در سکوت خود
شاخه ی گلی
دامن کویر
دشت بی صدا
زیر بوته سنگ
لاغر و نحیف
زار می زند
باد می وزد
لحظه ها زلال
دشت بود و دشت
سنگ بود و سنگ
ا و زیر لب دل شکسته بود
خالقی عرفان
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir
تلنگر
چه دنیای خوب و قشنگی
فصلها می چرخند
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ ,
کبککان می خوانند
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته
صبح زیبایی از نور شفق می تابد
و غروبی دیگر , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است
چه قشنگ است اینجا , همه رنگ است دنیا
همه جا ازادی , همه جا جشن و سرور
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند
اسمان ابی بود
, نور مهتابی از قرص ماه بود تابان
و درختانی از هر نوع میوه , ارام خوابیده
که تو باشی و من
زندگی هم زیباست
اگر از قافله عمر خبری نیست .
شاید !!!!شاید!!!!!شاید!!!!! ان سوتر در جهانی دیگر
زندگی هست زیبا ? که در این کوته عمر , به تلنگری ز هم پاشیدن و دگر هیچ که هیچ ……………________________
کاش یک لحظه در این جشن و سرور
من می دانستم ?
زندگی زیبا بود
زندگی یعنی چه ؟
شنبه ۵ مرداد ۹۸
خالقی عرفان
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir
آدمهای ساده قلب های مهربان و وسیعی دارند دید باز و صبر زیاد
برای همه کس لبخند به لب دارن
دلسوخته که باشی بد هیچی کی رو نمی خوای بوی ناب و انسانیت در وجودت جا گرفته
باور دارم بهترینها از آن توست
بهبودی مبارک داداش
👌👌👌👌👌💕💕💕💕💕💕💕
خر نگو شاسی بلند شهر ما
خر نگو ورگو الاغ آن کیمیا
خودروی ملی بود او ،نَی، خر است
او ز هر ماشین ومرکب بهتر است
نه کنون بنزین تورا میخواهد ت
نه پلیس خشمگین میخواندت
هم و غم بیمه ات هرگز مباد
ترس از جریمه ات هرگز مباد
آن صدای بد اگر دارد الان
یا که شر است یا که می باشد جوان
گر که دارد سرعتی کم آن الاغ
باشد او لنگ ، یا که می باشد چلاغ
او همه تحریم را دور می زند
دا ئما او سر به باغ سور میزند
هر کجا او رفته ماشین کی رود
کوه او رفته است شاهین کی رود
داده او هر خودرویی را آبرو
سوخت او باشد دو لیتر از آب جو
نه ز تو دزد گیر خواهد نه سویچ
بوده روغن هیدرولیک از یک هویچ
شیر او بر دردها باشد شفا
بوده سرگینش کرونا را دوا
الغرض خیر است و نه شّر است، او
بیم نَی از بَحر و از برّ است ،او
شاعر:یونس کریمی
وقتی بهترین ماشین سوار می شی
وقتی بهترین خونه ی لاکچری رو تو بهترین شهر داری
و یک کت شلوار سفید با کراوات قرمز می پوشی
انسانیت و شعور نداشته باشی هیچ و پوچی
جناب آقای کربلایی میرزامیر میری
که بیشتر روزگار خود را در محله پای چنار گذرانده و اگر قضای روزگار و زلزله مهیب سال 76 نبود به گفته خودشان هیچ وقت از آن محل به منزل جدید در پایین روستا نقل مکان نمی کردند چرا که اولا در مجاورت مظهر قنات و سایه سار درختان بلند و دسترسی سریع به باغات و مزارع بود ثانیا تعداد دیگری از خانوارها بودند که مثل ایشان از زلزله سال 57 راضی به ترک محله پای چنار و باغستان و رفتن به شهرک یا نوسازی نبودند از جمله حاج محمدآقا شهریاری ، حاج میرزامحمد غفاری، حاجی علی محمد جعفری ، حاج محمدرحیم محمدی و کربلایی حسینعلی قاسمی که این خانواده های محترم سالهای زیاد با هم الفتی بیش از همسایگی گرفته بودند .
پدر ایشان مرحوم ملاغلامرضا را می توان دایره المعارفی برای اسفاد در سالهای اخیر دانست چرا که اطلاعات ارزشمندی از سابقه وابستگی اجدادی هریک از طوایف اسفاد و تاریخچه املاک و زمین های اسفاد داشتند که این تجارب به ایشان هم منتقل گردیده.
جناب آقای میرزامیر میری انسانی باتجربه و پخته در خیلی از مسایل می باشد و تبحر فراوانی در خیلی از زمینه ها بخصوص امور عام المنفعه دارند که مسجد قدیمی اسفاد واقع در پای چنار به همت ایشان همیشه چراغش روشن بوده و هست .
علیرغم فیزیک بدنی درشت و زور بازوی زیاد از تواضع و افتادگی خاصی برخوردارند .
شرکت در مراسم پخت غلور اسفاد که بسیار باشکوه و شلوغ پلوغ است و ساخت تنور . لین میرزامیر و اینکه ایشان هر جا باشد آبادانی همراه ایشان است باغدار و کشاورزی بسیار متبحر است از ویژگی های بارز و منحصر به فرد ایشان است.
زمان سکونت ایشان در محله بالا (پای چنار) قلمرو اصلی ایشان کشتزارهای سلیمونی در شمال و باغ صلا در جنوب روستا بود.
برای خانواده محترمشان و همچنین فرزندانشان که مثل سایر جوانان از اسفاد مهاجرت نموده اند آرزوی سلامتی و بهروزی داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
نویسنده گان احمد محمدی . اسماعیل کریمی
پیوند ازدواج جناب آقای کربلایی میرزامیر میری را خدمت ایشان و فرزندان عزیزشان تبریک عرض نموده و برای ایشان و همسر محترمه آرزوی بهترین ها را داریم.
انشاء الله روح همسر فقیده شان مرحومه مغفوره حاجیه خیرالنسا میری در آرامش و آسایش ابدی باشد.
پای در صحن حیاطی بنهادم مبهوت
نگهی این سو وآن سو کردم
روزگاری روزی بود این خانه ی ما
جمع ما جمع وچه خندان بودیم
بی خبر زین همه ویرانی ها
روزگاری گلستانی بود
لیک امروز دگر نیست
اثر از گلستان ما
همه جا ویران شد
و فقط در یادم خاطرات خوب آن گلستان قشنگ باقی مانده وبس
خاطرات شیرین
آن همه لطف پدر
آن همه نغمه سرائیهایش
قصه های شیرین
شعرهای رنگین
نکته ی پندآموز
قصه ی ورقه وگلشاه
قصه ای بود که پدر
هر شب چله ی سال همه را مهمان داشت
چه صفایی میکرد آن شبی که همگی دور وبرش جمع شدیم
چه تلاشی میکرد تا همه خوش باشیم
یاد آن زحمت بی حدو حساب مادر
خستگی پیدا بود در نگاهش اما
باز در چهره ی معصومانه اش شادی ومهر چقدر زیبا بود
شادمان تر بودیم لحظه ای که مادر چهره ای خندان داشت
بزم ما گرم وصمیمی تر بود
شادی وعیش وخوشی از ما بود
لیک امروز دگر همه چیز بی روح است وغریبه است خوشی با من وما
چونکه ویران شده این خانه وبزم همگی سرد شده
چون پدر رفته و دلهای همه مملو از غصه واز درد شده...
حلیمه شهریاری
کسانی که دیگران را زمین میزنند اصولا به جنس زمین توجه نمیکنند.
در بیشتر مواقع زمین فنریت دارد و آدمها به قلههای موفقیت پرتاب میشوند.
شکست های زندگی همیشه روزنه های افکارت را باز می کند
حسادت ها ،جنس بد انسان ، شخصیت های زندگی خوب و بد راز مهم زندگی خواهند بود
امیدوارم همیشه روزگار پرتابت کند به قله موفقیت
کربلایی حسن مددی
دهیار جوان روستای اسفاد که چند سال در سمت دهیار، به امور عمومی اسفاد پرداخت ایشان فردی خوش برخورد و خوش مشرب، مردم دار ، سختکوش و فعال است که در جهت خدمات عمومی به مردم اسفاد تلاشهای زیادی انجام داده است.
- مشارکت بسیار فعال در برنامه ریزی لایروبی قنات اسفاد بخصوص در شرایط دشوار کمبود بودجه و امکانات
_ پیگیری امور مربوط به لوله کشی زمینهای های کشاورزی
_ شرکت در برنامه ریزی در مناسبتها و جشن ها و عزاداری اهل بیت .
_تهیه و توزیع سوخت زمستانی اسفاد
آنچه بیشتر ایشان را منحصر به فرد نموده شرکت بسیار فعال در مناسبت ها . جشن های نیمه شعبان و 22 بهمن و خواندن به سبک فراقی و همچنین حضور در مراسم عزاداری اهل بیت است که
نوحه خوانی و مداحی و مولودی خوانی بسیار زیبایش تحسین برانگیز است .
حضور هرساله ایشان در مراسم 28 صفر مشهد مقدس و نوحه خوانی و مداحی هایش قابل تقدیر و ستایش است.
برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شایان ذکر است دهیاران ، هیات امنا و شورای محترم اسفاد از قدیم تا کنون خدمات ارزشمندی در جهت توسعه اسفاد انجام داده اند که خدمات ایشان قابل تقدیر و ستایش است و بعدا به این موضوع خواهیم پرداخت.
+ نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 2:56 توسط اسماعیل کریمی
سالگرد ازدواجتان را با تقدیم هزاران گل سرخ خدمت آقا علیرضای گل و سرکار خانم شهریاری تبریک میگویم
و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو
میکنم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
موفقیت پول ماشین ویلا میلا نیست
موفقیت یعنی گذشته رو آبکشی بنداز رو بند
آینده هم از آن هیچ کسی نیست تو که از یه دقیقه دیگه خبر نداری مردی زنده ای یا تو کدوم گورستان خوابیده ای
حال بهترین لحظه است ، از حال لذت بردن یعنی موفقیت
اونچه بهترینه برات اونچه حال دلتو خوب می کنه
می خوای با بچه ات برقصی برقص هفتاد سالته می خوای تاب بخوری بخور می خوای هم سفره ای یک بی خانمان باشی باش سنت زیاده ولی می خوای رو ریل پله برقی سوار بشی به یاد کودکی هات انجام بده
حرف مردم زیاد توجه نکن
موفقیت یعنی درلحظه زندگی کردن اونچه بهت انرژی می ده
تو می تونی یکانگشتر بدل بندازی یا یک انگشتر فیروزه نیشابور اصل جفتش مشخص نمی شه ولی کدوم بهت انرژی میده ،مهمه ؟! بله داداش تو لحظه های زندگی ات موفقی
فصل گلها
هفته بگذشته روز از نو شد
شنبه اش آشکار می بینم
چون گل زعفران رسیده کنون
من خزان را بهار می بینم
همه در جنب وجوش همه مشغول
از صغار وکبار می بینم
وقت کار است استراحت نیست
همه بی اختیار می بینم
خانه گل هرکجا که بینی گل
گل به هر کشتزار می بینم
مرد و زن پشت درب نانوایی
اول صبح قطار می بینم
چیدن وباز کردن گل را
کار لیل و النهار می بینم
چون رسد بیست وپنجم عقرب
همه جا انفجار می بینم
هرکه خوابش برد سحر گاهان
روز او زهر ،مار می بینم
در سر چار راه و هم جاده
ظرف گل بی شمار می بینم
کمک از آشنا وفرزندان
همچنان اضطرار می بینم
اجتماعی سحر ز ماشین ها
زیر باغ کنار می بینم
دل به دل نیست اندر این اسفاد
جملگی بی قرار می بینم
کارگر کارمند و بازاری
من به ماشین سوار می بینم
گل خریدن به ۱۸ عقرب
به ز بورس و دلار می بینم
جُوُ ، مَریمه و، سَر تَخ اقامیر
من چنان پامنار می بینم
زعفران کجار اسفاد را
مایه افتخار می بینم
گر چه مرغوب تر زآن نَبُود
درجه یک عیار می بینم
هر چه برکت تو بینی از اسفاد
من ز پای چنار می. بینم
درکویری به وسعت دریا
چون نگینی زیار می بینم
چون ز بالای کوه ،نظر فکنم
دشت را گل عذار می بینم
آن همه سبزی و طراوت را
لطف آن کردگار می بینم
بیش ازاین من سخن، نمیگویم
یک سخن را هزار می بینم
تا که یونس دلش به اسفاد است
قلب او استوار می بینم
شاعر یونس کریمی
خدای مهربانم
در این صبح زیبای ملکوتی
برای دوستان و عزیزانم
سلامتی، نشاط، دلخوشی
عاقبت بخیری، عشق و محبت
خواستارم
امیدوارم زندگیتون
پر از عطر خدا باشد
روانباشد اگر ذهن را دچار کنی
دل از خزان بزدایی و پس بهار کنی
اگر که فکر کنی شاید این درست باشد
تمام ثروت خود را فقط ،دلار کنی
نگه نکن به من خسته دل کنون ای دوست
بدون سر وصدا زن سه یا چهار کنی
کنون که کشور همسایه گشته ویزا مفت
رواست منزل سوم به ان دیار کنی
وانزمان که دکل روی خانه ات باشد
هزار وصد شبکه ،پشت هم قطار کنی
اگرکه خون شده اَسوَد برای غلضت ان
روی به ساوه وآنجا زن اختیار کنی
وآن زمان کنی از بهر درد خود چاره
دوباغ ارث زآن دشت پر انار کنی
وچون که وضع مزاج تو خوب وعالی شد
هوس به دامنه کوه و ابشار کنی
ویا که سیب دماوند را اگر بینی
دگر نه فکر قهستان وسبزوار کنی
سفر نما تو به هر گوشه گوشه ایران
که تا به اصل و وجود خود ، افتخار کنی
ویا برو به سنندج تویار کرد بگیر
قدم بران دمن ودشت ولاله زار کنی
برو بخواب که خواب از سرت زده بیرون
تورا چه گشته. ، چنین فکر نابکار کنی
چوصبح اید و هیئت رود به داخل شهر
سزد که راه خود انگاه استوار کنی
به شرکتم من وتا صبح بر سر کارم
چوصبح شد تو مگر فکر کار وبار کنی
منم روم دوسه ساعت بخوابم و سزصبح
گروه سر زده بینم که تو چکا ر کنی
شهادت است و روم صبح زود من مشهد
ضمانتم شه خوبان؛ به کردگار کنی
رضاست ضامن اهو ویار مظلومان
به استان حریمش تو افتخار کنی
زروی صدق وصفا دست گیر بر سینه
ارادت ته دل را تو آشکار کنی
سلام ده به امام رئوف ای یونس
به لطف ومرحمت او تو اعتبار کنی
شاعر یونس کریمی