اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یک نفر نان داشت اما او چرا دندان نداشت .شعر خالقی اسفاد» ثبت شده است

یک نفر کفشی به پا داشت 

یک نفر چوبی به دست پایی نداشت  

سگ برای لقمه ی نانی وفا داشت 

خر که در اخر گندم غرق بود عقلی نداشت   

ان که در اموال دنیا غرق بود  ایمان  نداشت  

    بی نوا می داشت  ایمان  او به تن پیرهن نداشت 

   یک نفر در مجمعی کیف تمسخر می گرفت 

  خنده ای می کرد بر روی رفیق  

   همچون  که خر پالان نداشت 

  حافظی قران را پندار ایمان می نوشت 

   می نوشت اما چو شیطان در عمل ظاهر نداشت 

   یک نفر نان داشت  اما 

    او چرا دندان نداشت .

     خالقی اسفاد 

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۸
محمدعلی خالقی