اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

یادی از 18 عقرب فصل برداشت زعفران

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۱ ب.ظ

یادش بخیر ۱۸ عقرب


با آمدن گل های ماشی . شلغم و تموسی ، دیگه  آمدن گل اصلی زعفران را جدی می گرفتیم 

۱۵ تا ۲۵ عقرب اوج گل های زعفرون بود بخصوص ۱۸ عقرب.

همه گل داشتند حتی معلم ها . یک هفته مدارس تق و لق بود . ساعت ۴ صبح با سر و صدای پدر و مادر . همسایه ها و صدای رفت و آمد مردم و موتورهای ایژ از خواب بیدار می شدیم .

سطل و کیسه گونی و چراغ توری و خوارکی از میوه آونگی و نان و انواع خورکی اسباب سفر به کشتمون بود.

صدای فش فش چراغ توری . گرما و حرارت و نور  چراغ   در سحرگاه بسیار زیبا و  شادی بخش  بود و از همه قشنگ تر سایه دراز و طولانی ما و گل ها جلو نور چراغ توری و گاهی اوقات تکان های شدید چراغ . چپه شدن در زمین های ناهموار باعث می شد تور چراغ بریزد یا پاره شود که در همین حالت نیز باز هم از نورش استفاده می کردیم 

سوز سرمای سحر مارا به همدیگر و چراغ توری نزدیک تر می کرد. 

گاهی اوقات سر انگشتان دست و پایمان یخ می زد که مجبور می شدیم آتیش روشن کنیم و برای چند دقیقه بطور موقت گرم می شدیم.

چیدن گل در اسفاد مشقت بار است . چرا‌ که  زمین های افراد نزدیک هم نیستند و در چندین منطقه کشتمون واقع شده اند که برخی مسیرهای آن ماشین رو و حتی موتور رو نیستند یعنی ما بین  چیدن گل زعفرون  تنها استراحت ما طی کردن همین مسیرها بود.

 در تاریکی شب باید مواظب شاخ و برگ درختان و خارو خاشاک و گودال و پستی بلندی هم باشیم .

از سحرگاه چیدن گل آغاز می شد . در سحرگاه چیدن گل های غنچه  راحت تر است  و زمینهایی که زود تر آب می خورد به سرما برخورد  نمی کرد اما علفی بود و چیدن گل های علفی مشقت بار بود.

تمام این گلها بصورت نشسته و پا مرغی چیده می شد.

 به نزدیک های ظهر می رسیدیم ما بچه ها دیگر  دراز کش گل می چیدیم و جریان ما شده بود همان بمیر و بدم.


البته روزهایی که گل کمتر بود بعد از طلوع خورشید ، مدرسه برای ما بچه ها  بهانه خوبی بود و منتظر بودیم تا از تکلیف فرار کنیم و ظهر که از مدرسه بر می گشتیم پدر مادر مظلوم ما هنوز در حال چیدن گل بودند.

پدر علاوه بر خستگی های قبل گلها

 از چارشاخ زنی و آبیاری و انبار بری و خارزنی  و غیره ، الان هم بعد چیدن گلها به فکر پر کردن و فروش گل بود و بعد پایان کار گل ها را به در منازل برای پر کردن در قائن و یا جاهای دیگر می برد.

غروب پایان چیدن گل بود و گاهی اوقات گلها دوروزه یا سه روزه می شدند اون زمان هر قوچه گل از ۷۰ تا ۱۲۰ گل داشت از روز قبل از پیز گل متوجه می شدیم که فردا گل هست یانه و

          فردا نیز روز از نو روزی از نو

و همه اینها که گفتیم از چیدن بود

      پر کردن بماند.

۹۷/۰۸/۲۱
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی