شعر مرتضی حسینی اسفاد
وطنم اسفاد
آن جا که بیشتر به نظر یاد است
سرسبزی و طراوت اسفاد است
جایی که از بهشت برین بهتر
آن ده که کوهپایه و آباد است
تاریخ با شکوه و جلال تو
از دورها نشانه و بنیاد است
بیش از هزار و سیصد و اندی سال
سروی که ایستاده و آزاد است
چون خوش گوار آب قنات آن
غم دیده ای که خورده ازآن شاد است
صبح اش بسان صبح نشابوری
عصرش قیاس خطه ی بغداد است
در محفل عزای مُحرّم خوب
در دسته ها حماسه و فریاد است
در قبله گاه محکم او شاسکوه
سنگین و ریشه دار چو اوتاد است
در دوستی همیشه وفا دارند
چون قصه ها که گفته ز فرهاد است
از دین شمرده اند وطن خواهی
اسفاد ، عشق، جای چه ایراد است ؟
وابستگی هر کسی از چیزی است
شاعر! به عشق روی تو معتاد است
مردان با فضیلت آن ، محبوب
زن، با کمال چون گل شمشاد است
گل دسته های سرخ شهیدانت
آن آهوان که زخمی صیاد است
دارد "شمیم" مهر وطن در دل
هر چند غبار فاصله ایجاد است
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)