد و راهش پر رهرو .


۵ نظر ۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۱
محمدعلی خالقی

صدای پای آب

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۸ ب.ظ

 اسفاد آب کم نظیری دارد. قناتی بسیار قدیمی با آبی بسیار گوارا. تاریخ می گوید که اسفاد و آبیز از دوره هخامنشیان، یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش، دارای سکنه بوده اند و یقیناٌ آب این قنات هم دستکم از همان زمان تاکنون جاری بوده است. 

   این آب در گرمای تابستان بسیار خنک و گواراست و در سرمای زمستان گرم و دلپذیر. بخار گرم آب در روزهای سرد و یخزده، وسوسه ات می کند که دست را در آب فرو بری و در آن گرما نگه داری و خنکای آب در گرمای تابستان می کشاندت تا تن را در آب غوطه ور سازی. هرکس در این روستا می تواند خاطره ای از این وسوسه را از کودکی اش بیاد آورد. 

آبیاری با قنات در اسفاد، از قدیم نظم و آداب خاصی داشته است. سهمیه بندی آب طوری است که هر هشت روز یکبار ، نوبت آب گردش می کند. واحد شمارش سهمیه آب سره (بر وزن کره) است که معادل حدود ۵/۵ دقیقه است. یعنی اگر شما ۱۰ سره آب داشته باشی، می توانی حدود ۵۵ دقیقه زمین هایت را آب بدهی. جوی های باریک از دوران بسیار قدیم به همه زمین ها کشیده شده و آب در شیب تند جویها جاری می شود تا هر کس سر نوبتش، زمینش را آب بدهد.

   در قدیم برای اندازه گیری سهم آب، از ساعت آبی استفاده می شد. ظرف کوچکی که ته آن سوراخ داشت و با دقت درجه بندی شده بود، در دیگ آبی قرار می گرفت. هربار که این ظرف سوراخ دار از آب پر می شد و فرو می رفت، یک سره بود و گاه ممکن بود که سهم کسی نیم سره یا یک چهارم سره باشد. هرگاه سهمیه آب کسی تمام می شد و نوبت دیگری می رسید، از راه دور چند نفری باهم با صدای بلند، او را خبر می کردند تا آب را تحویل بگیرد. گاهی اوقات، کم دقتی یا تقلب در انداختن سره یا در تحویل آب، منجر به اختلاف و دعوا می شد و ممکن بود که تا مدت ها دلخوریهایی را  درپی داشته باشد.

   در سالهای اخیر که دامنه کشتمان های روستا در همه طرف گسترش یافته و علاوه براین، به دلیل تغییر مکان روستا پس از زلزله، فاصله ها بیشتر شده، دیگر قنات کشش لازم را برای رسیدن به همه زمین ها ندارد. به همین دلیل مردم به باغ ها و زمینهای قدیمی توجه کمتری دارند و زمین های نزدیکتر بیشتر آبیاری می شوند.

   البته آب قنات هم حسابی کم شده است. کم شدن آب قنات در گذشته بارها اتفاق افتاده ، اما مردم با مرمت آن را جبران کرده اند. اما این بار گویا وضع فرق کرده است. از آن هنگام که از دشت اسفدن (واقع در پشت کوهی که منشأ قنات است) ، آب لوله کشی را به روستاهای این ور کوه رساندند، مردم اسفاد هم در خانه ها آب لوله کشی دارند و گویا دیگر کسی دلش برای قنات نمی سوزد و یا برای آب خنک لب قنات، دلتنگ نمی شود.   

     اما آب لوله کشی یک روز هست و روز دیگر نیست. قطع شدن مکرر آب لوله کشی (که شوری اندک آن با ذائقه اسفادیها سازگار نیست) مردم را کلافه کرده است و معلوم نیست که تا کی دوام بیاورد. این آب قنات است که قرن ها فقط آمده و هرگز قطع نشده و همیشه جاری و خنک و گوارا بوده است.

     امروز قنات باستانی اسفاد کمک می خواهد. این گوهر زلال طبیعت که در حاشیه کویر، سرسبزی و خنکی را برای مدت چند قرن به مردم هدیه داده و استعدادهای فراوانی در دامن خود پرورانده است، اینک دست نیاز به سوی جوانانی دراز کرده که بی خبر از گذشته، با شتاب به سوی آینده می روند.

     گمان نمی کنم که دیگر بتوان به روش های گذشته قنات را نجات داد. نسل نو رو به سوی شهرها دارد تا کاری غیر از آنچه پدرانش داشته اند دست و پا کند و قدیمی تر ها هم، با آب لوله کشی نصفه نیمه سیرابند و دیگر برایشان رمقی نمانده که به فکر بازسازی قنات باشند.

    اما به نظر من، اسفاد از آن روستاهایی نیست که بتوان آن را خالی کرد و به شهرها گریخت. این امانت باستانی، هنوز هم ارزش ماندن دارد و باید بماند.اما فکر می کنم  که برای نجات آب قنات باید چند کار بزرگ انجام گیرد.

     یکی آنکه روش آبیاری قدیمی آب زیادی را هدر می دهد و باید آن را تغییر دهیم. دیگر آنکه بخش زیادی از آب در شب ها و ایام برف و یخبندان هدر می رود و راهی برای ذخیره کردن آن وجود ندارد. اگر مردم قبول کنند که چند منبع بزرگ آب در چند نقطه مناسب روستا ایجاد شود، می توان آب را شب ها ذخیره کرد و روزها با استفاده از پمپ و لوله کشی به همه زمین ها رساند. اگر این کار انجام شود، می توان از روش های آبیاری تحت فشار هم استفاده کرد.

     خوشبختانه امروزه برای آبادسازی و عمران روستاها، کمک ها و وام های دولتی به قدر کافی در دسترس است، فقط می ماند توافق اهالی روستا و همت جوانان آن، که کاری بزرگ انجام گیرد و اسفاد، دوباره رونق خود را بدست آورد.

    در این زمینه بازهم اگر حق مدد دهد، خواهم نوشت.... تا بعد

 برگرفته از منبع وبلاگ 

مرحوم دکتر مظفر کریمی       روحش شاد 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمدعلی خالقی

عروسی قدیم در اسفاد

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۳ ب.ظ


   درایام قدیم خواستگاری به شییوه الان نبود ،خواستگاری از طرف خانواده داماد صورت  میگرفت و باید پدر عرروس قبول میکرد ویا به گفته ای باید پدر عروس و داماد قبول میکردند ودر بیشتر مواقع اصلا عروس وداماد همدیگر را نمیدیدند که بخواهند همدیگر را پسند کنند ودر ایام عقد اگر به صورت دزدکی داماد عروسش رامیدید ودر این زمان فقط داماد بدبخت باید برای خانواده عروس کار میکرد وبعد انجام کار هم به خانه پدرش بر میگشت ولی دامادها باهمان نامزد بازی دزدکی حال میکردند وچه بسا خاطرات بسیار شیرین هم داشتند. در ایام عقد روز اول خواستگاری سینیهایی پر از لوازم وشیرینی و روغن وقند ودیگر لوازم ولباس عروس برای عروس میبردند که به ان مجمه بران میگفتند و مجمه هارا بزرگان روستا میچیدند وجوانترها میبردند وهر مجمه بر یک دستمال پر از شیرینی هدیه میگرفت واین عمل درعید ها نیز انجام میگرفت.در زمان عقد روز قربانی برای عروس گوسفندانی پیش کشی میبردند که این کار تا زمان عقد هر سال انجام میگرفت.واما زمان عروسی ، دو روز قبل ان حدودا ده بیست نفر چهل پنجاه الاغ با خود به بیابان میبردند واز انجاهیزم برایی خانه عروس وجهت درست کردن غذا روز عروسی می اوردند. عصر روز قبل عروسی مردم را خبر میکردند تا باز برای عروسشان مجمه ببرندو در همان شب مردم جهت حنا بندان جمع شده و بعد ازرقص وپای کوبی حنایی که از قبل توسط زنان بزرگ روستا درست میشد در سینی ها ریخته وکنارشان شمع یا همان ملیک خودمان گذاشته شده و روشن میکردند که هم باعث روشن شدن کوچه های تاریک ان زمان میشد و هم باعث شور ونشاط بود وبعد حنا را به خانه عروس برده ومردم برمیگشتند ودست وپای عروس توسط زن بزرگی حنا میشد ودست وپای داماد را مرد بزرگی حنا میکرد که در دهه شصت وهفتاد این کار توسط خواجه حاج محمد اقا شهریاری وخواجه حاج حسینعلی غفاری وخواجه حاج میرزا حسن حسنی که بر خود واجب دانستم که از ایشان یادی نماییم وبعد تا صبح به شعر وترانه خوانی میپرداختند ودر روز بعد صرف نهار و بعد ساعتی رقص وترانه سرایی لباس داماد را این بزرگان بر وی پوشانده وجهت عروس کشان اماده میشدند ومردها به سمت خانه عروس رفته وداماد را راهی خانه عروس کرده وبعد چند ساعتی عروس با پدر و مادر وخانواده وداع میکرد وراهی خانه شوهر میشد که در زمان رفتن فردی در جلو قران میخواند و با دکر صلوات عروس وداماد را راهی خانه شان میکردند در پایان باید تقدیر کرد از بزرگان ان زمان که در رونق بخشیدن مجالس از انها کمک کرفته میشد ونیز در اینجا از دو برادر ملا حسن وکربلایی محمد صادقی جهت زحماتی که برای همه ما کشیدند تقدیر وبرای امورزش ایشان. و همه اموات صلوات بفرستین،،،،،

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

حاج سید علی حسینی

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

حاجی سید علی اسطوره اسفاد

 حاج سیدعلی اسطوره اسفاد

حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.

حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی  بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.

صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.

حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.

اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.

یادشا


رضا اسماعیلی

ن گرامی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
محمدعلی خالقی

سومین سالگرد بی بازگشت دکتر مظفر کریمی

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۸ ب.ظ

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد 

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد، معروف به دائره المعارف تامین اجتماعی

از نگاه وزیر تعاون ، کار و رفاه اجتماعی

******

اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است

فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است

از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است

با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است

آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است

میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است

یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است

در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است

او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است

دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در براست


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)- نویسنده و مدرس دانشگاه

28اردیبهشت سومین سالگرد سفر بی بازگشت زنده یاد دکتر مظفر کریمی

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ب.ظ

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.
مرحوم خواجه حاج غلامرضا غفاری.
فرزند خواجه غلام عباس .
وی انسانی مهربان خوش رو وخنده رو بودند. ایشان به همه احترام میگذاشتند ودر روستا به خیر وشر کسی کاری نداشته وهمیشه سر گرم زندگی خود بودند .
ایشان در زندگی بسیار تلاش نمودند تا فرزندانشان را به جا ومقامی برسانند که در این امر موفق بودند.وی دارای سه زن بودند  .همانگونه که همسر اولشان زنی بسیار مهربان بود همسر دومشان از سادات میباشد واز وی دو دختر دارند و در زمان زنده بودنشان زندگی گرم وشیرینی داشتند. فرزندان ونوه های ایشان رابطه خوبی با پدر وپدر بزرگ داشتند که این امر به دلیل خوبی ایشان بود که توانسته بودند ارتباط خوبی با فرزندان داشته باشند .وی دارای اب وزمین از قنات اسفاد بودند که معروف ترین ان باغ بزرگ معروف به باغ کلو که هم اکنون بین وراث ایشان تقسیم شده .وی پسر برادر حاجی محمد باقر بوده وایشان چون فرزندی نداشته اند تمام دارایشان به ایشان وکربلایی حامد غفاری رسیده که مهمترینشان برج حاجی محمد باقر ولوازم عتیقه ایشان میباشد . ایشان یک برادر دیگر هم داشتند به نام حسن که فوت کرده اند. همسر اول ایشان که کربلایی شاه جان نام دارد. زنی مهربان وبا سخاوت بوده ودارای صندوقچه جواهرات ونقره جات بوده که برای زینت وزیبایی عروسهای ان زمان از ایشان به امانت گرفته میشد ونیز از این لباسها وجواهرات برای زیبایی اسب شاهپری که زینت بخش عروسیهای ان زمان بود استفاده میکردند.ثمره زندگیشان از همسر اول سه دختر وسه پسر به نامهای خواجه حسین وخواجه علی شاه وخواجه حاج محمد هادی که پسر بزرگ ایشان میباشند وجزو فرهنگیان وچهرهای بنام اسفاد میباشند برای امرزش این بزرگ مرد وسلامتی خانوادشون صلوات بفرستین٬٬٬٬٬
نویسنده:محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی خالقی

چه یاران خدایی بود خاموش منم یک یار با یاران خاموش

جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

افسانه

 

خوشا در کوچه های کودکانه 

قلم دفتر کلاس و عارفانه 

دلم   لالا های   مادرانه 

به گهواره و رویای شبانه

چه دلتنگ جهان تاریک و تاره

دلم یک دوست خواهد مادرانه

برایم رویا   بود    زندگانی

از این بازی و باران با ترانه

مرا بود یادگار و عشق و هستی

اقامت هدیه ای بود عارفانه

به شکرم حکمت و قهر و طبیعت

گرفتارم بر شر حق  رحمانه

مرا گر نیست  شمع و پروانه 

دعایم  را    پذیرا   عاشقانه

بر این تقدیر بود این روزگارم

گلی پرپر  طبیعت دوستانه 

به جمع یاران  خوبان خوشم من 

تو را کم دارم و مجمع خوشانه

چه یاران خدایی بود خاموش 

منم یک یار با جمع  هم دلانه

زمین تلخ و به گل عادت ندارد 

ولی این جا بهشت سوسن سمانه

برو یا رب برو منزل مبارک 

خوشم با خاطرات کودکانه

از این دلتنگی و از این زمانه

به تقدیرم شکیب جان باشد یا نه

 

سراینده محمد علی خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۷
محمدعلی خالقی

افسانه من

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۱۳ ب.ظ

افسانه من



تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,


این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم 

خالقی اسفاد 



خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون

الله یار حسنی

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

قروت یکی از غذاهای قدیمی اسفاد

پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ب.ظ

از مرحوم کبله زینل شعری به یاد دارم که هر موقع این غذای خوشمزه رو می بینم یاد این شعر می افتم . 

کبله زینلم  کبله زینلم مال مه مفته       قروتی می خورم گردن کلفته

 

قروت یکی از غذاهای خشمزه و دوست داشتنی اسفادیها  می باشد . غذایی سنگین با ویتامین زیاد ، این نوع غذا یکی از پر رونق ترین غذاها در قدیم محسوب می شد . و همین طور  قدمت بسیار بالایی دارد که تا به امروز هویت خود را محفوظ نگه داشته است.

دستور پخت

کشک آماده شده که از شیر گوسفند و گاو به صورت تیکه هایی کوچک انگشتی و یا نقوچی درست می شود در تقارچه که از ظرفی سفالی و گرد مانند و دندانه دندانه درست شده می ریزند و با توجه به بضاعت فرد کشک ساب و گردوی شکسته شده مخلوط در تقارچه آن قدر مالیده می شود که خود را ول کرده و به محلولی شل و آب تبدیل می شود و این امر تا مقدار لازم ساییده می شود و به تعداد نفرات بستگی دارد و بعد از مالیده شدن در ظروف مسی وبا مخلوط پیاز سرخ شده و روغن زرد و وچند دانه سیر حسابی جوشانده می شود و  ما اسفادیها عادت داریم این قروت محلی و قدیمی را با کدو حلوایی تخم مرغ و بادمجان سرخ شده بوخوریم .

این غذا همان طور که قدمتی بالا دارد ولی هنوز هم محبوبیت خودرا نگه داشته و نگه خواهد داشت  

گاهی دلم برای ان روزها تنگ می شود ولی این یک فلسفه ای عظیم است از گذر زمان 

چرا که غم با شادی .  خوبی  و بدی   غم اندوه  همه همه در کنار هم لذت دارد 

روزتان خوش 

 

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۰۱ ب.ظ

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

مرحوم برادر شهید میرزا نقی شفیعی روحشان شاد

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۱۳ ب.ظ

۲ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۱۳
محمدعلی خالقی

مرحوم دکتر کریمی اسفاد

شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ق.ظ

با سلام: یکی دیگر از بزرگان وچهرهای بنام ..

مرحوم دکتر خواجه مظفر کریمی ٬

فرزند عبدالعلی٬متولد۱۳۴۶در روستای اسفاد دیده به جهان گشود 

ودر سن پنج سالگی برای یادگیری قران راهی مکتبخانه اسفادشد وبعد ان دوره ابتدایی را در اسفاد گذراندوچون در روستا دوره راهنمایی نبود به ناچار با جمعی از دوستان هر روز مسافت اسفاد ابیز را جهت فراگیری دروس با مشقت فراوان گذراند و دوره دبیرستان را در قاین در مدرسه دکتر شریعتی در رشته تجربی به پایان رساند و همزمان در این برهه به جبهه های حق علیه باطل به طور داوطلب عازم شد.در سال ۶۵ باقبولی در کنکور جهت گذراندن دوره کارشناسی عازم تهران شد وبعد چهار سال به خدمت مقدس سربازی رفت که این دوره دو ساله را در نیشابور گذراند که در ان زمان به گفته خود ایشان بهترین خاطرات عمرش را  دارد وبعد دوره ضرورت دوباره به تهران برگشت تا به ادامه تحصیل بپردازد ودر مقطع کارشناسی ارشد

 ‌همزمان جذب سازمان تامین اجتماعی وبطور رسمی مشغول به کار شدند .وی همراه با کار مشغول تحصیلات عالیه ودکترا شد ومدرک دکترای خود را از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت نمود...

وی به لحاظ خصوصیات اخلاقی٬ انسانی به تمام معنا بود .مهربانی ٬پرداختن به حل مشکلات خلق الله٬کمک به نیازمندان ٬ صله رحم وهزاران خصوصیت خوب دیگر را میتوان برای این بزرگ مرد بیان نمود.ایشان با انکه در ناز ونعمت بودند ودر پایتخت زندگی مرفهی داشتند باز تمام دغدغه ایشان اسفاد وپیشرفت ان بود که درست کردن باغ ویلای کنار شهرک نشان از این است ومیخواستند که این فرهنگ برای همه جا بیفتد که سرمایه شان را به اسفاد بیاورند وخرج ابادانی زادگاهشان نمایند.کوچکترین کاری که برای اقشار کم درامد جامعه کردند همین بیمه سلامت وهمگانی بود که مردم ایران تا زنده هستند باید دعا گوی ایشان باشند .دکتر کریمی انسان خاکی وشریفی بود از جنس پاک وخدایی واقعا هر چه از این بزرگ سفر کرده بگوییم باز کم است اما چه کنم که اینجا بیش از این نمیتوانم.ثمره عمر ایشان دو دختر ویک پسر میباشد وی در سن جوانی ومیان سالگی سحر گاهی بعد از خواندن نماز صبح دردی در وجودشان حس میکنند خانواده ایشان با اورژانس تماس گرفته وبه بهترین بیمارستان تهران وبهترین دکترامراجعه میکنند ولی چه حاصل که عمرشان به دنیا نبود وبعد چند ساعتی بستری بودن در بیمارستان درسن ۴۸ سالگی در سال ۹۴ جان به جان افرین  تسلیم نمود ودر روز بعد ایشان را به مشهد منتقل ودر قطعه شهدای بهشت رضا در کنار شهید انصاری ودیگر شهدا درقطعه۱۵ معرف به قطعه حاجی اقای تهرانی به خاک سپردند تا در انجا به ارامش ابدی برسد .ودر اینجا از ته دل برای پدر ومادر وخواهر وبرادرانش صبر از درگاه خداوند خواستارم با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد.٬٬٬

نگارش:۱۳۹۶/۰۹/۲۵

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۱
محمدعلی خالقی

حاج محمد باقر غفاری

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۱۳ ب.ظ

 

یکی از بزرگان اسفاد قدیم  خواجه حاج محمد باقر غفاری بودند . 
این بزرگوار متولد ۱۲۸۴در روستای اسفاد دیده به جهان گشود. 
نام پدر ایشان خواجه میرزا هادی نام داشت .ودارای چهار همسر ک این بزرگوار اولادی بر خود نداشت . 
دارای دوخواهر وسه برادر به نامهای خواجه الله نظر , خواجه غلام عباس وخواجه ابوتراب
خلاقیت ,نواوری و روشن فکری این بزرگ مرد و قامت رشیدش همیشه ورد زبانها بود , اکثر مواقع پالتو بزرگی بر روی دوش خود می انداخت . وبرق کفشانش چشم هر عابر ورهگذری را به طوطیا می برد. 
که همین خلاقیت وپشتکارش باعث شد درسش را ادامه دهد . 
مدرک دوم دبیرستان رادر تهران گذراند و خدمت مقدس سربازی را هم در تهران به سمت تلگرافی به پایان رساند . در خدمت سربازی  پیشنهاد کارمندی ارتش رو بهش داده بودندند اما بدلیل تفکرات وشخصیت منحصر به فردی که داشت جواب منفی می دهد 
این مرد مسلط به سه زبان فارسی , عربی ,وفرانسوی بود 
که دارای چهار کتوب به نام های کف بینی , اشعار عربی وداروهای گیاهی ومواد غذایی , وکتاب مخصوص خودشان که نشان از شخصیت وهویت شخصی ایشان را می رساند . از خود به یادگار گذاشت .
لقب معروف این نیک اندیش غواص بود . 
معدن عتیقه جات وطلا وجواهر 
خانه ایشان در پی قلعه از ورودی قلعه از سمت ابیز در همسایگی خواجه میرزا علی خالقی مقرر بود .
 وقتی از داخل دالون پی قلعه رد میشدی, برجی بزرگ وچهار طبقه وجود داشت  که نمای قلعه اسفاد را چشم گیر کرده بود .  درب ورودی ان از طبقه دوم دربی چوبی از سمت قبله باز می شد و طبقه اول هم از کف طبقه دوم با درب کوچک ی بود که مخصوص لوازم واسباب الات کشاورزی بود . پله های  کوچک وگرد هر طبقه به طبقه بعدی قشنگی برج را بی حاشیه می کرد . طبقه دوم نشیمن وطبقه سوم وچهارم شامل مهمانها بود .
طبقه چهارم هم پنجره ای  مسلط بر قلعه وکیشمان بود که نمای برج را دوچندان کرده بود .
از خصوصیات این مرد , روشن فکر, شاعر , نویسنده , نیک اندیش, مردم دار , کدخدایی و مهمان نوازی که در  ذات ایشان بود.
دریافت لوح تقدیر از شاهنشاه اریا مهر محمد رضا شاه پهلوی در دشت خطیبی اسفدن زیرکوه قاعنات با حضور پر شوق مردم ومنطقه که قطعه شعری بر وصف ایشان سروده بود . از نمونه کارهای ایشان بود 
مقبره ایشان. در مشهد مقدس در کنار باغ نادری می باشد 
ایشان در سن ۶۹سالگی دار فانی رو وداع گفت 
روحش شاد 
خالقی اسفاد 
 
۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۱۳
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا غلام حسن قاسمی

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۵۳ ب.ظ

 

 
 
 
 
 

از بزرگان قدیم اسفاد  میرزا غلامحسن قاسمی  یادی کنیم 

میرزا غلامحسن فرزند میرزا عباس قلی ،میرزا عباس قلی فرزند میرزا قاسم علی و میرزا قاسم علی از مردمان تشیع قندهار می باشد .

