اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

دون کفتر

سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۳:۴۶ ق.ظ

یکی از دوستان به نام عرب نامی بود  اهوازی بود یه روزتو یک مسیری با هم می رفتیم

گفت که رستوران زارعی تا حالا رفتی 

گفتم همون که طرقبه است 

گفت نه اون شعبه اصلی شه الان اومده جاده ساغروون 

نه نرفتم ، گفت الان می ریم یه غذا بهت بدم بفهمی غذا چیه 

گفتم ممنون من الان هندوانه خوردم خخخ (این هندوانه داستان داره )

داشتیم می رفتیم کنار رستوران واستاد گفت بیا پایین ، به اسرار ما رو برد 

شش سیخ کباب برامون گرفت بیرون بر ، دو پرس هم همون جا خوردیم 

یاد شیش سیخ کباب سیخی شیش تومان افتادم 

کارتم رو آوردم بیرون هر کار کردم گفت من حساب می کنم .

گفت اینا رو هم ببر بعدا می خوری 

شستم صدا کرد ، پیشونی مو دادم بالا   

گذشت و گذشت ، یک ده روزی از این ماجرا 

غذاش هم واقعا خوشمزه بود و همچین محبتی از کسی تا حالا ندیده بودم 

بعد یه ده روز دیدم شمارش رو گوشیم زنگ می زنه ، با عجله عجله محمدجان سلام خوبی اومدیم با خانواده مسافرت تصادف کردم ماشین خراب شده داری یک  تومانی برام بزنی 

من هم مهربون طعم غذا هم هنوز زیر زبون  ، گفتم باشه شماره کارت بفرست 

برات واریز کنم

دوران کرونا بود ، یک ماهی گذشت ، دیدم خبری نشد ازش یه روز زنگ زدم بهش گفت باشه می ریزم ،  و نریخت دو ماهی گذشت بهش زنگ زدم یه خانمی گوشیشو برداشت گفتم  گوشی رو می دی به آقای عرب گفت فوت کرد . 

گفتن چی ؟؟گفت فوت کرد کرونا گرفت مرد ، گفتم یه بدهی داشت ، گفت برو قبرستون ازش بگیر    ، همینجوری 

یه پنج سالی می گذره

حالا اگه مرده که نوش جانش گذشتم دمش هم گرم با کبابی که بهمون داد 

اگر هم زنده است بازم دمش گرم ، حلالش باشه 

 

فقط درس امروز  ، در مورد دونه ، دون 

تو قانون کفتر بازی یه باز ی هست بعنوان دون پاشیدن 

کفتر بازآ می فهمن من چی می گم 

کفتر همسایه که میاد مجبوری به کفترهای خودت دون بدی تا بتونی اونو صیدش کنی

حالا یادتون باشه اگه کسی دون پاشید اگه طلا گذاشت جلوتون ، 

بهش بگین می فهمم چی می گی ؟؟؟

باز بگین تفریح نداریم ، غم نداریم 

همچی خوبه ، دلمون هم برای آبشار چراغو تنگ نیست 

بچه بودیم ما رو وعده شکلات دادن تا آروم شیم 

هنوز که هنوزه تو دلمون مونده و آب‌نبات چوبی تفریح شد 

خدایا ظهور آقا را برسون 

 

۰۳/۰۹/۱۳
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی