اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

حسن همایون فال و اهنگ ای نسیم سحری

جمعه, ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۷ ب.ظ

اولین سؤال من، سؤال خیلی‌هاست. کجا هستید؟ بعد از آن دوره طلایی دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ و آهنگ‌هایی که توسط هم‌نسلان ما زمزمه می‌شد؛ از «آی نسیم سحری» گرفته تا «یک آسمان» تا کار‌هایی که با آقایان خاوری و طاهری و بهادری همخوانی کردید و بعد تمام شد. رفتید و دیگر خبری از شما نیست!

سعی می‌کنم سؤالات را یکی یکی جلو ببریم. اهل کاشانم روزگارم بد نیست و به قول سهراب سپهری لقمه نانی داریم، ذره هوشی و سر سوزن ذوقی. همانطور که گفتید در دهه ۷۰ دوستانی بودند شاید انگشت شمار، اما فعال بودیم. خیلی به موسیقی بها می‌دادیم.

منظورم این نیست که الان بها نمی‌دهند الان هم همینطور است، اما از هر صدایی که می‌آید و می‌رود همه تعریف می‌کنند. من نمی‌دانم که به اصطلاح نقص اصلی کجاست؟ این برای من و هم نسلان من مایه تأسف است. مردم نسبت به ما لطف دارند و مدام می‌پرسند شما کجا هستید؟ چرا دیگر نمی‌خوانید؟ و من واقعاً برای آن‌ها جوابی ندارم. می‌گویند آقای مهران مدیری هرشب در برنامه‌اش خواننده می‌آورد چرا از شما یادی نمی‌کند و چرا شما را نمی‌آورد؟

ما در زمانی می‌خواندیم که شرایط خیلی سخت بود. یعنی من مثلاً وقتی برنامه اجرا می‌کردم، حق نداشتم بایستم حتی با کت و شلوار. حتی اجازه پوشیدن کاپشن هم نداشتیم!

عجب، شما که کاپشن می‌پوشیدید!

بله. یادم است برنامه‌ای اجرا کردم برای شبکه پنج. یک کاپشنی پوشیده بودم، چون برف آمده بود و ایستادم و خواندم. طبق معمول، خواننده عادت دارد که احساس خود را با سر و صورت نشان دهد. خواندم و کار پخش شد؛ اما سر و صدایی کرد که منجر به ممنوع التصویری من شد! آن زمان آقای لاریجانی رییس سازمان بود و آقای پور نجاتی گفتند، چون شما حرکت دست داشتید، ممنوع‌التصویر شدید. من نامه‌ای به آقای لاریجانی نوشتم و فیلم را دیدند و گفتند هیچ ایرادی ندارد و ایشان جزو خوانندگانی است که ما قبولشان داریم. غرض اینکه آن زمان سختگیری می‌شد.

شما خوانندگی را از کجا و در چه سنی شروع کردید؟

من تقریباً ۱۱ سالم بود که بین دو هزار نفر قبول شدم. در رادیو و تلویزیون قبل از انقلاب تست صدا دادم. آقای بهرام گودرزی که الان می‌خوانند و ۱۰ سال از من بزرگتر هستند در آن کلاس‌ها بود. آقای هوشمند عقیلی بودند. من شاگرد مرحوم استاد مرتضی حنانه بودم. من شاگردی کردم، کوچک‌ترین شاگرد ایشان که در کتابشان ذکر کردند، من بودم. من شاگرد استاد مرتضی قوامی بودم. شاگرد مرحوم استاد بنان و مرحوم استاد مهرتاش بودم. من شاگردی این‌ها را کردم یعنی اکثر عمرم را شاگردی کردم و بعد در ۳۵ یا ۴۰ سالگی کارم به ثمر نشسته است.

آن زمان که به رادیو و تلویزیون می‌رفتیم همه جا خاکی بود. ماهی ۲۰۰ تومان به ما می‌دادند که از کلاس‌ها در نرویم؛ اینقدر به ما بها می‌دادند. اساتید شعر آنجا مرحوم فریدون مشیری و مرحوم معینی کرمانشاهی بودند که تلفیق شعر و موسیقی را به ما یاد می‌دادند.

دلم می‌خواهد این را صریح جواب بدهید. خودتان کنار رفتید؟ فضا باعث شد؟ یا از یک جایی چیزی گفتند و خودتان احساس کردید فضا برای شما آماده نیست؟

۰۳/۰۹/۱۶
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی