اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی
جمعه, ۳ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۱۵ ب.ظ

آشغال خوردنی

رفتیم رستوران زارعی دو تا مرغ با یه برنج اضافه سفارش دادم 

برنج اضافه رو نیاورد 

گارسون با گاریش داشت ارائه خدمت می کرد 

رفت ته رستوران بشقاب های خالی رو جمع کنه 

به من که رسید گفتم برنج اضافه رو نیاوردی 

گفت ببخشید الان میارم 

گفت :: یه لحظه واستا 

این برنج های اضافی رو می خوای بریزی سطل آشغال 

گفت یه مقداری رو می ریزیم بیرون 

یه مقداری رو می دیم مستمندان 

جدا می کنیم /  چند تا بشقاب های جمع شده رو میریزیم بیرون 

و اونایی که دست نخورده رو می دیم مستمندان 

گفتم اشکال نداره  یکم از همین برنج ها رو بردارم 

گفت ::: نه بردار  / مرسی 

گفتم از این به بعد اگه سیر نشدم و شما خواستی بریزی سطل آشغال 

بده من بخورم خخخخ خندید 

گفت اشکال نداره 

می گم که اشغال چیه / اشغال / غذایی که تا یه دقیقه قبل داشتیم با ولع و چه چه می خوردیم شد اشغال / یکم فکر کن 

تا یه دقیقه قبل داشتیم می خوردیم حالا نصف بشقاب مونده و بهش می گیم اشغال و میریزیم سطل آشغال 

ما انسانیم برادر / چطور که اگه ده نفر سر یک سینی اعرابی بشینیم و مثل سگ و گربه بخوریم اشغال نیست ولی همین که اینا پا پس بکشن می شه اشغال 

چون ده نفر دست زدن 

یادت باشه اگه خواستی بریزی سطل آشغال بده من بخورم 

اشغال خوردنی 

عرفان و خداشناسی 

 

  • ۰۳/۱۲/۰۳
  • محمدعلی خالقی

نظرات  (۲)

سلام

جالب بود 

منم شریک،

حیف است ته مانده همین غذا را که چند تابلوی تبلیغات در میسر زدند، اسمش و بگذارن آشغال، خدا قهرش میاد

پاسخ:
قلب مایی آقا اسماعیل 
یک گله بکنم ازت 
امسال تولدمو تبریک نگفتین خخخخ
پارسال اولین نفر بودین ❤️❤️❤️
یکم اسفند 

سلام اولا تولد شما  خیلی مبارک اما من برای بچه های کوچک بیشتر تولد می گیرم و افراد بزرگسال و زیاد دقت ندارم ، حالا شما ببخشید.

ثانیا هم همون اولا.

یاشاسین محمدعلی

پاسخ:
لیلا خانم یه مستمند بود که هر روز میومد در مغازه روزی ۵ تومن می گرفت 
یه روز اومد پول نداشتم 
روز بعدم اومد نداشتم 
روز سوم اومد یه جوری نگام کرد که از صد تا فحش مادر بدتر بود 
گفت لیلا جان باید برم خورد بگیرم 
می دونم توقع وظیفه شده برات 
چشم / فقط فحش نده خخخ
توقع وقتی از روی عادت وظیفه می شود 
کاش پارسال بهم تبریک نمی گفتین خخخخخ😂😂😂
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی