اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

کلاغ مهربون

چهارشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۴:۲۳ ق.ظ

کیا تنهایی سینما ، کوه ، پارک ، جنگل می رن 

رفتم بهشت زهرا  تنهایی ، (قبرستون رفتی تا حالا )

دنبال قبر علی جان مد پلنگ ، همون که شاهرگ پلنگ برید 

حوصله سر و صدا نق نق ندارم  برادر 

جمعه هم نرین ، چون جمعه مال مرده هاست  ، مرده ها خوابن 

وسط هفته برین که مرده ها زنده باشن  

هر کی یک حرف اشتباه گفت که شما تایید نکنید  

گاهی برای آرامش لازمه یه دوری بزنی 

 

اون روز که رفتم یک کلاغ دیدم اومده بود تو قبرستون که اب بخوره ، کلاغ ها باهوشن دیگه یه وقتایی میان که خلوت باشه ، از دور داشتم نگاش می کردم  دیدم نمی تونه بپره 

یاد داستان کلاغ های نگران افتادم ، از درخت رفتم بالا شاخه شکست ، 

گفتم این زخمیه چیکا کنم چیکار نکنم ،یک چاقو ضامن دار آوردم که سرشو ببرم، یه نگاه این ور یه نگا اون ور ، من بودم ، کلاغ و مد پلنگ ، گفت پ ت ت گفت ن ت ت 

(شوخی ) خخخ

سه تا ازشاخه های پرهای اصلیش شکسته بود ، گفتم بزار بگیرم حالش که خوب شد ولش می کنم ، آقا با بدبختی گرفتمش 

شاید حدود صد کلاغ بالای سرم دور می زدن و قار قار می کردند ، یعنی برادریشون رو داشتن ثابت می کردن  پشتکار و همت شون  از مورچه های کارگر هم بیشتره ، 

اینو آوردم خونه سه‌تا از شاه پراش شکسته بود 

وبه نخی بند بود ، کندم و کمی دوا درمون بهش دادم (آویشن دم می کردی براش ) خخ

یک ماهه دارمش  دو کیلو گردو براش خریدم  آقا نوش جان کرد  

روزی هم سه من کود حیوانی جایزه می ده خخ

کوداشو می دم گلدون ، گلدون ازم تشکر کرد گل داد بهم 

اکوسیستم باید بچرخه دیگه 

حالا ول کن من نیست ، بالش هم خوب شده ، می زارم بیرون نمی ره ، 

چیکار کنم باهاش ، فاز مهربانی گرفته چیکار کنم باهاش ،

هیشکی منو دوست نداره حتی کلاغ ها  

؟؟؟؟

عکسشو براتون می زارم بعدا 

 

پرنده های قفسی عادت دارن به بی کسی
عمرشونو بی هم نفس کز میکنن کنج قفس
نمی دونن سفر چیه عاشق در به در کیه
هرکی بریزه شادونه فکر می کنن خداشونه
یه عمره بی حبیبن با آسمون غریبن

این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن
تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره
چشمه ی کوهِ مشرق چه راه دوری داره
چه می دونن به چی میگن ستاره
چه می دونن دنیا که یا بهاره

 

۰۳/۰۹/۱۴
محمدعلی خالقی

نظرات  (۱)

۱۴ آذر ۰۳ ، ۱۲:۲۶ احمد محمدی

علی جان مد پلنگ اهل اسفاد بوده؟

پاسخ:
سلام 

چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی