اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی
سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ

خدمت و خاطره ها

دوستان معمولا برای تفریح مرخصی  ساعتی می گرفتن / مرخصی ساعتی از ساعت ۶ تا ۸ عصر بود و ده دقیقه به نه خاموشی 

 

همیشه اسرار داشتند که باهاشون برم ولی من 

ترجیح می دادم باند فرودگاه رو انتخاب کنم تا این که در این زمانه ی بی های هوی لال پرست شهر پرجمعیت قیل وقال پرست را انتخاب کنم . 

باند فرودگاه و سیگار بیستون گاهی  به درازای خاموشی پادگان  می کشید .

دلگیر و خسته / عابر شبها 

تابستان خسته ی خدمت با تمام غربتش  دلچسب و دلپذیر بود 

گاهی در سکوی باند فرودگاه  دراز می کشیدم / ستاره‌ها رو می شمردم و گاهی با ستاره ها مثلث می کشیدم یا انها را از سقف آویزون می کردم  

یه روز به اسرار دوستم اکبر فلاح با هم مرخصی ساعتی گرفتیم

داخل شهر قرار ملاقات داشتیم  با یکی از گروهبان های کادر به نام گروهبان انجیدنی 

 

آن روز موفق به دیدن گروهبان نشدیم که در هنگام برگشت به یکی از سربازهای همشهری بر خوردیم .

مهدوی ادم نرمالی نبود می دونستم که یه چیزی با خودش میاره داخل پادگان 

چون هر موقع مرخصی ساعتی می گرفت به هوای خلاف می گرفت 

 

گفت محمد / جون هر کی دوست داری خواستی وارد پادگان بشی واستا با هم بریم .

چون می دونست که به من کاری نداشتن و به هوای من می خواست....بله  وارد کنه

 

گفتم جون هر کی دوست داری منو بیخیال ، با لهجه شیرین نیشابوری گفت جان ما ....

باهاش خداحافظی کردم  اومدم پادگان دیدم قبل من جلو در واستاده که با من بره داخل 

بهش گفتم چی داری با خودت گفت فقط یه باکس  سیگار / گفتم خوب  دیگه چی داری ؟؟؟؟

 

گفت فقط تو همینو ببر اوکه داداش 

گفتم باشه پس از من فاصله بگیر خخخ

خطرناک بود 

باکس سیگارو ازش گرفتم اومدم داخل یه ۲۰۰ قدمی که انتظاماتو رد کردم 

چنان صدای سیلی به گوشم خورد که مرغ های آسمون هم فکر کنم غصه شون گرفت خخ

از دورگفتم / چی شده گفت پدر سوخته فلان فلان  شده .....فکر کرده من خرم 

گفتم ولش کن یه تشویقی پیش من داری / دستم باز بود 

جریان دستم باز بود مفصله نمی شه توضیح داد  

یه حرکت هایی با خودکار و کاغذ می کردیم مثل غول چراغ جادو میومد می گفت اضافه خدمت می زنم  برات زیادی حرف بزنی  //شوخی خخخ

۲۰برگ استنسیل  مث نمره ی ۲۰و قاشق سحر امیز بود 

می گم انشام خوب هست 

یاد انشا افتادم / انشام از همون کودکی خوب بود / آره/  دقیقا یادمه 

 

خلاصه ......

باکس سیگار  تو پادگان حاکمیت داشت مث کپن قند چای حاج حسن 

مث گوش به بدنت می چسبید 

یادم از سیگار اصفهانی افتاد  خسیس یک نخ سیگارو سه بار می کشید

نمی خواستم این خاطره رو تعریف کنم اما ....

آخه می شه این خاطره ی به این قشنگی رو تعریف نکنی لذت نبرن  نخندن

که مثلا من سیگار می کشیدم / نگی  خیته 

برو به همه بگو / حال کردین  

😂😂😂😂😂😂

 

  • ۰۳/۱۱/۳۰
  • محمدعلی خالقی

نظرات  (۲)

سلام

اول اینکه قشنگ بود.

دوم اینکه من و سعادت موسایی تنها افرادی هستیم در کل آموزش و پروش، که هیچ وقت انشا ننوشتیم

حتی یکبار.

املای من همیشه بیست بود

درضمن در این متن شما 4 غلط املایی داشتی

اگر مطالعات تو بیشتر کنی غلط ها کم میشه

پاسخ:
سلام به آقا اسماعیل گل 
آره مهمه ولی اینجا که دیکته نیست معلم تنبیه کنه یا شلاق بزنه 
می گم هیچ موقع نباید بیست گرفت 
ولی وان خیلیا هستن نامبروان نه / وان یعنی تنها آرامش 
حتی تو کتاب ها هم می شه دلایلی بر عدم اثبات یک موضوع قانون نیوتون یابید 
یک روز میاد که از مرغ هم بشه شیر دوشید 
یا یه روز می شه قانون معادلات رو عوض کرد
و کتاب دینی رو به کتاب پیام های آسمانی تغییر داد 
یا به جای دزدی که رایج تره می شه ازکلمه ی اختلاس سخن گفت تا کسی معنی شو نفهمه 
اگه نور همیشه باشه تاریکی رو نمی بینیم 
کافیه انتقاد پذیر باشیم و از توی یک سری حرف ها یه چیزایی در بیاریم و بپذیریم 
الان قطعی برق که هر روز روزی دو ساعت در محل ما قطع می شه پذیرفتیم / طبیعیه
اما پیگیر قضیه نیستیم که چرا و به چه علت هایی قطع می شه 
یا اگه دلار و سکه به بالاترین قیمت هم رسید 
سخن نگوییم بپذیریم  / داریوش بزرگ می گوید آخرین سنگر سکوته حق ما گرفتنی نیست

صد دام ( ۱۰۰ دام   تغییر معادلات ) یک سگ رو در ملا عام آتیش زد 
گفت از این به بعد هر کی دزدی کنه اونو مثل همین سگ می سوزونیم 
دیگه کسی از اون روز دزدی نکرد و در مغازه شو نبست 
و الان طلا فروشی در عربستان و عراق درش بازه و کسی جرئت نگاه کردن نداره 
زیاد صحبت کردم 
با تشکر / همیشه از نظرات تون لذت می برم ❤❤❤


سلام منظورم اینقدر بزرگ نبود که این همه بنویسی

بله در عالم لفظ غلط معنایی نداره اون در عالم کتابت است و اصالت بارلفظ است

پاسخ:
در کل غلط همیشه هست 
من هم تو فاز بودم دیگه از زخم زمونه گفتم  خخخ🌹🌹🌹
اینا همه درد دل مردمه نه فرد 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی