اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

اینجا اسفاد است ، محمود عظیمی اسفاد

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۲۱ ب.ظ

اینجا اسفاد است ،
دیار نیاکان ما ،
سرزمین مردان پر تلاش ،
سرزمین آب و آینه ،
دیار زنان خستگی ناپذیر ،
و مهد پیله وران .

ما در اینجا ریشه داریم
در این خاک ،
که دستبندی از گل و سبزه با اوست ،
که سروَش به بلندای تاریخ است ،


در آب زلالش که می توان
آسمان را در آن جستجو کرد

ریشه داریم در تاریخش ،
در فرهنگ و هنرش ،
در چلپک و چگمالش ،
در زعفران و انگورش ،
در گندم زردگونش ،


در آب گوارایش ،
که کام رهگذران تشنه را سیراب می کند

ما اینجا ماندگاریم ،
ما از سپیده دم عمر اینجا بوده ایم ،
ما اینجا زبان باز کرده ایم ،
ما اینجا بزرگ شده ایم،
ما ریشه داریم در این خاک ،
چون سرو کهنسالش .

 

ما صدای ناله چرخ حلاجی 


مادربزرگ را هنوز از یاد نبرده ایم

هنوز خنده های کودکانه همبازیهایمان
حین بازی هفت سنگ را از یاد نبرده‌ایم

هنوز تاس و سره و میرآب مهربان
و خاطره جشن سره 
در شب های تابستان را
از یاد نبرده ایم

هنوز آهنگ موزون مسافران 
در کمرکش شاسکوه
در گوشهامان طنین انداز است:
"اگر ناتوانی بگو یا علی
اگر خسته جانی بگو یاعلی"

هنوزخاطره گندم زارهای کجار


در روزهای گرم تابستان
و نیمرو درست کردن نوجوان بی تجربه زیر نور مهتاب
و روانه شدن بارهای طلایی گندم
به سوی آبادی را از یاد نبرده ایم.

هنوز نور چراغها را 
در سحرهای سرد پاییزی
و طلوع زیبای خورشید
در مزارع زعفران را
از یاد نبرده ایم

هنوز ساختن چکش های کوچک
با قالب انگشت سبابه مرد گدازگر
برای کودکان بازیگوش
را از یاد نبرده ایم .

ما فرزندان مردانی هستیم
که آهن گداخته را رام کردند
تا به خدمت مرد برزگر در آورند .

ما هنوز از یاد نبرده ایم 
شب نشینی های طولانی ،
قصه های دنباله دار پدر بزرگ ،
بقچه های گل های ارغوانی ،
و رشته های سرخ‌رنگ زعفران
در بشقاب های چینی گلدار را .

ای کاش جشن های زیبای عروسی ،
اسب زیبای شاه پری ،
و پوستین مویین و 
صدای زنگوله های 
دلقک سیاه چرده
دوباره زنده می شد

آری ، اهل اسفادیم
فرزند آبادی
اما افتخار می کنیم
به فرهنگ مردمانش
به ریش سفیدان و بزرگانش
به تاریخ کهنش
به سرو سربلندش
به کوچه باغ زیبایش
به آب گوارایش
و به آبشار نامدارش...

        محمود عظیمی ۱۴۰۲/۱/۱۵

۰۳/۰۵/۰۲
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی