مادر مهربان میراباد زنگ می زند
داشتم کتاب سپیده ی دانایی رو ورق می زدم
به متنی رسیدم که نوشته بود .
میگن اگه چوپان نباشه گوسفند ها تلف می شن یا گم می شن یا گرگ بهشون حمله می کنه یا از گرسنگی می میرند چون مغز ندارند / هر کی مغز نداره به چوپان احتیاج داره یه چوپان دلسوز /چوپان حکم پدر یا مادر گوسفند ها رو داره
یه دفعه دیدم مادری زنگ زد که سیوش کرده بودم
مادر مهربان میراباد
بهش گفتم حواست بهم هست که گم نشم کی پاشم و کی بشینم / کی بمیرم
تو مث مادر منی
گفت نمفهموم چی می گی
گفتم مفهموم چی می گی
همین که به یادم هستی ممنونم ازت
کم لطفی بی معرفتی از من بی مغزه که باید بهت زنگ می زدم
گفت اشکال نداره مادر جان اگه عید آمدی حتما یک سر بزن بهم /اینجا خیلی دلگیره / از قلعه دورم / خونه تو شهرک بهم نمی دن / تنهام
گفتم چشم مادر جان وظیفه است
ببین خیلی از انسانها منفعتی نداری براشون ولی به یادتن
اینا انسانهای واقعی هستند اگه از این جور انسانها دوست رفیق داری قدر شون رو بدون و احترامشون رو نگه دار
انسانیت حتی بعد مرگ تو همین چیزا خلاصه می شه
عکس سلفی شو دارم و همین طور فیلم چهار بیتی شو
اما مطمئن از رضایت بودنش نیستم
- ۰۳/۱۲/۰۴