داستان (حمیم1)
چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۰۲ ب.ظ
در روایتی از صفوان جمال که از یاران امام کاظم بود نقل شده که می گوید :خدمت امام رسیدم فرمود:ای صفوان همه کارهای تو خوب است جز یک کار
عرض کردم :فدایت شوم ،چکار؟فرمود :اینکه شتران خود را به هارون کرایه می دهی !گفتم: به خدا سوگند در مسیرهای عیاشی و هوس بازی و صید حرام به او کرایه نمی دهم تنها در راه مکه در اختیار آنها می گذارم . فرمود ای صفوان !آیا از آنها کرایه می گیری ؟! عرض کردم بله ،فرمود : آیا دوست داری که زنده بمانند و بر سر کار باشند تا کرایه تو را بپردازند . گفتم بلی این خیلی خوب است .
فرمود : کسی که بقای آنها را دوست بدارد از آنها است و هر کسی که از آنها باشد در آتش دوزخ خواهد بود .
کتاب - حمیم 1
۹۸/۰۸/۰۱
سلام
منظور از (حمیم) چیه؟