پدر زنده یاد رجایی در جمع همکاران فرزندش قرار گرفت و با تبریک #روز_خبرنگار و همچنین تسلیت برای فقدان فرزندش بیان کرد: به هر حال پیر یا جوان، مدیر و یا با هر شغل و حرفه ای همه رفتنی هستند. البته خوب است که میتوانیم با الطاف خداوند مصیبت ها را فراموش کنیم.
وی که با بردن نام فرزندش اشک در چشمانش جمع شده بود افزود: چند روز است که تاسف میخورم چرا روح ا... را بهتر نشناختم. از زمانی که او را شناختم، هم باعث سرور من شد و هم عین غم و اینکه متوجه شدم کار شما در این مجموعه کار دلی است؛ نه اداری توفیقی است که شما دارید. من فکر میکنم سربازان گمنام امام زمان شامل حال شماست. چون کسی شما را نمی بیند و شما دیگران را میبینید.
او همچنین ادامه داد: روح ا... عمر کوتاهی داشت. چه برای ما و چه به عنوان همکار شما. با این حال انسان جایزالخطاست و اگر در کار با موردی برخورد کردید که البته من جز رضایت چیزی از شما ندیدم، با این حال او را حلال کنید و این مسیر را محکم و مصمم ادامه بدهید. این اتفاق گرچه تلخ بود، اما باعث اخوت و مهربانی و همدلی شد. من در این مجموعه روح ا... هایی دیدم که جوان های خوبی هستند وکارشان دلی است.
وی در پایان نیز گفت: روح ا... رفت، اما خدای روح ا... که هست. روح ا... باید میرفت. شواهدی هم پیدا کردیم و پیام صوتیای که گذاشته بود نشان دهنده این است که روح ا... باید میرفت. انشاء ا... نوبت رفتن ما که شد، ما هم با عزت برویم. از شما هم میخواهم که محکم کار کنید و محکم بنویسید و مولایی باشید.
سلام خدمت اقا رضای گل مدیریت وب اسفاد خبر
تصویر عروسی اقای ابراهیم دلیر می باشد
حدود سالهای شش هفت سالگی بنده یعنی سال ۱۳۶۷
از راست اقای حسن مصطفایی هم دوره ای دوران خدمت سلام عرض می کنم به این دوست عزیز ، حسین اسحاقی محمد علی خالقی و اگه اشتباه نکنم اقای محمد رضا انصاری پشت سر من هم اقای کریم پور
ریگ بازی
با سلام خدمت اسفادیهای عزیز ودوستداران بازیهای قدیمی مرسوم در اسفاد.
ریگ بازی باید عملی انجام شود به هر حال جهت یادآوری مراحل آن به شرح زیر انجام میگردد.
ریگ بازی شامل چهار مرحله میباشد که مراحل ۱و۳ هر کدام هفت بازی دارد و مرحله ۲ و۴ چهار بازی.
۱)🤗 این مرحله ۷ بازی دارد
الف) یکه ای
ب) دو تایی
پ) سه تایی
ت) چهارتایی
ث) ته مشتی
ج) رز برز
د) بردار و بگذار
۲) 🤗 بگیر و ببند:
الف) یکه ای بگیروببند
ب) دوتایی بگیروببند
پ) سه تایی بگیروببند
ت) چهارتایی بگیروببند
۳)🤗 قپپوکی:
الف) یکه ای قپپوکی
ب) دوتایی قپپوکی
پ) سه تایی قپپوکی
ت) چهارتایی قپپوکی
ث) ته مشتی قپپوکی
ج) رز برز قپپوکی
د) برداروبگذار قپپوکی
۴) 🤗 پی در :
الف) یکه ای پی در
ب) دوتایی پی در
پ)سه تایی پی در
ت) چهارتایی پی در
هر کس که همه ی این مراحل را زودتر انجام داد برنده است و با هر افتادن ریگ، فرد میسوزد وبازی به دیگری واگذار میشود .
در ضمن این بازی فل هم دارد که با تماس دست به ریگ دیگر روی زمین که جزئی از بازی است ، فل اتفاق می افتد.
روح بزرگان و بانیان شاد با صلوات بر محمد وآل محمد.
احمد عظیمی اسفاد
پای چنار اسفاد
با سلام و احترام
قنات اسفاد به دوران اولیه اسلام و یا دوره ساسانیان بر می گردد زرتشتی ها اعتقاد داشتند در کنار آب که یکی از مظاهر پاکی بود برای دوام زندگی و برکت آن درخت سرو و یا چنار می کاشتند که خوشبختانه هر دو این درخت، در اسفاد غرس شده است.
چنار درختی، بلند قامت و تنومند، با ارتفاع 30-20 متر است که در محیط های مرطوب از رشد خوبی برخوردار است و همچنین از چوب آن در ساختمان های قدیم و از برگ آن برای درمان استفاده می کنند.
البته امروز صحبت از پای چنار است چرا که حتی مردم معاصر ما هم فقط وصف چنار اسفاد را شنیده اند ولی چنار روستای میرآباد می تواند گواهی بر اصالت چنار اسفاد باشد.
چنار میر آباد واقا تنومند و بزرگ بود و همان دوران مردم بسیار دوستش می داشتند تنه آن خالی و پوکیده بود وآنقدر بزرگ بود که 15 نفر ایستاده داخل آن جا می گرفتند و همچنین لوازم و ظرف و ظروف مزار میرآباد را داخل تنه آن می گذاشتند وتفریحگاهی بسیار مفرح بود مردم از شاخه های بلند آن تاب می خوردند و در سایه سار آن لذت می بردند.
بنابراین همین ویژگی ها می تواند برای چنار اسفاد باشد چرا که آب قنات اسفاد ازآب قنات میرآباد بیشتر و بزرگ تر است، پس چنار اسفاد نمی تواند کوچک تر از آن باشد.
چنار اسفاد در سرچشمه قنات اسفاد قرار داشته که محل تقسیم آب قنات به سراسر کشتمان است و در این نقطه درختان انبوه از شاه توت گردو و سپیدار نیز وجود داشته است و وجود مسجدی با ایوان بلند فضایی معنوی به این منطقه داده است.
البته هنوز خشت و گل و ساروج خرابه های مسجد قدیم موجود است و جدیدا از همین مصالح مسجدی جدید بنام جواد الائمه در همین محل با تلاش حاج آقای رجایی و اهتمام مردم بنا شده است.
به هر حال چند شاخص مهم برای پای چنار است که این منطقه را از مناطق دیگر استثنا کرده است :
-وجود قبرستان قدیم و اصلی اسفاد که محل تجمع دسته های عزاداری در محرم و برات برای قرائت فاتحه شده است و هچنین در روز عاشورا قبلا از محل وقف آش بلغور یا به قول اسفادی ها غلوری تهیه می شد که شور و شعفی خاص در پای چنار داشت.
-تحویل و تحول آب قنات، توسط میر آب ها در این مکان و تقسیم آب با جوی های مختلف به سراسر کشتزار اسفاد.
-بعلت رطوبت کافی بیشتر فضای سبز اسفاد در این مکان قرار داشته و قبلا در تابستان گرم محل استراحت مردم برای استفاده از فضای سرسبز و خنک بخصوص در ماه رمضان بوده است.
-در قدیم مردم توجه خاصی به نگاه کردن به آب، بجای نگاه در آینه داشتند و دیگر اینکه نوشیدن از این آب شیرین و گوارا و بی نظیر خالی از لطف نیست.
-در دوران قدیم در روز عروسی داماد را برای پوشیدن لباس نو دامادی گاهی اوقات به این مکان می آوردند.
-باتوجه به وجود آب روان در این نقطه و وجود سنگی صاف در زیر درخت گردو ، مردگان نیز در این نقطه شستشو می شدند و اصطلاح سنگ مرده شو هنوز زبانزد همه است.
-در فصل تابستان گله های گوسفند را برای شستشو به این مکان می آورند و با انداختن آنها به داخل جوی آب فضایی تماشایی ایجاد می شود.
به هر حال آنچه این شاخص ها را بوجود آورده است از برکت این چنار است که دیگر وجود خارجی ندارد و همچنین وجود چنار و پای چنار از برکت آب قنات اسفاد است که از زیباترین موهبت های الهی است.
خوشبختانه تعداد ۲ عدد درخت چنار به یاد ایام قدیم با همت برادران مهدی نظرجانی . سیدعلی اسماعیلی . رضا عابدینی غرس شده است باشد که یاد درخت چنار گذشته زنده شود
نسیم باد زشاسکوه می وزد آزاد
بگو به حافظ و سعدی سفر کنند اینجا
چگونه مهر وطن را کسی برد از یاد
برای خوردن جرعه آبی زقلعه اسفاد
دیگران کاشتند و ماخوردیم
ما بکاریم که دیگران بخورند.

عید قربان است و عید بندگی
تن رها کردن ز جان،سازندگی
عید ایمان ،عید احسان،عید یار
عید دلهای رئوف بی قرار
همچو ابراهیم قربان کن تو نفس
تا نماند در وجودت عشق کس
خوی حیوانی ذلیلت می کند
کشتن نفست خلیلت می کند
همچو اسماعیل سر نه ،بر زمین
تا که نوشی جرعه، از ما۶ معین
سعی کن بر نفس خود گردی سوار
تا که ره یابی به سوی کردگار
مثل شیر حق منزّه شو وپاک
گیر خود را کم وافتاده چو خاک
آن زمان در عالم مردانگی
چون علی گردی ز خود بیگانگی
چشم خود بر بند جانا بر جهان
تا که در یابی تو اسرار نهان
شکر حق کن تا سلیمانی شوی
یا حکیمی همچو لقمانی شوی
همچو سلمان عاشق دین خدا
باشی واز نفس خود گردی جدا
کن تو پیشه این محاسن را جوان
تا زمانی که به جان داری توان
اهل ایمانی تو ره یابی بهشت
هر کسی یابد همان چیزی که کشت
نفس خود جانا تو قربانی نما
تا خدایت را ببینی هر کجا
علیرضا شباب
خواب من است یا که اَری فی المنام او
تقدیر می نوشت ، غزلی را به نام او
وقتی ذبیح حضرت حق شعر می شود
مشعر کجا ؟ منا و صفا در پیام او
آن لحظه خالصانه ترین وقت بندگی
سرسبزی و طراوت گلشن به کام او
گویند در بهشت کلامی زبانزد است
بهتر ز اُدخلوا به گلستان ، سلام او
آری خلیل ذبیح تو مقبول درگه است
بگذر ز امتحان که شدی مستدام او
قربانی تمام هوس ها به روز عید
باید شنید قصه جان از کلام او
قربانی مرا ز کرامت قبول کن
وقتی گلو نمی برد از اهتمام او
عمری فضای کعبه به نامت مزین است
از حجر تا مقام زمین، پشت بام او
ما را به اعتبار همین روز بخششی
ما را شمار در صف یار و غلام او
ما بنده ایم لطف تو یارب همیشه هست
محرومیت ندیده کسی در مرام او
قربان بیا که زخمی پاییز گشته ایم
دنیا همیشه تشنه عدل و قیام او
شاعر: مرتضی حسینی اسفاد
از گذر نام کدام شهید به خانه می رسیم
کوچه ی شهید شفیعی
خوشا انان که با نام شهید به خانه می رسند . خوشا انان که کوچه ی خاطرات به نام شان گره می خورد .
کوچه شهید شفیعی
کوچه ی خانه ی ماست
تنها یاد و نام انها همین خواهد بود که یادشان زنده بماند .هر موقع بر سر این کوچه می رسم یاد ونامش برایم تداعی می شود . بغضی در گلویم حبس می شود و لرزه ای به اندامم می اید .
کوچه ی شهید شفیعی پلاک یک
خاطراتی چون اینه ، قران و بستن بند پوتین برایم تکرار می شود . بوسه ی مادر و لبخندی که با دستی تکان می خورد و قدمهایی که به سوی روشنایی ارام ارام بر می دارد . چه عاشقانه
خوشا به سعادتت منزلت مبارک شهید شفیعی اسفاد
خدایا من عاشقم عاشق تو
پیروز باشید در پناه شهیدان
به چاه پایاب وارد میشوم. مسیری حدود 20 کیلومتر که حتی یک پیچ کوچک ندارد و کاملاً مستقیم است و هر شخصی را به یاد فیلمهای وسترن دهه 70 میاندازد.
جادهای باریک که در وسط دشتی خشک تن به خورشید سپرده است. گویی مسافرانش را به ناکجا آباد میبرد. هیچ علامتی ندارد و هر چند لحظه خاری خشک سوار بر بادهای گرم و غبارآلود از عرض جاده میگذرد، میانه راه چوپانی پیر و خسته را میبینم سوار بر الاغ با گله گوسفندانی که نمیدانم در میان خار و خاشاک خشک و دشت تفتیده چه چیزی برای خوردن پیدا میکنند!
گرما طاقت فرسا شده و کولر ماشین هم گویی نفسش از این همه گرمی بند آمده. زمین و زمان تب دارد. مسیر مستقیم هم انگار قرار نیست، تمام شود و تا چشم کار میکند، تنها سراب است و سراب...
به ابتدای روستای چاه پایاب میرسم. بادی شدید میوزد و خاک نرم کوچههای روستا برای فرار از تن گرم زمین با باد به هوا برمیخیزند و نمیشود جایی را دید. کودکی در میان غبار با دوچرخهای رنگ و رو رفته و قدیمی دیده میشود. به او نزدیک میشوم و سراغ بزرگترش را میگیرم، اما فقط نگاه میکند و جوابی نمیدهد! دستان کودکانهاش مانند کوچههای خاکی روستا و دشت اطراف پوستی خشک و آفتاب سوخته دارد و موهایش ضخیمتر به نظر میرسد و رنگ خاک دارد. زنی میانسال از خانهای کوچک بیرون میآید و کنجکاو نزدیک ماشین میشود. از او میپرسم: اوضاع آب آشامیدن روستا چگونه است؟ زن روستایی با لحنی خاص و حسرتی عمیق میگوید: آب کجا بود، داداش؟ اینجا خاک و بدبختی زیاد است، اما آب نداریم. چند سال است، آب روستا قطع است. فقط با تانکر آب شور میآورند.
