هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها
اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی
به به
وقات خوش آن بود
که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی
و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل
و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج
روان رهگذری بود