اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

با سلام و درود به حامیان این رسانه 

من با هیچکی هیچ خصومتی ندارم 

 

اینجا هم صفحه شخصی منه که آمیخته شده با زادگاه من

اگه چیزی هم می نویسم و کمی حبابی صحبت می کنم 

طرز گفتارم همینه

اگه از گروه ها اومدم بیرون چون طرز صحبت کردنم متفاوته گفتم کسی دلخور نشه  

دلم صافه ، همتون همشهریان من هستین و همه تون رو دوست دارم 

این طرز گفتار من کمی مخدوشه که به زمانه ربط داره نه کسی یا شخصی  ، الان خیلی ها این جوری اند ، روزگار سخت شده دیگه قبول کنین 

هرکی می گه نه دروغ می گه ، پولدارشم می ناله 

بازیگرشم می ناله ، خاننده و شاعرش هم درد دارند 

شما یک خاننده پیدا کنین که از زمانه درد نداشته باشه 

همه مون مشکل داریم چرا بهترین خاننده ی جهان باید اون ور کره زمین باشه و نتونه بیاد تو کشورش ، اصلا بگو چرا رفته 

الان می شه بگین تعطیلات آخر هفته رو چجوری می گذرونین 

آبشار نیاگارا یا جزیره لوفوتن 

ازهمه تون سپاس گذارم 

موفق و پیروز باشید  ❤️❤️❤️💐💐💐💐

  • محمدعلی خالقی

- الْعَنْکَبُوتِ‌ (آیه ۴۱ سوره عنکبوت)

(مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ‌ الْعَنْکَبُوتِ‌ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ‌ الْعَنْکَبُوتِ‌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ‌) 

[۳]


(مَثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مَثَل عنکبوت است که خانه‌اى براى خود انتخاب کرده؛ در حالى که سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است اگر مى‌دانستند

 

ما از حیوانات به درک الهی می رسیم 

 

 

  • محمدعلی خالقی

شنیده بودم جیر جیرک ها سه روز عمر می کنند 

یک خانه مجردی داشتم حسابی ۲۰ قاسم آباد

چون کنجکاو بودم 

یه جیرجیرک گرفتم با یکم سبزی و کاهو بردم خانه 

رو سنگ اپن زیر یک سبد گنده گذاشتم 

گفتم باید مطمئن بشم عمرش چقده 

 

یک هفته من این جیر جیرک رو داشتم  خخخ

بعضی از دوستان میومدن می دیدن خنده شون می گرفت 

کیا یادشونه بگن ؟؟؟ 

یک شب محمد قارونی اومد خونه و شب موند 

شب همین که برق رو خاموش می کردم 

این شروع می کرد به آواز خوندن 

من که عادت داشتم باهاش 

محمد قارونی ساعت ۴ صبح بود گفت اینو خاموش کن نمی تونم بخوابم 

گفتم  بزار تو حموم برق روشن کن ،  تو خواب بودم 

صبح بلند شدم دیدم کشته اش 😔😔😔

هر چی به دهنم اومد بهش گفتم  

 

از اون قضیه  دوازده سالی می گذره 

یک ماه قبل دیدم شماره محمد قارونی رو گوشیم داره زنگ می زنه 

تا جواب دادم گفت:: سلام ملخ 

چون به همه می گفتم ملخ تیکه کلامم بود 

گفت ، یه جیر جیرک داشتی یادته 

گفتم خووووووووب خخخ 

گفت دهنت سرویس یه جایی بودم یه جیرجیرک دیدم یاد تو افتادم 

گفتم خدا رو شکر که باعث شد یاد ما کنی 

کلی با هم حال کردیم خندیدیم خخخ

دلیل لبخند باش ،،، همین 

حالا بگین عمر جیر جیرک چقده ؟؟؟

 

  • محمدعلی خالقی

تو هر شهر و روستا ، یک سنگ گنده هست 

که مردم بهش اعتقادات خاصی دارند 

هم یک خانه که معمولا بهش می گن امام زاده 

یک چیز بالا مقام 

تو یک فیلم بود کارگردان فیلم مجید مجیدی 

برای یک فیلم یک کار خیر کرد که بعدا معروف شد 

انرژی می گیره آدم وقتی اینا رو می بینه 

از سنگ  چوب  کوه ازهرچیزی که 

حال دلتو خوب میکنه اون کارو بکن 

مثلا قدیم می رفتن  مزار آشی 

یا درخت سرو میر آباد 

یا شاهرود 

انرژی یعنی همین 

  • محمدعلی خالقی