مگس ها را می شمردم
يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۲۱ ق.ظ
حکایت
خر از هجوم و هیبت انها به تنگ آمده بود
نافهم کاری از دستش بر نمی امد
مگسها چنان نیش و دندان خود را تیز کرده بودند گویا در بهترین رستوران به جشن نشسته اند
انسان به نظر حیوان و مگسها به سو نشسته بود
و کودکی را به نصیحت موضوع می پرداخت
می بینی چقدر بد بخت است ایا از این بدتر هم داریم
این را اموزه گوشت بپندار تا درس زندگی بیاموختی
کودک گفت می شود باری دیگر بیان کنی از ان سان که به سخن شدی داشتم مگسهای خر را می شمردم
خالقی اسفاد
۹۸/۰۴/۰۲