مرحوم حاجی غلام حیدر قاسمی فرزند میرزا عبدالرحیم و میرزا عبدالرحیم فرزند میرزا عباس قلی از بزرگ مردان نیک اسفاد بودن که دستی در سیاست داشتند .

این مرد قد  قامتی  بلند داشت که اکثر مواقع  کلاهی دور گرد بر سر می گذاشت .

 ایشان از سیاست بالا یی بر خوردار بود , مردم دار ، مهربان و قرآن خوان بود .
از اب قنات اسفاد شصت سره اب داشت  که خود نشان از کار آفرین نمونه است

خانه ایشان در پی قلعه که به روایتی  دارای دوازده پل بود که این خانه از گچ سفید پوشیده شده بود و دارای دوپنجره که از چشم انداز قشنگی از باغ ملا محمد جعفر داشت  وی در همسایگی پسر عمو میرزا ابراهیم قاسمی , ومیرزا محمد رضا قاسمی و میرزا غلام عباس قاسمی وملاجعفر بودند .

پدر میرزا غلامحسن یعنی میرزا عباس قلی به روایتی  دارای یک جوال بز مونی ذخیره پول داشتند که با سخاوت ومهربانی که داشتن هر کس تقاضای نقدی می کرد بهش می دادند.

ایشان  گوسفندان زیاد داشتند  وطی مسافرتی که به روستاها ازجمله روستای بمرود داشتند. از شناخت ومعاملاتی که با جناب میرزای دانش مقدم از روستای بمرود و دختر ایشان داشتند  از دخترشان  خواستگاری می کند  و ایشان هم موافقت می کنند دختر ایشان به نام سلطان دانش مقدم را به همسری بر گزیده و به عقد هم در می اورند که بعد از مدتی مراسم عروسی سر گرفته و عروس را از بمرود سوار بر اسب کجاوه دار زرین شده وبا زرق وبرق  ولباس عروس , همراه باخانواده عروس واقوام وخویشان از بمرود راهی اسفاد شده ودر همان خانه ذکر شده فوق در پی قلعه مراسم عروسی را به شادی ومبارکی جشن می گیرند

ثمره عمر ایشان دوازده فرزند بود که هشت فرزند بعلت کمبود امکانات و مریضی های  رایج قدیم از بین می روند  ودو پسر به نام کربلایی حسین علی ومیرزا عباس قلی و دو دختر به نام سرور وصدیقه می باشند .

ایشان در اواخر عمر خود بعلت فوت همسر با فرزند ارشد کربلایی حسین علی زندگی می کرد . در باغ سالاری با خلوص نیت کامل وعترت ومعارف قرانی که داشت در اتاقی از ورودی باغ سالاری دوران بازنشتگی خود را در کنار جوی ابی زلال وارامشی خیال , در صبح دم طلوع خورشید بر روی سجاده ی نمازش  دار فانی رو وداع گفت  

سن ایشان ۸۰سال بود که در مورخه ۱۷/۱۱/۱۳۶۴ فوت نمود . مقبره ایشان در قبرستان بالا می باشد . همسر ایشان هم در سن ۶۵ سالگی  وداع گفت که مقبره ایشان دربمرود در کنار قبر شهاب علی شهید می باشد . 

روحشان شاد و یادشان گرامی

برگرفته از خاطرات دختر کوچک مرحوم ....صدیقه قاسمی

 

اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

 
نویسنده محمد علی خالقی اسفاد
۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی