خاطره ای از دوران کودکی
با سلام و احترام
دوران دبستان بود، کلاس اول دبستان بودم یکی از روزها که روی نیمکت نشسته بودم زیر نیمکت یک پاک کن نو و قشنگ افتاده بود و برداشتم برای خودم و به خانه آوردم و به برادرم گفتم . مظفر من این پاک کن را پیدا کردم. ایشان به محض مشاهده گفت این مال مردم است و فردا حتما ببری سر جاش بگذاری و فردا این کار را انجام دادم و صاحب پاک کن پیدا شد.
در دوران بزرگسالی آن اوایل که در تهران سرکار می رفتنم یک روز یکی از ارباب رجوع یک لباس قشنگ و زیبا برام هدیه آورد من به برادرم نشان دادم گفتم این را برام هدیه آوردند
اما این بار هم نگذاشت آن لباس قشنگ را بپوشم و گفت برو آن هدیه را پس بده و ذائقه خود را با مال مفت و بدون زحمت عادت نده.
و هرکی باید از دسترنج و زحمت خودش باید بخورد. من رفتم پسش دادم
در تمام ایامی که در کنارش بودم درسهای زیادی ازش یاد گرفتم
امروز خیلی جایش برایم خالی است .
امشب سالگرد رفتنش است و یاد و خاطرش همیشه برایم زنده است.
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
۲۸ اردیبهشت سالگرد آسمانی شدن دکتر کریمی خدمتگذار عرصه رفاه و تامین اجتماعی گرامی باد.
ارادتمند کریمی
درگذشت مرحوم "خواجه اسدالله یاری" را خدمت خانواده یاری و سایر بستگان تسلیت عرض نموده، برای مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
شاخه برگی به فراز
ابر در اوج لطافت مصداق کوه یخ
دانه ای روز و شب از جرعه ابی به هوای نفس است
زاد خاک بشر الموت بخاک
مرگ حق است به گمانم
نام مرغی به تنهایی شب در آواز
شاعری در به تکاپوی لغت درنگرش
نام عشقی به تنم خال زدم د ز ملالم
کودکی در خوابش می پرد از فکر و خیال
ماه از ذائقه ابر سیه در نگران
خالقی (عرفان
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir
《انا لله وانا الیه راجعون》
خانواده های محترم دادی ، داوودی ، عابدینی ، حسینی و سایر منسوبین
درگذشت مادری مهربان و دلسوز را تسلیت عرض نموده، از خداوند منان برای آن مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبری جمیل خواستاریم
ما را در غم خود شریک بدانید.
آن کوچه تنگ چه سایه سارے دارد
اندر چپ وراست شاخسارے دارد
از هر طرفش چوجعد مویے زیبا
انجیر تنیده تاڪ سارے دارد
بالا همه انگور به پایین همه گل
به به چه درختان انارے دارد
از داخل کوچه چون گذر بنمایے
گردو ودرختان چناری دارد
از چهچه بلبلان نگوییم به تو
صوت خوش کبڪ هم قنارے دارد
آن جوی و آن آب روان رابنگر
خودجوش درون چه چشمه سارے دارد
درگرم ترین زمان گذر بنمایی
خود باد دل انگیز بهارے دارد
از تنگے کوچه چون که گفتے جانا
هم ویژگیهایے انحصارے دارد
بالا چو روے قنات اسفاد رسے
بنگر که خدا چه شاهکارے دارد
شیرین وگوارا وخنک بے مانند
سرچشمه خبر زکوهسارے دارد
با توجه به موقعیت جغرافیایی که این روستا به خود گرفته این روستا از شاخص ها لهجه های شیرین و دوست داشتنی و موقعیت مکانی که در سایه سار شاسکوه واقع شده اسامی خاص و مکتوبی را به خود اختصاص داده است
اگه به اسامی کوچه باغها دشت و کوهها پرداخته شود باید صدها کتاب هم در نگارش الفاظ شیرین نقطه جایگاه های اسفاد ناچیز باشد.
کیچه تنگ همه با این نام اشنا هستیم این کوچه واقع در زیر باغ سالاری و از جنوب به درخت سرو تنومند ، درنقطه شروع با مجاورت باغ مرحوم حاج محمد عظیمی و باغ ملا عباس عبدی و امتداد باغ حاج معین ختم می شود
کمتر کسی باید باشد که خاطرات این کوچه رو از یاد برده باشد
دارای جوبی حاوی شن وسنگ که در تابستان جایگاهی مطلوبی جهت اتراق یا درس خواندن به خود اختصاص داده بود .
درخت های تنومند قوی با شاخ برگهای سرسبز سایه بان ان کوچه را مثال چتری پوشش داده بود گاهی عبور نور خورشید از لای برگهای درختان گرمایش به جان ادم روحی تازه می داد .
سکوت مطلق کوچه آرامش افکار را به سرچ قدر ت ، عظمت خداوند و شگفتیها می کشاند
صدای گنجشگان و پرندگان ، بوی عطر بهاری و سبزینه ها خلقتی دیگر از قدرت پروردگار و عرفان را به خود جذب می کرد
خلوت کوچه با جاری اب روان نرمک نرمک در زیر سنگجوله ها و خنکای اب با بوی نمناکش ، گاهی صدای حال و احوال اهالی از دور دست شنود بود
تابستان گرم نوسازی گاهی هوس این کوچه پس کوچها و خنکای اب را به دل می کشاند
کم عرض بودن کوچه عبور راکبان الاغ سوار را به مشکل وگاهی به امتداد یا انتهای کوچه می کشاند
از خاطرات این کوچه وکوچهای پر خاطره و کودکی هر چه بگیم دیگر از خاطرات ی است که تکرار ندارد .
من خاطره ی این کوچه و کودکی هایم بازی تیر و کمان (پلخمو)
گردو ته کنی درس خواندن ها وخاطره پسه ی گردو با دوستان را از یاد نخوام برد
تجربه این جا مقدم تر از هر خاطره یا رویت حال و هوایی است که حال بر روزگار این کوچه داریم.
خالقی اسفاد وطنم
بهترین آدمای زندگی یت کسایی هستند
که اگه ته دنیا هم باشن بازم دوستشون داری و به یادشون هستی
اینقدر دلاشون مهربونه
که وقتی کنارشون می شینی چایت سرد می شه ولی دلت همیشه گرمه گرمه
دایی عزیزم مرد سخاوت و لوتی منش میرزا عباس قلی قاسمی . سایت مستدام
تا دندون داری بخند
تا چشم داری ببین
تا گوش داری گوش کن
تا سالمی زندگی کن
یادت باشه دنیا منتظر هیچ کس نمی مونه
به لبخند زدن ادامه بده
چون زندگی زیباست
جملاتی از نیل آرمسترانگ
«من آدم حساسی نیستم. وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم. وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم. اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم، بغضم گرفت. با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی می کردم. از آن فاصله، رنگ و نژاد و ملیتی نبود.
ما بودیم و یک خانه گرد آبی…
با خود گفتم: انسان ها برای چه می جنگند؟
شست دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شستم پنهان شد و من اشک ریختم…»