شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۳:۰۹ ق.ظ
آهنگی زیبا از محمد اصفهانی ، آسیمه سر
آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان دلخسته دیدمت در آوار خیس باران وا مانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدیمن خود شکسته از خود در فصل نا امیدی در برکهء دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی
آسیمه سر
- ۰۴/۰۲/۲۸