با راهنمایی زن روستایی و کمک دو نوجوان دیگر به خانه محمد گرانبها میروم که عضو شورای روستا است صحبتهای اولیه او هم مثل تمام روستانشینان قبلی است، از او میپرسم: آب روستای شما از طریق لوله از یکی از روستاهای بالادست تأمین میشود، اما گویا لوله را مدام میشکنند تا آب به اینجا نرسد، آیا کاری کردهاید تا این اتفاقات نیفتد؟
گرانبها میگوید: البته در بعضی موارد تخریب لوله عمدی بوده، اما آنها مدعی هستند که لولهها فرسوده است، همچنین قرار بوده، سال قبل لولهگذاری شود، ولی بودجه ندادند و با پیگیریهای متعدد اعضای شورا، فرمانداری قول داده تا پایان سال مالی این پروژه اجرایی شود.
او ادامه میدهد: این روستا 90 خانوار و 450 نفر جمعیت داشت و شغل اصلی آنها دامداری است و حدود یک دهه قبل حدود 13 هزار رأس گوسفند داشتیم، اما الان کمتر از 4 هزار رأس باقی مانده است و مجبورند به روستاها و مراتع اطراف شهرستان خواف و تایباد بروند، چون اینجا نه علف هست، نه آب و گوسفندان تلف میشوند.
او میافزاید: در حال حاضر تنها منبع تأمین آب تانکری است که آب شور میآورد. این در حالی است که این روستا 6 حلقه چاه عمیق داشته که الان فقط دو حلقه چاه آب اندکی دارند که جوابگوی نیاز روستا نیست، ولی یک روستا بالاتر 12 چاه عمیق دارد.
او با افسوسی خاص میگوید: از مسیر اصلی دور افتادهایم از چشم دولتمردان هم دور افتادهایم. نماینده مجلس دور قبل یک بار زمان انتخابات آمد، قولهایی داد و وقتی به مجلس رفت، دیگر یادش رفت که چنین روستایی هم هست تا اینکه در انتخابات اخیر مجدداً یادش آمد و سراغ ما آمد، ولی باید بگویم، اکثر مسؤولان از شرایط این روستا خبر ندارند.
گرانبها درخصوص سایر مشکلات روستانشینان چاه پایاب میگوید: از زمینهای دیم محصول خوبی داشتیم. حتی یک سال هفت تن برداشت کردیم، اما منابع طبیعی همان زمینها را هم از ما گرفته است. حداقل میتوانستیم، جو مورد نیاز گوسفندانمان را برداشت کنیم، چرا که اداره عشایری فقط پول نقد میخواهد تا جو بدهد، اما از کسبه خواف میتوانیم دو ماهه بخریم و عملاً حمایتی از عشایر نمیشود.
او میافزاید: هیچ دلخوشی برای ماندن در روستا نداریم. جوانترها که در حال فرار از روستاها هستند، چون حمایتی نیست مثلاً پسرم با وام ازدواجش آهن خرید تا خانهای بسازد. برای اخذ وام مسکن به بانک مراجعه کردیم. خواستند ضامن معرفی کنیم. دو نفر بازنشسته بردم، قبول نکردند. گفتند باید ضامن کارمند جوان باشد و چون چنین آشنایی نداریم، عملاً خانه او نیمه ساز رها شده است.
با گرانبها دوری در اطراف روستا میزنیم قرقرههای خراب و دیوارههای فروریخته دهانه چاهها هر بینندهای را به یاد فیلمهای ژانر وحشت میاندازد و با خود میگویم، بهتر است، نام چاه پایاب را به چاه پاخاک تغییر بدهند.
خدایا شکرت از این که زنده ایم .
به زبان اوردن شکرگذاری یکی از انواع شکر کردن خداوند است
و بیشتر انسان ها در زندگی ممکن است لحظاتی را با خدای خود حرف بزنند و اسم او را صدا بزنند و به دلیل نعمت هایش از او سپاسگزاری کنند.شکرگزاری یکی از راه های سپاس از پروردگار بی همتا است و با گفتن جملات شکرگزاری شما به ارامش قلبی می رسید.
خدایا شکر .