عرفان
چون با شکوه و شان او هر خلقتی در حکم اوست
خواهی چون مطلق شوی آنچه عیان الله است
سر تمایز را به خویش در هر نظر اندیشه کن
گم کرده را مایوس نیست افکار را بیدار کن
چون درگذر عمر خزان خود را در آن اظهار کن
پس این نظر افکار تو عرفان را افکار کن
اعماق این احکام را در هر نظر پیدا کنی
این امتحان زندگی است درس شفاعت را کنی
پوشیده نیست اعمال او ظاهر چون ماه و زمین
گم کرده ات پیدا کنی اعجاز رنج و درد این
شیوا رو پرسان چون شوی این در جوار خانه ات
این خلقت عظم زمین مدهوش چون گم خانه ات
این در زمین موجود را والا و دانا افرید
گر انچه هست اندر زمین مکتوب گفتار آفرید
خواهی خود پیدا کنی خوانی کتاب روشنش
آسان بود پیدا شَوی با مظهر شیدا یی اش
دانش گیر عرفان را مفهوم این اشعار کیست
عرفان گفت علم و حکیم در هر ورق نازل چیست؟
شاعر محمد علی خالقی (عرفان)