تیره گی در آتش
رفتگر از غبار خیابان می نالید
گلزار از تگرگ
گندمزار از باران تشنه بود
شوره زار خسته
مزرعه را آب برد
و گاو تشنه ی حسن نه شیر داشت و نه پستون در پستوی طویله مرد
تیره گی درآتش
خالقی عرفان
رفتگر از غبار خیابان می نالید
گلزار از تگرگ
گندمزار از باران تشنه بود
شوره زار خسته
مزرعه را آب برد
و گاو تشنه ی حسن نه شیر داشت و نه پستون در پستوی طویله مرد
تیره گی درآتش
خالقی عرفان
اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است
فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است
از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است
با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است
آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است
میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است
یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است
در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است
او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است
دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در بر است
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)
✳️ 28 اردیبهشت سال روز عروج ملکوتی دانشمند فرزانه دکتر مظفر کریمی اسفاد گرامی باد.
روحش شاد و یادش ماندگار
جاده لغزنده بود
باران می بارید
گربه ای به ان طرف خیابان می دوئید
آدمک سوار نیسان بود
عقل نمی دانست
وجدان نمی دانست
انسان نمی دانست
خدا که می دانست
تقدیر بی تقصیر نیست ،
خالقی عرفان
گفته بود رفته بودیم شمال
سر در ماسوله نوشته بودن
اسفاد باشه شمال ایران
ایران ای سرزمینم
اردیبهشت روز شهرستان زیرکوه
ماه اردیبهشت بی مانند ،
حلقه ی وصل در مصلا شد
روز زیرکوه بی مثال آمد ،
موعد جشن ما مهیا شد
اولین حکم جمعه استان،
از برای فقیه صادر شد
خوب این برگ افتخار بزرگ،
با نگاه امام امضا شد
عالمانی بزرگ از این جا ،
نامشان زیور وطن گشته
هر بزرگی خودش کتابی بود ،
فرصتی گر برای انشا شد
از شهیدان که جانشان تقدیم،
پیشگاه امام و کشور گشت
صد و ده لاله ی به خون گشته ،
دفتر شعر عشق پیدا شد
سرزمینی که بود حاصل خیز ،
همه ی میوه ها به بار آمد
پایتخت زرشک دنیا بود ،
زعفرانش چه قدر اعلا شد
چند معاون وزیر و استاندار
اهل این خاک و سرزمین بودند
آفتابی ز مشرق ایران ،
مثل یک غنچه ای شکوفا شد
داشت آثار بی نظیر فقیه ،
مثل شرح رساله سجاد (ع)
و فرج بعد شدت آن تالیف
قلمی که چه قدر زیبا شد
دفتر و دستکی نداشت فقیه
مثل بهلول مرد عرفان بود
یک ریال از وجوه حوزه نخورد ،
گوهری از برای فردا شد
گفته مولا که عالمان باقی
تا همیشه به صفحه گیتی
زندگانی این فقیه بزرگ،
با کلامی ز نور معنا شد
مرز با درمیان و با قاین
یک طرف هم به خواف متصل ایم
بخشی از مرز ما به افغان ها ،
کشور همجوار و کاکا شد
از امامزادگان بی مانند ،
بود داوود و هم سعید الله
بود قادر به شوشک نور دگر ،
قله ی شاسکوه هویدا شد
داشت شاکر نژاد در قرآن
صوت و لحنی که برد دل ها را
حافظ خردسال عزیزی هم ،
افتخاری دگر ز اینجا شد
شکر، باران بی نظیر آمد ،
دشت و صحرا دوباره سرسبز است
سد نوده ز فرط خوشحالی
خنده ای کرد ، رخنه ای وا شد
رخنه ای که نمانده یک قطره ،
آب تا قندهار جاری بود
عذر و تقصیر از چه دستگاهی ؟
باز هم مثل یک معما شد
سنی و شعیه هم برادر وار ،
سال هایی کنار هم هستند
وقت حساس این دو نهر بزرگ
با تمام وجود دریا شد
شعر گفتا " شمیم اسفادی "
از برای وطن چو برگی سبز
نام زیرکوه ، گر عوض می شد ,
نام بهتر که با مسما شد
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد – نویسنده و مدرس دانشگاه – اردیبهشت 1403
دیگه لازم نیست برای گذشته ی اندوهناکت غصه بخوری
چی دیدیم چی داریم از گذشته ای که همش رنج و درد نیرنگ بود
اونایی که رفتن چی دیدی الان در آسمان هفتم روحشون در آرامش باشه ،
رفتن و راحت شدن
ماییم که داریم درد می کشیم
نسل ۱۰۰۰ سال کهن که روحشون الان در ارامشه چون اگه گناهی هم داشتن عفو خورده
این ماییم که در گناهیم
با تکرار خاطرات عذاب وار چیزی درست نمی شه
رها کن گذشته ای که همش درد بود ، غصه نخور ،
هر چند در واقع ما غصه ی اونا رو نمی خوریم
برای خودمون تعصب داریم که با گناهانمان چه کنیم
تقدیم به گذشته های رنجور
تک تیر انداز باشه نیروی گارد ساحلی دریای نقره ای
در این تصویر ۸ آدمک نهفته است . ۸پا باشه
آدما وقتی به بلوغ فکری می رسند
آدم نیستند
بلکه انسانن
آدم یعنی بت سنگ مترسک
قوی ترین
صبورترین
موفق ترین
پولدارترین
هم که باشی یه چیزی هست که تو را می آزارد
کوه سینه سوخته هم داریم
بازه خاک تنور زیبا و پر گل گشته بود
صخره های سرخ رنگش گوئیا شل گشته بود
خوش گذشت باهمکلاسیهای خوب ومهربان
مقتدای این گروه حاج ابراهیم، گل گشته بود
هادی و داوود، تقی و مصطفای کاظمی
بازه خاک تنور چون گل وبلبل گشته بود
نایلونی پر گل زکاکوتی های خوشرنگ وقشنگ
باقری از بوی عطرش شاد وشنگل گشته بود
عباسی یاد قدیما کرده بود ومی دوید
یاد کبک های قدیمی کرد وسوگل گشته بود
چون نداشت مهران و ابنش هیچ پلاستیکی بدست
دست راست وچپ او ، یک دسته گل گشته بود
درود بر دوستان عزیز وبزرگوار که این
دورهمی دوستانه را فراهم نمودند
وتشکر ویژه از حاج ابراهمی قاسمی که افتخار دادند و دورهمی را با قدومشان مزین نمودند
۱۴۰۳/۲/۱۴
💐💐💐💐💐💐💐💐
بر همه اندیشمندان وادیبان آفرین
جمع یاران قدیم ،و این نجیبان آفرین
حاج هادی قاسمی وحاج تقی باقری
قنبری ها ،شاعر اسفاد، مهران آفرین
دانش آموزان آبیز ،خاصه آن باغ خلیل
آن خردمندان واین آموزگاران آفرین
آفرین بر شاهکار خلقت آن دشت ودمن
کوه های باصلابت باغ وبستان آفرین
آن طراوت لاله ها دشت شقایق آهووان
بر درخت ارغوان شار چراغان آفرین
بر صدای کبک وصوت جلّ وقمری مرحبا
نغمه های بلبلان بر شاخساران آفرین
صد تشکر از خدا وصد سپاس از لطف او
خوان خود گسترده ،او بر دامداران آفرین
از گل زوفا ،گل ختمی،و از تاج خروس
پرشده دشت وتمام کشتزاران آفرین
گل بنفشه ،پونه ونعنا ،زبان گنجشک نیز
سرزده، روئیده، اندر جو کناران آفرین
هرکجا، را بنگری ،یک چشمه از آب زلال
کرده غوغا آسمان در این بهاران آفرین
کریمی اسفاد
درگذشت مرحوم حاج میرزا محمد غفاری
را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحوم علو درجات، و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
روحشان شاد
قمر در عقرب باشه
آسمان اسفاد در عقرب
قلب خدا تقدیم به شما
نام یک گربه در اینجا آشناست
بچها این گربه هه اسفاد ماست
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ
هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ
خار چشم دشمنان چشم تنگ
بچه ها این نقشه ایران ماست
گلی دیدم گلی در کوه دیدم
گهی مختار گهی کوکو رو دیدم
چو مختار با دو دست باز دربام
گل کاکوتی آهو رو دیدم
خالقی
گل کاکوتی از کوهای اسفاد
بنفش وباطراوت همچوشمشاد
نما خشکش بریز بر روی آبدوغ
بنوش ادریس،که روحت گردد آزاد
گل زوفا و آویشن بیفزا
زکامی را دهد هر لحظه برباد
تماشا گر کنی از قله ی کوه
شود روشن دو چشم غم برباد
خدا را بهر نعمت شکر گویم
که کوه و دشت اسفاد گشته آباد
مزین گشته با گل های زیبا
درود بر مردمان اهل اسفاد
«رفیقان قدر یکدیگر بدانید
که نیکی ماند از هر آدمیزاد
کند مهران تماشا از ره دور
وباشد هر دمادم یاد اسفاد
درود بر اسفادی های عزیز
زیبایی طبیعت باطراوت اسفاد ،نوش نگاه زیبایتان
۱۴۰۳/۲/۲ 💐🌹🌹💐
خداوندا نده هرگز سه تا درد
نه بر خصم ونه بر انسان ولگرد
نده بر مومنان و نیکمردان
هر آنکس رو به درگاه تو آورد
یکی دردی که می اید به دندان
که این درد پیل را از پای افکند
عفونت چون کند دندان فاسد
فقط باید وَرا، از ریشه اش کَند
کُند جیبت زِ بیخ وریشه خالی
زِ تَرمیمش شود بیچاره هر فرد
دگر دردی که خیلی سخت باشد
بود آن درد مهره یا کمردرد
اگر ماهیچه اطراف آن دیسک
شود پس ملتهب یا گردد آن سرد
بیفتد کل وزنت روی مهره
دگر افتد زمین چون پیل آن مرد
حقیرت میکند در بین مردم
طبیبان را کند خوشحال آن درد
دگر دردی که شاید سخت باشد
یقینا سخت تر از هر کمردرد
بود او درد فقر درد تورم
که مجبوری تو خم شی پیش نامرد
به درد اول ودوم توان ساخت
به درد نان مبادت چاره درد
شود دردت دوچندان چون که بینی
توزحمت میکشی وبرده نامرد
فساد واختلاس آن درد باشد
که روی مملکت را میکند زرد
خدا یا قدرتی ده تا خورم من
به جای درد یک من روغن زرد
غلامحیدر کریمی