اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

داستان گربه های قابل تامل اسفاد وطنم

جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۴۸ ق.ظ

معمولا تو یک عصر گربه ها عضوی از خانواده ها بودند و خانواده هایی رو می دیدیم که از انها مثل فرزندشان  نگهداری . و لذت اوقات خوششان را با انها سپری می کردند . 

خاطرات کودکی ما یه وجهه ی خوبی داشت با این موضوع , 

وقتی به خانه همسایه می رفتیم می دیدیم که گربه ای چاق و تپل و پشمالو و بسیار خوشکل در نزدیک ترین فاصله ی صاحبش روی لحافتی نرم و گرم با گرمایی از کرسی زمان , با خیالی ارامش ارمیده و خود را ملموس یا عضوی از خانواده می داند . 

ما که برامون این نمایش , بسیار قابل ستایش و نوین بود گاهی دستی بر پشمهای نرمش می زدیم و حسابی کیف می کردیم . 

در گوشه و کنار دوستان و نوجوانانی را می دیدیم که کفتر یا جوجه مرغ داشتند و با گربها میونه ی خوبی نداشتند و  بازتابی ضد و نقیض بر علیه گربها انجام می دادند . البته  انواع و اقسام گربه داشتیم  . گربه مهربان , گربه چاق , گربه دزد , گربه جوجه خور یا کفتر خور , گربه وحشی وووو

گربهای دزد واقعا بر این این عمل زشت عادت شده بودند و شکمشان را از این راه سیر می کردند . و اخر و عاقبتی نداشتند. یا روزی دم تله میومدن یا با تفنگ بادی می زدنشون و یا با وسیله ای داخل چاه می افتادن و یا در دورترین نقطه ممکن رها می شدن . بعضی هاشون هم دم به دم سنگ سار می شدن , گربهای مهربان هم داشتیم بسیار ناز نازی و دوست داشتنی زندگی عادی خودشان را می گذروندن  , گربهای وحشی خطرناک ترین گربه ها بودن  انها از انسانها واحمه ای نداشتند . و شاید بر سر و صورت انسان حمله می کردند البته موقعی که مورد اذیت و ازار قرار می گرفتند . 

خط برجسته این موضوع  واقعا گفتنی و قابل ستایشه که بعضی از این گربه ها در دورترین دست شاید بیست کیلومتر و بیشتر از ابادی رها می شدن اما با تمام احساس  دوباره خانه صاحبانشان را پیدا می کردند و همون اش و همون کاسه , سر سفره روی لحاف و بسیار دوست داشتنی, ان قدر از خود ناز و افاده نشان می دادند که هیچ موقع صاحبش دلش نمی یومد ان را از خودش دور کند . مرحوم حاج محمد تقی احمدی گربه ای داشتند که سالها مهر و محبت خود را در دل مرحوم جا کرده بود .( روحشان شاد )

 

ما می توانیم نتیجه ای از این داستان را بیان کنیم . 

در میان انسانها هم همچین خصلت هایی هست و نه تنها انسانها در تمام موجودات و زنجیره ی موجودات زنده این فلسه وجود دارد . 

چرا که این زنجیره باید بچرخد و اما چگونه بودن مهم ترین تدریس این  داستان است .  

روباه مرغ می خورد , کفتار روباه , لاش خور کفتار و شیر ها با کفتارها میونه ی خوبی ندارند و حتی در ذات  شیرهای نر خال سیاه رحم وجود ندارد چرا که بر نوزادان شیرهای ماده رحمی ندارند . و انها را می کشند . تا شیرهای ماده در تسلیم آنها باشند . 

این رقابت در تمام موجودات می توانیم ببینیم . 

اما اگر خلقت جهان و موجودات , فلسفه ی خوبی و نیکی رو رعایت کنند .حتما هیچ جبهه و جدالی در جهان نخواهد بود . و صلح و اشتی در جهان برقرار خواهد شد  و انچه که خداوند و اقا امام زمان می خواهد همان خواهد شد . 

 

 

۹۹/۰۱/۰۸
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی