شگفتا از شما که برای رفتن نیز آماده نیستید
دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۹ ق.ظ
صاحب دلی برای اقامه نماز به مسجد رفت . نماز گزاران همه او را می شناختند
خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید او نیز پذیرفت .
نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود .
مرد صاحب دل بر خواست بر پله اول منبر نشست .
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود . آنگاه خطاب به جماعت گفت : مردم هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست برخیزد .
کسی بر نخواست .گفت حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد . کسی بر نخواست
گفت :شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید .
۹۸/۰۸/۲۰