اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

نامه ی چارلی به دخترش

پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ب.ظ

من چارلی چاپلین هستم وقتی بچه بودی شبهای درازی بر بالینت قصه ها گفتم خواب که به چشمانم می امد . تعنه اش می زدم و می گفتم .اش ... برو  در رویای دختر خفته ام رویا می دیدم . دختری را می دیدم پری فرشته ای می دیدم که بر اسمان می رقصید و تماشاگرانی را می دیدم که می گفتند این دختر, دختر همان دلقک پیر است . بله امروز نوبت توست و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی این رقصها با صدای کف زدن تماشاگران گاه ترا به اسمانها خواهد برد . برو انجا هم برو !اما گاهی نیز به روی زمین بیا و زندگی مردمانرا تماشا کن , زندگی ان رقاصان دوره گرد . کوچه های تاریک که با شکم گرسنه می خوابند و می رقصند . من یکی از انان بوده ام . بله این داستان زندگی من است . داستان دلقکی گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن اواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد . من طعم گرسنگی را چشیده ام , من درد بی خانمانی را کشیده ام . داستان من بکار تو نمی اید . از تو حرف بزنیم . بدنبال نام تو نام من هست . چاپلین 

با این نام چهل سال مردم را روی زمین خندانده ام و بیشتر از ان که انان خندیند من گریستم . در دنیایی که تو زندگی می کنی تنها رقص و موسیقی نیست . نیمه شب وقتی که از سالن باشکوه سینما بیرون می ایی ان تحسین کنندگان ثروتمند را فراموش کن  . اما حال ان راننده ی تاکسی را بپرس حال زنش را هم بپرس و اگر آبستن بود پنهانی پولی در جیب شوهرش بگذار !  با اتوبوس شهر را بگرد مردم را نگاه کن , زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاهکن  و دستکم روزی یک بار با خود بگو   من هم یکی از انها هستم  . اره تو یکی از انها هستی دخترم نه بیشتر . هنر پیش از انکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد , اغلب دو پای او را نیز می شکند . وقتی به انجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی همان لحظه صحنه را ترک کن  و با اولین تاکسی خود را به حومه پاریس برسان انجا گهواره ی کولیان بوده در انجا رقاصه هایی مثل خودت خواهی دید زیباتر از تو چالاک تر از تو و مغرور تر از تو , انجا از نور افکن های سالن خبری نیست . نور افکن های کولیان رقاص تنها نور ماه است نگاه کن  ایا بهتر از تو نمی رقصند.  اعترافکن دخترم همیشه کسی هست که بهتر از تو برقصد . در خانواده چارلی هرگز کسی گستاخ نبوده است  من 

خواهم مرد و تو خواهی زیست و امیدم این است که هرگز در فقر زندگی نکنی و وقتی دو فرانگ خرج می کنی سومی را نگه دار و بگو این مال من نیست این مال یک مرد گمنام است . 

 

 

۹۸/۱۲/۰۸
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی