اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

جوجه و کبوتر

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ب.ظ


جوجه و کبوتری در کنار هم با خوبی و خوشی زندگانی می گذراندند .  اندک غذای باقی مانده صاحبش را می خوردند و در خیر و برکت خانه سهامی ناچیز داشتند . چند روز و ماهها می گذشت هم چنان  جوجه لاغر و نحیف می شد و بر عکس کبوتر چاق و تپل  و صاحبش از این موضوع سخت حزین بود 

بر ان شد تا چاره ای بیاندیشد . 

روزی از روزها که می خواست غذای انها را فراهم اورد از روزنه ای به انها چیره گشت تا به موضوع بپردازد . دید که کبوتر با جوجه بر سر غذا به جدال می پردازد و ان را از خوردن غذا باز می دارد و جوجه بیچاره نمی تواند از خود دفاعی انجام دهد . جوجه بیچاره که خود را ناتوان و ضعیف می بیند به شکایت کبوتر نزد خداوند می نشیند و هر ان گه که اب می نوشد سرش را به نشانه شکر و سپاس بالا می اورد و شکر خداوند می نماید و کبوتر خود خواه را نفرین می نماید  اما کبوتر مغرور و خودخواه روزها و ماه ها  به خوردن و خوابیدن ادامه می دهد  و از یاد خداوند غافل و ناتوان است تا وزنش زیاد می شود و دیگر توان راه رفتن و پرواز کردن را ندارد .

به اتفاق ,  دوستی به دیدنش می اید  همانکه  چشمش به کبوتر چاق و تپل می افتد ان را برای ابگوشتی مناسب و لذیذ می داند و سرش را از تن جدا می کند  

و ان می شود که ...

 هر ان کس که شکر خداوند کند و نعمت خداوند را پاس بدارد مانند جوجه سربلند و پیروز خواهد بود و ان کس که خودخواه و مغرور باشد مانند کبوتر سرش از تنش جدا خواهد شد . 

تدوین و نگاشت :محمد علی خالقی اسفاد 



۹۸/۰۴/۱۴
محمدعلی خالقی

نظرات  (۱)

۱۶ تیر ۹۸ ، ۱۹:۰۸ احمد محمدی
با ‌‌‌تشکر از شما بابت آفرینش مطالب عرفانی و اخلاقی 
در این داستان ، دو موضوع شکم پرستی و خودبینی مشهود است که می توان آن را به انسانها نیز تعمیم داد و از آن نتیجه اخلاقی گرفت.
موضوعی که متاسفانه این روزها بیشتر در جامعه ما وجود دارد. کبوتر داستان شما می تواند مصداق افرادی باشد که با ثروتهای بادآورده  از راه اختلاس ، ارتشا ٔ و ... بر سر سفره های رنگین نشسته و هر روز چاق تر و فربه تر می شونذ.
پاسخ:
ممنون از نظرات ارزنده شما 
این داستان واقعیتی از جوجه و کبوتری بود که من با چشمهای خودم می دیدم و حقایقی که به قول شما در امروز بیشتر به چشم می خورد  
ممنون 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی