سروده بانو حلیمه شهریاری
❤️خاطرات ِ خوب ❤️/ سروده بانو حلیمه شهریاری
چه خاطرات خوبی بود،قدم زدن تو کوچه ها
دست همو گرفتنو ، خوردن اون کلوچه ها
یادش بخیر دوستای خوب،همدوره های مدرسه
بدو بدو تو کوچه ها ، هرکی که تندتر برسه
یادش بخیر با همدیگه می گفتیم حرف درگوشی
اینجوری یادمون باشه، یا نره به فراموشی
کوچه ها تنگ وکاگلی،دالونا سرپوشیده بود
درختای گردو وسرو،سر به فلک کشیده بود
درختا پر زمیوه بود ، توکوچه باغ پای چنار
شیرین وآبدار وقشنگ ، زردآلو و سیب وانار
یادش بخیر یه قل دوقل ، باسنگ گِرد و قِل قِلی
قایم موشک!سربذاریم، رو دیوارای کاگِلی
بازی های محلّی مون ، اتل متل، الک دولک
چه کِیفی داشت ، جای حرم سوار شدن چرخ وفلک
زندگی یعنی اون روزا ، حال خوش و قهر کردنا
بدون هیچ دلیل خاص ، بلند بلند خندیدنا
دیگه نموند ازاون روزا ، حتی یه خشت کاگلی
ویرانه شد اسفادِ من ، خون شد در اون روز هردلی
سهممون از بچگیا ، فقط همین خاطره هاست
تقصیر ما نیست به خدا ، همش کار فاصله هاست
حلیمه شهریاری اسفاد