به مناسبت سالگرد دکتر مظفر کریمی
خاطره ای از دوران کودکی
با سلام و احترام
دوران دبستان بود، کلاس اول دبستان بودم یکی از روزها که روی نیمکت نشسته بودم زیر نیمکت یک پاک کن نو و قشنگ افتاده بود و برداشتم برای خودم و به خانه آوردم و به برادرم گفتم . مظفر من این پاک کن را پیدا کردم. ایشان به محض مشاهده گفت این مال مردم است و فردا حتما ببری سر جاش بگذاری و فردا این کار را انجام دادم و صاحب پاک کن پیدا شد.
در دوران بزرگسالی آن اوایل که در تهران سرکار می رفتنم یک روز یکی از ارباب رجوع یک لباس قشنگ و زیبا برام هدیه آورد من به برادرم نشان دادم گفتم این را برام هدیه آوردند
اما این بار هم نگذاشت آن لباس قشنگ را بپوشم و گفت برو آن هدیه را پس بده و ذائقه خود را با مال مفت و بدون زحمت عادت نده.
و هرکی باید از دسترنج و زحمت خودش باید بخورد. من رفتم پسش دادم
در تمام ایامی که در کنارش بودم درسهای زیادی ازش یاد گرفتم
امروز خیلی جایش برایم خالی است .
امشب سالگرد رفتنش است و یاد و خاطرش همیشه برایم زنده است.
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
۲۸ اردیبهشت سالگرد آسمانی شدن دکتر کریمی خدمتگذار عرصه رفاه و تامین اجتماعی گرامی باد.
ارادتمند کریمی