سرزمین مادری
سرزمین مادری
اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی
با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو
شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو
شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
از باغ های خرم و شیر و دلان تو
ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی
در سالهای دور عصر گبر و ترکمن
عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی
چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند
عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی
هر چند که خاکت بود کیمیای در
می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی
مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت
خفته و نکوست در کنار نیاکان چه می کنی
گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد
بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره چه میکنی
گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان
آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟
شاعر خالقی اسفاد (عرفان)