اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

۲۷ مطلب در بهمن ۱۴۰۳ ثبت شده است

دوستان معمولا برای تفریح مرخصی  ساعتی می گرفتن / مرخصی ساعتی از ساعت ۶ تا ۸ عصر بود و ده دقیقه به نه خاموشی 

 

همیشه اسرار داشتند که باهاشون برم ولی من 

ترجیح می دادم باند فرودگاه رو انتخاب کنم تا این که در این زمانه ی بی های هوی لال پرست شهر پرجمعیت قیل وقال پرست را انتخاب کنم . 

باند فرودگاه و سیگار بیستون گاهی  به درازای خاموشی پادگان  می کشید .

دلگیر و خسته / عابر شبها 

تابستان خسته ی خدمت با تمام غربتش  دلچسب و دلپذیر بود 

گاهی در سکوی باند فرودگاه  دراز می کشیدم / ستاره‌ها رو می شمردم و گاهی با ستاره ها مثلث می کشیدم یا انها را از سقف آویزون می کردم  

یه روز به اسرار دوستم اکبر فلاح با هم مرخصی ساعتی گرفتیم

داخل شهر قرار ملاقات داشتیم  با یکی از گروهبان های کادر به نام گروهبان انجیدنی 

 

آن روز موفق به دیدن گروهبان نشدیم که در هنگام برگشت به یکی از سربازهای همشهری بر خوردیم .

مهدوی ادم نرمالی نبود می دونستم که یه چیزی با خودش میاره داخل پادگان 

چون هر موقع مرخصی ساعتی می گرفت به هوای خلاف می گرفت 

 

گفت محمد / جون هر کی دوست داری خواستی وارد پادگان بشی واستا با هم بریم .

چون می دونست که به من کاری نداشتن و به هوای من می خواست....بله  وارد کنه

 

گفتم جون هر کی دوست داری منو بیخیال ، با لهجه شیرین نیشابوری گفت جان ما ....

باهاش خداحافظی کردم  اومدم پادگان دیدم قبل من جلو در واستاده که با من بره داخل 

بهش گفتم چی داری با خودت گفت فقط یه باکس  سیگار / گفتم خوب  دیگه چی داری ؟؟؟؟

 

گفت فقط تو همینو ببر اوکه داداش 

گفتم باشه پس از من فاصله بگیر خخخ

خطرناک بود 

باکس سیگارو ازش گرفتم اومدم داخل یه ۲۰۰ قدمی که انتظاماتو رد کردم 

چنان صدای سیلی به گوشم خورد که مرغ های آسمون هم فکر کنم غصه شون گرفت خخ

از دورگفتم / چی شده گفت پدر سوخته فلان فلان  شده .....فکر کرده من خرم 

گفتم ولش کن یه تشویقی پیش من داری / دستم باز بود 

جریان دستم باز بود مفصله نمی شه توضیح داد  

یه حرکت هایی با خودکار و کاغذ می کردیم مثل غول چراغ جادو میومد می گفت اضافه خدمت می زنم  برات زیادی حرف بزنی  //شوخی خخخ

۲۰برگ استنسیل  مث نمره ی ۲۰و قاشق سحر امیز بود 

می گم انشام خوب هست 

یاد انشا افتادم / انشام از همون کودکی خوب بود / آره/  دقیقا یادمه 

 

خلاصه ......

باکس سیگار  تو پادگان حاکمیت داشت مث کپن قند چای حاج حسن 

مث گوش به بدنت می چسبید 

یادم از سیگار اصفهانی افتاد  خسیس یک نخ سیگارو سه بار می کشید

نمی خواستم این خاطره رو تعریف کنم اما ....

آخه می شه این خاطره ی به این قشنگی رو تعریف نکنی لذت نبرن  نخندن

که مثلا من سیگار می کشیدم / نگی  خیته 

برو به همه بگو / حال کردین  

😂😂😂😂😂😂

 

۲ نظر ۳۰ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۲۳
محمدعلی خالقی

 

سلام وقت بخیر 

این تصویر حاوی چند تصویر متفاوت است 

 

......گوشی خود را بر عکس کنید 

۳۰ ثانیه با دقت به تصویر نگاه کنید 

 

 

 

 

در این تصویر چه می بینید

 

.....

....

.....

.....

.....

.....

 

شوخی بود خخ

 

 

 

 

 

من تصورم اینه که .....

یادی کنیم 

از مرحوم ملا عباس عبدی 

که در زیر این شاخه سار چه دوکی می ریسید و چه لذتی داشت خانه های قدیمی 

روحش شاد 

یک خانه سقف چوبی و گلی از حاج محمد عظیمی بود نمی دونم یا از ملا عباس عبدی

بعد زلزله مخروبه بود سقفش باز بود 

و گنجشکها بد جور جولان می دادن 

سقف خانه سوراخ بزرگی داشت که با پلاستیک می پوشیدم و گنجشکها رو زندانی م کردم  بعد می رفتم  داخل خانه گنجشکها رو با پلخمون می زدم 

شاید یه پنج کیلویی  گنجشک یه روز زدم / خورشت خوشمزه ای داشت 

البته یه بار بیشتر خورشتشو نخوردم / ولی شکار جز برنامه کودکانه همیشه بود 

الان که یادش می یفتم غصه ام می گیره 

ودلم نمیاد هیچ موجود زنده ای رو شکار کنم  یا بکشم 

 

 

مرحوم ملا عباس شکسته بند ماهری بود 

یه روز تو مسجد زیر مخابرات  ژیمناستیک زدم شست پام در رفت 

اومدم بنده خدا یک ساعت ماساژ داد یدفعه کشید دردش هنوز تو جونمه ولی خوب شد 

یادش گرامی روحش شاد  

 

 

 

۰ نظر ۲۹ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۱۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۹ بهمن ۰۳ ، ۲۰:۲۷
محمدعلی خالقی

گلِ پامچال… گل پامچال… بیرون بیا! ●♪♫
بیرون بیا؛ فصلِ بهاره… عزیز، موقعه ی کاره! ●♪♫
شکوفانه؛ غنچه وا شده… غنچه وا شده… ●♪♫
بلبل سر داره؛ عزیز موقعِ کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ لاله بنشانیم… موقع کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ لاله بنشانیم… فصل بهاره… ●♪♫
شب مهتاب؛ شب مهتاب… آیم و آیم ●♪♫
ای جان دلبر عزیزم ای جان دلبر ●♪♫
به قربونت؛ به قربونت! چشمِ حیرونت، چشم حیرونت… ●♪♫
نازنینِ دلبر ●♪♫
عزیزم، ای جانِ دلبر… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ دانه بنشانیم… موقع کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ دانه بنشانیم… فصل بهاره… ●♪♫

گلِ پامچال… گل پامچال… بیرون بیا! ●♪♫
بیرون بیا؛ فصلِ بهاره… عزیز، موقعه ی کاره! ●♪♫
شکوفانه؛ غنچه وا شده… غنچه وا شده… ●♪♫
بلبل سر داره؛ عزیز موقعِ کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ لاله بنشانیم… موقع کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ لاله بنشانیم… فصل بهاره… ●♪♫
شب مهتاب؛ شب مهتاب… آیم و آیم ●♪♫
ای جان دلبر عزیزم ای جان دلبر ●♪♫
به قربونت؛ به قربونت! چشمِ حیرونت، چشم حیرونت… ●♪♫
نازنینِ دلبر ●♪♫
عزیزم، ای جانِ دلبر… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ دانه بنشانیم… موقع کاره… ●♪♫
بیا بریم نغمه بخوانیم؛ دانه بنشانیم… فصل بهاره… ●♪♫

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

۰ نظر ۲۹ بهمن ۰۳ ، ۲۰:۰۶
محمدعلی خالقی

            

                              دور از همهمه و هجمه بیداد سکوت 

۰ نظر ۲۷ بهمن ۰۳ ، ۲۰:۲۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۷ بهمن ۰۳ ، ۱۳:۴۶
محمدعلی خالقی

در معبد گاهی گربه ای وجود داشت که هنگامه مراقبه ی راهب ها ایجاد مزاحمت می کرد 

بزرگی دستور داد هنگام مراقبه گربه را به بیرون معبد گاه برده و به درختی بسته تا مزاحمت ایجاد نکند .

اینروال سالها و سالها ادامه و یکی از قوانین اون مذهب شد 

سالها بعد بزرگ آن قبیله در گذشت 

بعدمرگ بزرگ قبیله هر چند سال گربه ای را خریداری می کردند تا اصول مراقبه را به درستی اجرا کنند 

 

بستن گربه به درخت جز اصول دین سالها جهت مراقبه پایدار ماند .

دین دار به روایت تصویب 

معده از عقل باهوش تره 

وقتی چیزی رو اشتباه هضم می کند 

بالامیاره / 

ولی عقل حتی به اشتباه هم می پذیرد .

 

 

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۱۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۵۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۲ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۲۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۲ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۵۷
محمدعلی خالقی

با تو این ثانیه ها، معنیِ تکرار نبودن●♪♫
باورِ آیینه ها، جرأتِ انکار نبودن●♪♫
بودنت، معجزه ی شرقیِ باران و عطش●♪♫
تو نبودی… روز و شب، این همه تب دار نبودن●♪♫
تو، نه سِحری! تو، نه جادو! نه سرابی… می دونم…●♪♫
تو نه آغازِ یه رؤیا، نه یه خوابی، می دونم…●♪♫

شعر : سعید اصلانی
تو همون آیت و نوری توی شب های سیاه●♪♫
توی آوارِ تباهی، تو امیدی… تو پناه…●♪♫
گرچه هنوزم فاصله ها، خورشیدو از من می گیره…●♪♫
اما نذار این شب زده باز، توو تنِ ظلمت بمیره●♪♫
ثانیه هـا… ثانیه هـــا… وسعتِ فریادِ منه●♪♫
کاری بکن… کاری بکن… فرصتِ میلادِ منه●♪♫

ملودی : منوچهر طاهرزاده
با تمومِ خستگیام… با همه دلبستگیام…●♪♫
با تمومِ خستگیام… با همه دلبستگیام…●♪♫


لبِ خاموشم تو رو چون شعری واسه فریاد، کم میاره●♪♫
تو کویرِ تشنه ی روحِ من، بگو باز بارون ببــــاره…●♪♫
با تو این ثانیه ها، معنیِ تکرار نبودن●♪♫
باورِ آیینه ها، جرأتِ انکار نبودن●♪♫
بودنت، معجزه ی شرقیِ باران و عطش●♪♫
تو نبودی… روز و شب، این همه تب دار نبودن●♪♫
تو، نه سِحری! تو، نه جادو! نه سرابی… می دونم…●♪♫
تو نه آغازِ یه رؤیا، نه یه خوابی، می دونم…●♪♫
تو همون آیت و نوری توی شب های سیاه●♪♫

تنظیم قطعه : محمدرضا چراغعلی
توی آوارِ تباهی، تو امیدی… تو پناه…●♪♫
گرچه هنوزم فاصله ها، خورشیدو از من می گیره…●♪♫
اما نذار این شب زده باز، توو تنِ ظلمت بمیره●♪♫
ثانیه ها… ثانیه هــــا… وسعتِ فریادِ منه●♪♫
کاری بکن… کاری بکن… فرصتِ میلادِ منه●♪♫
با تمومِ خستگیـام… با همه دلبستگیــام…●♪♫
با تمومِ خستگیـام… با همه دلبستگیــام…●♪♫
لبِ خاموشم تو رو چون شعری واسه فریاد، کم میاره●♪♫
تو کویرِ تشنه ی روحِ من، بگو باز بارون ببـــاره…●♪♫

۰ نظر ۲۱ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۴۱
محمدعلی خالقی


سوال ؟؟؟؟

اگه تو یک عدد

تو کتاب ریاضی بودی 
دوست داشتی 
تیتر کتاب 
چند باشی ؟؟؟ 

۲۰ / ۱۸ یا ۱۲ 

اول بگو از بین این همه اعداد بیست یعنی چی ؟؟؟؟

یعنی خوب / پس ۲۱ یعنی خیلی خوب / و ۲۸ یعنی عالی ووووو....

یادمه همیشه سر زنگ عربی غایب بودم 

و سر امتحان زیر صفر می گرفتم 

اما با اینکه انگلیسی رو دوست داشتم 
جواب من  ::::وان  ه

می شه توضیح بدی ؟؟؟

به جهانی ندهم لذت تنهایی رو 


۱ نظر ۱۷ بهمن ۰۳ ، ۰۴:۰۳
محمدعلی خالقی

پاپیون (به انگلیسی: Papillon) فیلمی سینمایی در ژانر درام، جنایی، و بیوگرافی به کارگردانی فرانکلین جی. شافنر است. این فیلم محصول سال ۱۹۷۳ فرانسه و ایالات متحدهٔ آمریکا است که بر اساس رمانی به همین نام اثر آنری شاریر و با بازی استیو مک‌کوئین و داستین هافمن ساخته شده‌است. این فیلم در رشتهٔ بهترین موسیقی متن نامزد جایزهٔ اسکار شد. جری گلدسمیت موسیقی متن این فیلم را ساخته‌است. (در سال ۲۰۱۷ پاپیون به کارگردانی مایکل نوئر و با بازی چارلی هونام و رامی ملک بازسازی شد) «پاپیون» در زبان فرانسوی به‌معنی پروانه است و شاریر (استیو مک‌کوئین) پروانه‌ای را روی سینهٔ خود خالکوبی کرده و آن را به‌عنوان نام مستعار خود انتخاب کرده بود، و عنوان فیلم هم به همین معنی اشاره دارد.

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۳ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

گل خود رو رنگ تو را بوی تو را کو
باغ پر امید دلم دشت خزان شد
عمر منی آرزویم روی تو را کو

مرغ شب من ساز ترا سوز تو را کو
خنده ی مستانه ی دیروز تو را کو
باغ زمستون عزیزم میوه نداره
اومدن تو عزیزم فصل بهاره

امان امان امان
باغ زمستون جز گل یخ میوه نداره
اومدن تو آلل فصل بهاره
اومدن تو عزیزم فصل بهاره
آلل فصل بهاره عزیزم فصل بهاره

بیا جانا تا که جانانه باشیم
یکی شمع و یکی پروانه باشیم
یکی موسی شویم اندر مناجات
یکی جاروکش می خانه باشیم

ز بوی زلف تو مفتونم ای گل
ز رنگ و روی تو دلخونم ای گل
من عاشق ز عشقت بی قرارم
تو چون لیلی و مو مجنونم ای گل

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم صحرا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنای تو بینم

ز بوی زلف تو مفتونم ای گل
ز رنگ و روی تو دلخونم ای گل
من عاشق ز عشقت بی قرارم
تو چون لیلی و مو مجنونم ای گل

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۲۲
محمدعلی خالقی

شاید تلخ ترین حادثه ها از آن کسی باشد که حتی یک لحظه هم انتظار شو نداشت 

شاید مربی  بدنسازی 

شاید مدیر  مدرسه 

شاید بهترین فوتبالیست جهان

و شاید معروف ترین هنر پیشه ی تلویزیون 

 

آنکه ۷۰ سال علم آموخت چراغی نیفروخت

آنکه که یک حرف شنید همه رو از آن بسوخت 

مرگ ،درد ،زخم همراهان همیشه گی ما هستند 

تا تو را برای رشد به لحظات وداع همراهی کنند 

 

۰ نظر ۱۲ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۴۷
محمدعلی خالقی

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

خشت خشت و آجر آجر ، پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند

نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه ، همین معمولی ساده بساز

دیر کردی نیمه ی عاشقترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

حامد عسکری

۰ نظر ۱۲ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۲۶
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۰۹ بهمن ۰۳ ، ۰۳:۲۷
محمدعلی خالقی

چت یا پیام دادن 

مثل صحبت با آدم ناشنوا می مونه 

یه چیزایی رو می فهمی اما گنگ‌

نه طرز برخورد طرف رو می فهمی 

و نه طرز صحبت کردن طرفو

سکوت بهترین راه ارتباطی در چت است 

 

۰ نظر ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۳۸
محمدعلی خالقی

گلدون حسن یوسف چشم همسایه رو گرفته بود

بهش هدیه دادم 

بزرگ و بزرگتر شد و هر روز زیبا زیباتر 

چند ماهی گذشت 

 

یه روز گفتم حالا که بزرگ شده یه ساقه ازش بزنم 

گفت باشه برات می زنم 

روز دیگه اومدم برده بودش خونه 

بعد سه ماه گفتم گلدون حالش چطوره ؟؟؟؟  گفت سرما زدش خشک شد

گذشت گذشت بعد یک سال یکی از دوستان یه شاخه از گلدون مغازه اش 

به نام گل گوش گرگی ازش گرفت برام آورد 

 

گذاشتیم تو گلدون بزرگ شد و زیبا از حسن یوسف هم زیبا تر 

دوباره چشمشو گرفت ولی روی درخواست نداشت 

ته دلش طمع داشت به خساست دریا 

 

 

۰ نظر ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۰۵:۰۰
محمدعلی خالقی

پشت درای بسته ♫♪

عاشقی دل شکسته

داره هوای خوندن ♫♪

با تو عزیز خسته

با تو عزیز خسته ♫♪

دوست دارم عزیزم

عاشقتم هنوزم ♫♪

نزار تا بیشتر از این

به پای تو بسوزم ♫♪

به پای تو بسوزم

آره خودم فداتم ♫♪

فدای اون چشاتم

به قربون نگاتم ♫♪

همیشه خاک پاتم

بیا که زندگی رو ♫♪

تو چشم تو ببینم

تو این دیار غربت ♫♪

کنار تو بشینم

کیه از تو نخونه ♫♪

کیه با تو نمونه

میخونم عاشقونه ♫♪

واست خونه به خونه

بیا بازم با من باش ♫♪

امید آخرم باش

تو این دیار غربت ♫♪

تو تنها یاورم باش

اره خودم فداتم ♫♪

فدای اون چشاتم

به قربون نگاتم ♫♪

همیشه خاک پاتم

بیا که زندگی رو ♫♪

تو چشم تو ببینم

تو این دیار غربت ♫♪

همش تو رو ببینم

پشت درای بسته ♫♪

عاشقی دل شکسته

داره هوای خوندن ♫♪

با تو عزیز خسته

با تو عزیز خسته ♫♪

دوست دارم عزیزم

عاشقتم هنوزم ♫♪

نزار تا بیشتر از این

به پای تو بسوزم ♫♪

به پای تو بسوزم

آره خودم فداتم ♫♪

فدای اون چشاتم

به قربون نگاتم ♫♪

همیشه خاک پاتم

بیا که زندگی رو ♫♪

تو چشم تو ببینم

تو این دیار غربت ♫♪

کنار تو بشینم

کیه از تو نخونه ♫♪

کیه با تو نمونه

میخونم عاشقونه ♫♪

واست خونه به خونه

بیا بازم با من باش ♫♪

امید آخرم باش

تو این دیار غربت ♫♪

تو تنها یاورم باش

اره خودم فداتم ♫♪

فدای اون چشاتم

به قربون نگاتم ♫♪

همیشه خاک پاتم

بیا که زندگی رو ♫♪

تو چشم تو ببینم

تو این دیار غربت ♫♪

همش تو رو ببینم

اره خودم فداتم ♫♪

فدای اون چشاتم

به قربون نگاتم ♫♪

همیشه خاک پاتم

بیا که زندگی رو ♫♪

تو چشم تو ببینم

تو این دیار غربت ♫♪

کنار تو بشینم

۰ نظر ۰۲ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۳۷
محمدعلی خالقی

چرا ما حرف دیگه برای گفتن نداریم
------------**##**------------
یا داریم و هیچ کدوم میل شنفتن نداریم
------------**##**------------
همه حرف های من و تو دیگه تکراری شده
------------**##**------------
خونه ی قلب من و تو جای بیزاری شده
------------**##**------------
من پریشون تو گریزون زندگی ساکت و سرد
------------**##**------------
خونه ی ما مث زندون پر حسرت پر درد
------------**##**------------
خونه ی ما مث زندون پر حسرت پر درد
------------**##**------------

------------**##**------------
میشه با گفتن یک نه با طلاق سرنوشت ها رو جدا کرد و گذشت
------------**##**------------
میشه پیوند یه عمر و پاره کرد آشیون ها رو رها کرد و گذشت
------------**##**------------
آشیون ها رو رها کرد و گذشت
------------**##**------------

------------**##**------------
اما این غنچه گل هامون چی میشن؟ اونا که فردا رو باید بسازن
------------**##**------------
اونا که با چشم گریون میبینن امروز و فردا رو دارن میبازن
------------**##**------------
دل های مضطرب و کوچیک شون که توو سینه داره پرپر میزنه
------------**##**------------
مثه گنجیشکی که افتاده به سنگ میون سرخی خون جون میکنه
------------**##**------------
من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم
------------**##**------------

------------**##**------------
اما این غنچه گل هامون چی میشن؟ اونا که فردا رو باید بسازن
------------**##**------------
اونا که با چشم گریون میبینن امروز و فردا رو دارن میبازن
------------**##**------------
دل های مضطرب و کوچیک شون که توو سینه داره پرپر میزنه
------------**##**------------
مثله گنجیشکی که افتاده به سنگ میون سرخی خون جون میکنه
------------**##**------------
من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم
------------**##**------------
من و تو مسئولیم------------**##**---

۰ نظر ۰۲ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۱۸
محمدعلی خالقی

چرا قلب انسان  بهترین گزینه برای عشق ورزیدن است 

چون قلب سرشار از شور عاشقی ایست 

و مهمترین عضو بدن است 

و عشق که در درونش نهفته است بر گرفته از پروردگار است  

 

اگه قلبی شکسته باشه 

و ازکودکی زخم خورده باشه 

چه ؟؟؟؟؟؟

اون بیشتر 

چرا ؟؟؟

چون  سختی های زیادی متحمل شده و به پروردگار نزدیک تر است 

 

پس بگو ترسناک ترین و مهربانترین حیوان چه نام دارد 

جواب :::: انسان 😉😉

 

 

۰ نظر ۰۲ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

شلغم گذاشته بودیم بپخه

نصرالدین  از راه رسید ....

 

ملا ، یک سوال  ؟؟؟؟؟

 

چرا ما آدما داریم شلغم می خوریم 

مگه شلغم مال گاو نیست ؟؟!!

ملا  مکث می کند و در تامل فرو می رود 

 

بعد چند لحظه 

چون ما خریم خخخخ

یعنی می گی انسان می تونه هم گاو باشه هم خر 

انسان اگه خر نباشه هیچ موقع نمی گه من می گه ماااااااااا

 

الان گاو جاش کجاست 

در طویله 

پس چرا من در جلسه ای انجمن ناسا به فکر کائنات برای مریخم 

مجید دلبندم اون کائنات نیست اون مالیاته مالیات 

یعنی از مریخ می خوای مالیات بگیری 

 

مگه چیه هااااااا

هااااااااا مگه چیه 

 

 

شادی  ارزانترین آنتی بیوتیک

مجید جان آنتی بیوتیک زیاد استفاده کنی مریض می کنه آدمو یادت باشه 

مفهموم  چی می گی 

پس حالا که می فهمی بگو دلقک ترین حیوان چه نام دارد 

جواب :::::انسان 

طنز 

 

 

۱ نظر ۰۲ بهمن ۰۳ ، ۱۸:۵۸
محمدعلی خالقی

 گویند آرامگاه فلان آدم جای دلبازیست درخت و سایه دارد سر نبش است 2بر اینکه چه فرقی میکند نمیدانم اما بعد از 120 سال لطفا مرا جایی حوالی ته کلاس درس دبیرستانم دفن کنید.

جای آدم های باصفا . همان ها که شاید کمتر دکتر و مهندس میشوند ، اما گلهای مهم میزنند ، مغازه شکلات فروشی باز میکنند ، بهترین مدافع روی تور جهان میشوند ، جیگرکی دایر میکنند ، قوی ترین مرد دنیا میشوند یا یک پیک موتوری خوش قول و باحال که 5 دقیقه ای آدم را از شر ترافیک فراری میدهد و به یک قرار مهم آن سر شهر میرساند یا شاید فیلم ساز میشود یا نقاش .

ته کلاس جای آدم های باصفاست همانها که از هیچ ، مایه ی خنده میسازند و یک عمر خاطره بامزه ، از همان خاطره ها که هرجایی نمیشود تعریفشان کرد.

پوستشان کلفت است قبول اما لابلای همین پوست کلفت ، خونی به رگها دارند که تعریف معرفت است ، تعریف غیرت .

ته کلاس جای غیرتی هاست! 

دکلمه احسان عبدی پور

 

 

 

 

ما عادت داشتیم صندلی هامون رو دو پایه  تکیه به دیوار بدیم   و پاهامون  رو  آونگ کنیم ، گاهی به پشت می افتادیم و ساعتها می خندیدیم 

گاهی زیر پایه ی صندلی رو با یک لگد خالی می کردیم 

عاشق پاک کردن بودیم و با قلم نی و دوات لذت می بردیم 

برای آنکه جوهر دواتمون تموم نشه و یا خشک بود از دوات بغل دستی استفاده می کردیم و سر پاکن و دوات دعوا ، زود آشتی می کردیم و گاهی اشک می ریختیم

 

شادی می ماند  

به سلامتی ته کلاسی ها 

محمد علی خالقی 

 

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۳ ، ۱۷:۱۷
محمدعلی خالقی

 

یکی از دوستان بهم ادکلون هدیه داد یاد موضوعی افتادم ....

 

 گاهی برای اینکه لباس و بدنمون بوی خوش بده از عطر یا ادکلن استفاده می کنیم . بهترین عطر رو انتخاب می کنیم با گرون ترین قیمت 

اما بعد چندساعت دیگه بوشو احساس نمی کنیم   / اطرافیانمون بوشو حس می کنند  و لذت می برن ،یعنی اینکه شاید بوش تا دو سه روز هم رو لباسمون بمونه ولی برای اطرافیانمون 

ارث و میراث هم دقیقا همینه ، ما شب روز  زحمت می کشیم تا اینکه در  رفاه و آرامش باشیم ،سعی می کنیم برای خودمون  زندگی مرفهی بسازیم ،تا نگاه می کنیم 

می بینیم سن و سالی  ازمون گذشته و پیرشدیم 

نه لذت بردیم ،نه زندگی کردیم ،آرزوی یک شب غذای درست حسابی به دلمون موند ،هتل نرفتیم و چادر رو ترجیح دادیم  ،مسافرت نرفتیم تا پولامون خرج نشه  ، گاهی دلمون برای یک بستنی لک می زد،و گاهی حسرت یک کافی شاب یا اسکول نبات آرزو بود  ،برای خرید یک دوچرخه فردا و فرداهایی رو آرزو داشتیم و هزاران دروغ هایی رو به بچه هامون بهانه می کردیم ، چرخ و فلک پارک خراب بود و استخر شنا آبش آلوده ،به بهانه های جور واجور خودمون رو قانع می کردیم ،تا زندگی مرفه تری رو داشته باشیم 

اکنون در سن ۶۵ سالگی آرزوهامون رو به گورستان چال می کنیم و چنگ می زنیم به حسرت تنهایی هامون که کاش جوانی می کردیم و ساندویچ رو با سس نوشابه می خوردیم 

کاش کنار یک پرس کوبیده یک ماست یک بارمصرف و زیتون پرورده بود 

می گم امانت دار خوبی هستیم 

و عطر امروز ما مثال اموالمون بوی خوبی می ده 

البته برای وارثانی که به فکر کفن و دفنمون هستند که هزینه شو تفکیک کردیم یا نه 

 

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۴۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۲۴
محمدعلی خالقی

سلام ای بهترینم
هنوز عاشقترینم
اگر از آشیونه دور دورم
غم عشقت تو قلبم مونده با من
از اون خوابی که اسمش زندگی بود
همون عشق و همون غم مونده با من
نگیر این عشقو از من
که میمیرم به غربت
دلم با درد این عشق
یه عمره کرده عادت
تو ویرون من یه سرگردون
فلک کارش همینه

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۳ ، ۱۰:۲۶
محمدعلی خالقی