اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱۷ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

حقیقت از ان چه کسی ایست

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ

۱ نظر ۳۰ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۳
محمدعلی خالقی

کبوتر بچه

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۴۹ ق.ظ

                                           


کبوتر بچه ای روزی زلانه

زدلتنگی رهید از اشیانه

به شوق اولین پرواز ان روز 

بهر سو بود پّران  شاد وپیروز

 
کمی چون دور گردید او زخانه

شده دلتنگ ان خواب شبانه
  
زجمع دوستان  ناگه جداشد

به قصد استراحت درسرا شد 

ولی پیدا نکرد او شاخه ای را

درختی لانه اماده ای را

لب بام   مراد بیکی  چوبنشست

شد اونومید وشست از زندگی دست

نگه  میکرد برهرسو هراسان

بگفتا گم شدم یارب چه اسان

خدایا مادرم امشب  غمین است

چه اوداند خطر ها در کمین است

بدی اوغرق افکار درونش 

نبودی اوبکُلی  فکر جونش 

همین طوری که او درفکر بودی

چموشا گربه، قصدش را نمودی

پرید ان گربه .ظالم به سویش

چودست افکند بر ان بال ورویش

دمی از خواب غفلت گشت بیدار

تاسی کرد  یک دم گشت هشیار    

به هر سختی زدستش جان بدر برد

ولی آن روح وجانش سخت آزرد

پرید وسوی صحرا رهنمون شد

پی یک اشیان از بیم جون شد

به فرصت راه منزل امدش یاد
  
زخوشحالی    بناگه کرد فریاد

اگر چه تشنه وبی اب ودان بود

ولی برخلق وعالم بدگمان بود
.
به امید رهایی  کرد پرواز
 
بدید اومادرش را کرد اواز
 
همان دم دشمنی دیگر عیان شد

دوباره گفت پس باید نهان شد
 
نگاهی را به پایین.و. دو  سو  کرد

که شهبازی به قصد جان اوکرد 

به دشت وکوه وصحرا گشت پران

زدست باز شاید دربرد جان


چو یک دم ۰ناامید از زندگی گشت

درختی در نطر بگرفت وبنشست

نشست و پس به یزدان دل سپرد. او 

به بال خویش  سر  را پس فشرد  او

چوامیدش  زاین  دنیا   بریده

زبختش    تیر  صیادی.  رسیده

همان تیری که قصدجان او بود

گمانم ایزد ش ، فرمان اوبود

بیافتاد.  باز  از بالا بناگاه

فقط باشد خدا ز اسرار آگاه

هماندم  مار زد بر پای صیاد

کمان انداخت صیاد  وبیافتاد

ز حکمت  گر ببندد.  او  دری  را

ز رحمت  میگشاید  دیگری. را

نشو از لطف حق مایوس شاید

یقین دان او گره را  میگشاید 

اگر رنج  و اگر  محنت  ببینی 

به امید عطای   او نشینی 

اگر درها برویت بسته باشد 

نباید روح وجانت خسته باشد 

به لطف او توکل کن  یقین  دان

گشاید  هر دری از لطف یزدان

به پیش زورمندان شکوه مگذار

به هر دیوار کج  پا را میازار 

کریمی راز گیتی چو ن  ندانی 

تو نیکی  کن هر انچه  میتوانی

 

غلامحیدر  کریمی مرداد۴۰۲

۰ نظر ۲۹ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۴۹
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم مغفور سجاد هاَشم زهی

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۰۱ ق.ظ

جناب آقای محمد میری
خبر تاسف بار درگذشت داماد گرامی موجب تاسف و اندوه شدید ما شد.
ضمن عرض تسلیت و آرزوی صبر و شکیبایی برای جنابعالی و خانواده محترم ، برای آن عزیز آسمانی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم.

روحش شاد 

 

 

۰ نظر ۲۸ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۰۱
محمدعلی خالقی

 

 

 

چقدرخوب می شه با کلمات وکائنات انسانهارو مثل زد 

یا یک شعر همیشه با کلمات بازی می کنه تا خودشو بهترجلوه بده 

۰ نظر ۲۶ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۲۵
محمدعلی خالقی

فقر ایمان

جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۴:۲۶ ب.ظ


عجب مدار به شَهرت  گر  آه  وافغان است 

چرا که صحبت رندانه دیگر اسان است

بدانکه دختر زیبا رخ فقیر شهر
 
تمام دغدغه اش ، بهر نان ودندان است

چه گویمت زمدیری  که هًم و غًم او 

فقط حقوق  نجومی و رانت  اخوان
است 
هر انکه موی و بدن رابه لج برهنه کند

توشک نکن که گناهش  به ان مدیران است
 
چنان در عرصه فرهنگ فضا شده تاریک

تمام ذهن جوانان برهنه، عریان است 

اگر که حافظ  شیرین کلام زنده شود

به جرم مستی ومیخاره گی به زندان است

برای ثانیه نیست،قیمت دلار ثابت

چه درد بد تر از این اقتصاد لرزان است


 برادرا ن همه صحبت دگر تمام کنید

کَس اَر به فکر جوان یا به فکر پیران است

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

علاج درد همه ایه های قرآن است

کمر به همت تولید وکار بربندید

بلا که امده رفع ورجوع این سان است

نه احترام به محقق ، ونه به صنعت گر

نه اعتنا به پژوهش نه به  سخندان است

قرار بوده شود اقتصاد ما پویا

رکود حاصل اندیشه های ایشان است

تمام نعمت دنیا بود به کشورما

چهار فصل  ومعادن همه درایران است

اگر که‌وضعیت ما نه مثل افریقاست 

فقط به جوهر مردم ولطف یزدا ن  است

هرانچه لطف خدا بوده اندر این. کشور

فقط بواسطه خون این شهیدان است

زخون سرخ همان. لاله های دشت غریب

کلاهدوز  وفکوری و  هم زِ ، دوران ، است 

مطهری ورجائی وباهنر ایضاُ 

بهشتی و  مدنی ،دستغیب وچمران است

دگر نه علم   و  هنر  قرب ومنزلت دارد

نه شخصیت  نه کمال، گوهر هر انسان است

فقط به رانت وتبانی  گلیم از اب بکش 

به کشوری، که صداقت غریب وارزان است

اگر چه مطمئنم راه ما درست بود

چرا که وعده پیغمبران وقرآن است

هرآنکه روی زمین وارث خدا گردد

یقین بدان  که نه مستکبران که خوبان است

بدان که مشکل اصلی در این زمان یونس

نه فقر دین، که یقینا زفقر ایمان است

کریمی 

۰ نظر ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۲۶
محمدعلی خالقی

دوست رفیق

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ب.ظ

 

 

اگه گاهی رفیقت دوستت یک حرفی بهت زد بر خورد بهت سریع جو گیرنشو  برگرد به گذشته ، ببین چی داری ازش ، چیکارا کرده برات ،الو  کجایی بدردت خورده یا نه یا مثل ایرانسل که وقتی شارژ نداری می گه مشترگ گرامی 

گاهی وقت ها ادم شل می زنه پیچ ومهره هاش سرجاش نیست . موتورش اب روغن قاطی کرده  زیادجدی نگیر

گذشته روبه یادبیار روزای بدتو روزایی که زنگ می زدی سریع میومد دنبالت  روزایی که حالت خراب بود.

هرموقع تونستی ۹۹ تا ازخوبی های دوستت رو جبران کنی دنبال یه دونه  حرف منفی ش بآش ، اگر هم یدنده بودی دنبال یه دونه بودی  بهش بدهکاری، خوبی هاشو پرکن 

 

 انگیزشی ، اموزنده ، تشویق ،تحریک

 

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

گاهی یک شعرکوتاه جایگاه یک رمان مفهومشو می رسونه

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ۰۱:۰۴ ب.ظ

یه شعر کوتاه 

برای یک شاعر 

در جواب یک قاضی     کافیه چکیده و مفید 

نیازی به صحبت اضافه نیست 

یک شعر زمین فوتبال نیست که وقت اضافه  داشته باشه دوست داره سریع و خشن ، دوست داره با مهر و وفا سریع بیان بشه فرصتش کمه ، او میتونه یک کوه رو با خاک یکسان کنه یا می تونه بهش دانایی بده 

اون می تونه زمین رو خشک کنه یا بهار را به ارمغان بیاره 

 

            یک شعرمیتونه ادمو مثل خاک الک کنه 

یه شعر برای یک شاعر پر از رمز و رازه 

دوستای شاعرمون ارزش خودتون رو بدونین 

من جاهایی بودمو دیدم که یه شعر 

سالن ده هزار نفره رو به وجد اورده 

می گه که وقتی که شعر اغاز شد 

سکوت پایان شد .

ّبفرست براش

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۱۳:۰۴
محمدعلی خالقی

می گه که 

یارو با خودش مشکل داره 

فیلم می زاره عکس می زاره 

ما خدارو داریم خوشبختانه خوبیم . خدارو شکر که امروز هم با خوبی و خوشی گذشت ، عکس رستوران ،ماشین ووو، فکرمی کنه مردم بیکارن نشسته اند فقط اینو نگاه می کنن .

بابا بشین یه جعبه شیرینی بخر با خودت اشتی کن ، تو چته با خودت مشکل داری مردم بیکارن بشینن تو رو نگاه کن 

 

 

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۱۲:۱۹
محمدعلی خالقی

شعری از اقای یونس کریمی اسفآد

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ

روحشان شاد یادشان گرامی 

 

سیدی از سلاله  زهرا  

ناگهان رفت از میان ما

یار ویاور زبهر محرومین

بعد ایشان همه شده غمگین

علم او بوده فخر این علما

منبرش افتخار این خطبا

درهمه کارها بود الگو 

درزراعت  نبوده مثل او

اول انقلاب یادم هست

منبرش آن سکوت را بشکست

پشت پا زد چه زود بر دنیا

رخت بربست و رفت از برِ ما

روح تو شاد سید ابراهیم

بودی از بهر ما عزیز و زعیم

بهر شادی او وبر اموات

توبخوان فاتحه و سه صلوات

۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

اب مایه حیات ، قنات اسفاد

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

سلام به اسفادی های عزیز
 از قدیم گفته اند آب مایه حیات است.
 اسفاد ما  دارای یک قنات بزرگ و زیبا  که دارای سه شاخه باله گفته ما از سه نحر جاری می‌شده:
 1نهر یا شاخه شاهرود 
2نهر شیفکه
 3نهر تگ دره گلستان که آن نهر مسدود است. چون بر اثر سیل چاه هایش پرشده و آب آن در تابستان سرد وشیرین وبدون هیچ‌گونه رسوبات سالانه هزاران نفر از راه های دور و نزدیک برای استفاده از این آب گوارا راهی اسفاد می شوند درسایه های درختان سر سبز روستا به استراحت می پردازند.
 مدار آب این قنات برهشت شبانه روزاست.
 اسامی هشت شبانه روز به این نام ها نامگذاری است
1سر رم 2,دورم 3سررم 4,چهاررم 5پنجرم 6ششرم 7هفترم 8هشت رم .
هر شبانه روز دو طایفه است هر طایفه 127سرقه است هر سرفه یا هر تاس 5.5دقیقه است در قدیم هرطاقه یک میر آب داشت که آب را بین مالکین تقسیم می کرد.
 حالا فرق می کند آن زمان میراب طاقه در هر جوب که آب را می‌برد اول شرکت آبداری می کردند آخر وقت میرآب را می‌گرفت آن وقت ساعت نبود یا همه نداشتند یک تاس کوچک بود که وسط آن سوراخ کوچکی بود و یک ظرف بزرگترین بود به گفته مادیگچه متن را آب می کردند و تاس کوچک را وسط ظرف بزرگ می‌گذاشتند.
 آن تاس کوچک تر سوراخ کوچکی که در وسط آن بود پر آب می شد می‌رفت ته دیگچه میرآب دستش را می برد داخل آب وآن را بیرون می‌آورد یک تکا ن می‌داد که آب داخل آن نباشدو بعد می گذاشت داخل دیگچه این می شد یک سره و برای هرسره یک ریگ می‌گذاشتند.
  ادامه دارد....   
       ارادتمند محمد هادی نوروزی

۰ نظر ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۲۸
محمدعلی خالقی

مثبت اندیشی

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ب.ظ

۰ نظر ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۲
محمدعلی خالقی

تشله بازی

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ

تشله بازی

تشله ( تیله) بازی شیوه های مختلفی دارد که مدل اسفادی آن کاملترین و جالبترین نوع این بازی از دیدگاه بازیکنان و تماشاگران آشنا با این بازی است .

تشله بازی در اسفاد به دو روش دو نفره و چهار نفره اجرا میشود .
گیم های آن بیست تایی است و هر طرف بازی که زود تر موفق به کسب این بیست امتیاز‌ شود برنده ی این بازی است .
برای بازی ، چهار تا خانه در راستای یک خط راست و به فاصله ی حدود یک متر و با ابعادی که به قول ما یک جوز کَل دار در آن جا بگیرد ، می کَنند که دو خانه مال یک تیم و دو خانه ی دیگر مال تیم حریف است و هر تیم باید دو تا خانه ی خود را حفظ کند در غیر این صورت با از دست دادن هر یک از این خانه ها در هر دَور بازی یک امتیاز به حریف تعلق خواهد گرفت به عنوان مثال اگر در یک دور بازی هر یک از تیمها یک یا هر دو خانه ی حریف را تصاحب کند به ازای هر خانه یک امتیاز خواهد گرفت .
کسب هر امتیاز بواسطه ی تعداد تیرهایی است که هر تیم می زند بعلاوه ی تعداد خانه هایی است که از تیم مقابل تصاحب می کند و نیز امتیاز خاصی به نام " لنکا تیر و تیر " است که می تواند از حریف بگیرد .
هر بازی یا دو نفره است یا چهار نفره ، شیوه ی چهار نفره ی آن را " بلّا بلّا " می گویند یعنی هر تیم دو نفر هستند که این دو نفر با هم بَلّ یا یار و هم تیمی اند و هر بازیکن باید یک تشله داشته باشد .
در بازی دونفره هر بازیکن دو خانه دارد که در هر دور بازی باید بتواند خانه های خود را حفظ کند در غیر این صورت به ازای هر خانه ای که از دست بدهد یک امتیاز نصیب حریف خواهد شد . برای شروع بازی یک نفر تشله ی خود را لب خانه ی اول شون می دهد ( می نشاند ) و نفر دوم از سر تپه همان نقطه ی شروع بازی تشله ی شون داده را هدف می گیرد .
در بازی چهار نفره یک تیم آغاز کننده بازی از سر تپه و تیم دیگر شون دهنده خواهد بود که یک یار تشله اش را در لبه ی خانه ی اول و یار دیگر تشله اش را در لبه ی خانه ی سوم به عنوان هدف شون می دهند .

اصطلاحات عملیاتی که در مراحل بازی وجود دارد :

۱ ) شون دادن : گذاشتن تشله ی یکی از طرفین بازی در لبه ی خانه ی اول به عنوان نشانه( هدف ) تا حریف از سر تپه ، آن را نشانه گیری و بازی را آغاز کند در بازی دو نفره یک نفر از نقطه ای به نام سر تپّه که به فاصله ی خانه ها از هم از خانه ی اول فاصله دارد و نقطه ی شروع بازی است تشله ی خود را به سمت تشله ی حریف و نشانه گیری آن رها میکند که اگر به هدف زد بازی را برای تیر بعدی به حریف دوم یا گرفتن خانه و تیر دوم یا سوم ادامه میدهد و اگر به هدف نزد یار دیگرش همین عمل را انجام میدهد تا اینکه در زدن تیر و یا گرفتن خانه ناموفق شود و نوبت بازی به
بازی کنان حریف برسد .

۲ ) لوکال شدن : برخورد تشله ی شروع بازی از کانون نشانه گیری اولیه یعنی همان سر تپّه به لبه ی خانه ی اول که تشله ی حریف لبه ی آن شون داده شده است(سیبل، نشانه) که با این اتفاق فرجه ی تکرار دوباره شروع بازی به او داده می شود .

۳ ) جرق شدن : برخورد تشله ی یار به یار یا برخورد تشله بعد از تیر به تشله ی خودی یا حریف و یا زدن دو تیر متوالی به یک تشله ی حریف که با این اتفاق امتیازات این مرحله سوخته و بازی دوباره از سر تپه شروع می شود
۴ ) کُچ شدن : اگر بعد از تیر تشله بی اختیار وارد خانه ی تصاحب نشده شود امتیازات این مرحله از بازی سوخته و می گویند کچ شد و بازی مجدد از سر تپه شروع می شود .
۵ ) لنکا تیر و تیر : یک عمل وحرکت ویژه ایست که نصیب هر تیم یا بازیکنی بشود آن تیم یا بازیکن امتیازات و نمرات قابل توجهی کسب خواهد کرد ( توضیح و باز کردن آن نیاز به شرح و کار عملی دارد )
۶ ) برداشت : از من برداشت جمله ایست که وقتی بازیکن احساس خطر میکند فقط به بازی خود یا تیمش در همان دور بازی پایان می دهد .

۷ ) ساق : شکل ، حالت و ژستهای مختلفی ست که تشله را در دست گرفته و به سوی هدف می فرستند که به ساق های بد فرم و ناموفق گیساق می گفتند.

لازم به ذکر‌ است به نشانه‌گیری حرفه‌ای با دقت نظر خیلی بالا و مثمرثمر می گفتیم ؛
" ‌تَو وَرمِچِنه " !!! که صرفاً این جمله برای نظر شکنی آن بازیگر بود تا نتواند تیر بزند .

‌‌‌‌‌احمد عظیمی اردیبهشت ۱۴۰۱

[ دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۳۴
محمدعلی خالقی

چون دیگه گوشات از حرفهای قشنگ پره

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ

 

 

۰ نظر ۱۶ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۵۳
محمدعلی خالقی

هرچی عاقل تر درک بیشتر

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۴ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۱۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۲ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۴
محمدعلی خالقی

روستای اسفاد

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۳۲ ق.ظ

 

 

شعر و ترانه روید از روستای اسفاد

آبی زلال جوشد از روستای اسفاد

هر تشنه ای که قدر آب حیات داند

یک قطره هم بنوشد از روستای اسفاد

هر بلبلی که در باغ آواز می سراید

گویا که نغمه خواند از روستای اسفاد

جویای فضل و دانش از ارض تا ثریا

درس ادب بجوید از روستای اسفاد

هر غنچه ای که چشمش را باز می نماید

باید قبا بپوشد از روستای اسفاد

هر سالکی که قصد قرب خدا نموده

باید که ره بپوید از روستای اسفاد

آن را که خاطر او از غصه ها ملول است

باید گُلی ببوید از روستای اسفاد

هر کس نداشت جایی ، اسفاد خانه اوست

باید دَری بکوبد از روستای اسفاد

هر جا روی دل تو در بندِ زادگاه است

کس نیست دل بشوید از روستای اسفاد

****

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد – مدرس دانشگاه

۰ نظر ۰۵ شهریور ۰۲ ، ۰۵:۳۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۴ شهریور ۰۲ ، ۰۱:۱۰
محمدعلی خالقی