کفش چرم
سلام و درود بر میرزای بزرگ بچه خالو
خنده رو قوم دوست و مهربان / دمتان گرم
چه خبر حال دلت خوبه
میزونی یا نه خدا رو شکر / شکم کار کنه حله خخخخ
ازکفش میخی گفتی یه خاطره بگم بخندی
پیرمرد همیشه در ایام مدرسه برام کیف و کفش چرم می خرید / سایز بزگتر هم می گرفت
همیشه گریه می کردم که نمی خوام اینا بزرگه
می گفت بپوش بیتو ورمگوم
کسی جرئت لگد بازی با مارو نداشت
از حسن مصطفایی رفیق شیش دنگ لگد بازی سوال کن بهت می گه
یه جفت کفش پاشنه بلند چرم نوک تیز داشتم سایز هم بزرگ بود
لته اوته مکردم که اندازه شو
بهش می گفتم چرا بزرگ گرفتی
ورمگو بریکه سال دگه هم بپوشی / حساب دار خوبی بود
یک روز مسابقه ی لگد بازی داشتم
یاد خر دانشمند میفتم خخخخ
لگد بازی خیلی حال مدا
همچو ور زر لنگای بچه ها مزدم که ور زمی میخوردن
چه خبر خوبی
یک شلوار لئونارد نو پیرمرد بریمه بخریده بو
معلم عزیز آقای زارع پور پاره که
نه که شلوغ کاری زیاد مکردم
اومد گفت چرا این قدر اون طرف و این طرف می ری
پاره که / نیمکت میخ داشت
همیز علی علیپور بودم ازش سوال کو
تا سه روز دقر بودم از معلم
می خواستم تو پی وی برات بفرستم
دیدم تو تو گروه فرستادی گفتم بقیه هم فیض ببرن میزون میزون
بفرم چایی قهوه ی تلخ در خدمت باشیم
- ۰۴/۰۳/۰۴