نامه ی چارلی به دخترش
من چارلی چاپلین هستم وقتی بچه بودی شبهای درازی بر بالینت قصه ها گفتم خواب که به چشمانم می امد . تعنه اش می زدم و می گفتم .اش ... برو در رویای دختر خفته ام رویا می دیدم . دختری را می دیدم پری فرشته ای می دیدم که بر اسمان می رقصید و تماشاگرانی را می دیدم که می گفتند این دختر, دختر همان دلقک پیر است . بله امروز نوبت توست و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی این رقصها با صدای کف زدن تماشاگران گاه ترا به اسمانها خواهد برد . برو انجا هم برو !اما گاهی نیز به روی زمین بیا و زندگی مردمانرا تماشا کن , زندگی ان رقاصان دوره گرد . کوچه های تاریک که با شکم گرسنه می خوابند و می رقصند . من یکی از انان بوده ام . بله این داستان زندگی من است . داستان دلقکی گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن اواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد . من طعم گرسنگی را چشیده ام , من درد بی خانمانی را کشیده ام . داستان من بکار تو نمی اید . از تو حرف بزنیم . بدنبال نام تو نام من هست . چاپلین
با این نام چهل سال مردم را روی زمین خندانده ام و بیشتر از ان که انان خندیند من گریستم . در دنیایی که تو زندگی می کنی تنها رقص و موسیقی نیست . نیمه شب وقتی که از سالن باشکوه سینما بیرون می ایی ان تحسین کنندگان ثروتمند را فراموش کن . اما حال ان راننده ی تاکسی را بپرس حال زنش را هم بپرس و اگر آبستن بود پنهانی پولی در جیب شوهرش بگذار ! با اتوبوس شهر را بگرد مردم را نگاه کن , زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاهکن و دستکم روزی یک بار با خود بگو من هم یکی از انها هستم . اره تو یکی از انها هستی دخترم نه بیشتر . هنر پیش از انکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد , اغلب دو پای او را نیز می شکند . وقتی به انجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خود را به حومه پاریس برسان انجا گهواره ی کولیان بوده در انجا رقاصه هایی مثل خودت خواهی دید زیباتر از تو چالاک تر از تو و مغرور تر از تو , انجا از نور افکن های سالن خبری نیست . نور افکن های کولیان رقاص تنها نور ماه است نگاه کن ایا بهتر از تو نمی رقصند. اعترافکن دخترم همیشه کسی هست که بهتر از تو برقصد . در خانواده چارلی هرگز کسی گستاخ نبوده است من
خواهم مرد و تو خواهی زیست و امیدم این است که هرگز در فقر زندگی نکنی و وقتی دو فرانگ خرج می کنی سومی را نگه دار و بگو این مال من نیست این مال یک مرد گمنام است .