اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

موی سفید

پنجشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ

 

 

یارو گفت موهات سفید شده 

 

اون یکی کنارم واستاده بود 

گفت ارثیه 

اون یکی دیگه گفت نکنه جوش زیاد می زنی 

یکی دیگه گفت مال دنیا 

 

گفتم نه هیچ کدوم 

                      زخم 

همشون هیجان داشتن بعد سکوت کردن 

قبل اینکه بخوای کسی رو تخریب کنی به فکر ساخت خودت باش

 

 

۰ نظر ۳۱ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۱
محمدعلی خالقی

شعری از آقای مرتضی حسینی اسفاد

چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ

جوابیه  برای شاعر آبیز

ای سیخلان که طبع شما گرمی و تب است
وقت پیاز خوردن تان  نیمه ی  شب  است
آن  تیغ های  تیز  که  جای   سپر    شده
جائی که خورد، ذهن بگوید که عقرب است
اخلاق  و  شعر ضابطه  دارد ،  برای   خود
نه این خزعبلات  که از جهل  بر   لب است
این بحث ها  نداشت ، برای  تو  آب  و نان
این مردمی که جمله ز یک دین و مذهب است
ما  هم   شهید  داده    برای    نظام    خود
جانم  فدای  رهبر  خوبان  و  مکتب  است
گفتی  شغال،  جد من  و  تو  ز آدم  است
نابخردی و خیره سری این چه مطلب است ؟
شاعر !  چراغ   راه    برای   نجات    بود !
گفتند عده ای که چنان ماه و کوکب است
شاعر  همیشه   درد    جوامع   به  دفترش
او را نه حرص جاه و جلالی و منصب است
ما  هم  به  جان  هم  که  بیفتیم  ناگهان 
بازار  و  کار   اهل دغل هم   مرتب  است
دارد کلیله  ،  دمنه  حکایت   به  صفحه ای
خر از برای خاطر  آن دو ، چو   مرکب است
در هر نوشته  حرمت  خود  را   نگاه  دار !
شاعر همیشه  لحن  کلامش مودب است


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد
esfadnews.blogfa.com

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۲۱
محمدعلی خالقی

داستان راستان

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۲۴ ب.ظ

ابیز داشتم زعفرون می خریدم 
آقای عباسی ابیز 
منو تو مغازه دیدن 
تا منو دیدن روشو بر گردوندن 
که یعنی همدیگرو نمی شناسیم 

گفتم سلام عرض شد آقای عباسی 
گفتن به‌به آقای خالقی 
اینجا چیکار می کنی 
گفتم از بس که شلاق خوردم کف دستام درد می کنه 
اومدم یکم زعفرون بخرم 
می گن واسه درد خوبه 
خندیدن و خندیدیم 
گفتن مگه شغالا هم زعفرون می خورن 
موندم چی بگم 
گفتم باشه ؟؟؟؟

به یکی از دوستان گفتم 

گفت زعفران طعام سیخلان است 

 

۰ نظر ۲۹ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۴
محمدعلی خالقی

توکا

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۰۴ ب.ظ

زاغ کبود : نترس، راستگو، پرحرف

دیدن توکا برای بسیاری از افراد نشانه‌ی خوبی است. توکا علاوه بر این که نشانه‌ی خوبی است می‌تواند به عنوان آگاهی بالای معنوی و یا در زندگی شخصی در نظر گرفته شود. توکا هم چنین می‌تواند دلالت بر خجالت و ناامنی داشته باشد که به طور مستقیم دلالت بر کمبود اعتماد به نفس دارد. توکا می‌تواند دلالت بر آسیب پذیر بودن به تصمیم‌هایی داشته باشد که توسط دیگران گرفته می‌شود. رنگ سیاه همان طور که می‌دانیم مرتبط با دلاوری ماورا طبیعی است در نتیجه به فردی که مکرراً توکا را در خواب‌های خود می‌بیند حس عرفانی و جادویی می‌دهد.
پرندگان آبی با لذت و خرسندی معنوی مرتبط هستند؛ این پرندگان اغلب وقوع حالت شادی و یا چیزهای خوبی را که قرار است برای شما پیش بیاید، پیش بینی می‌کنند. این پرنده نماد گذار و یا بیداری معنوی است. هم چنین پرنده‌ی آبی می‌تواند منسوب به آرزوی فرد برای کودک درونی باشد که به معنای معصومیت است.
زاغ کبود می‌تواند به معنای وفاداری به همسر تا خلوص روح باشد که قطعاً دلالت بر نجیب بودن انسان دارد. تا حدودی زاغ کبود به معنای وضوح در افکار و اعمال فرد است. زاغ‌های کبود نماد سازگاری هستند؛ علاوه بر این، دیدن زاغ کبود یا در زیست گاه طبیعی خودش و یا در خواب‌های شما می‌تواند پیغامی از پیشرفت یک استعداد ذاتی برای شما داشته باشد.

۰ نظر ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۰۴
محمدعلی خالقی

پهلوانان اسفاد محمد جعفری حسین نظرجانی

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۵۷ ب.ظ

۰ نظر ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۵۷
محمدعلی خالقی

آینه حرف بزن

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۴۴ ب.ظ

 

 

 

 

 دوست  ، بعضی از اینه ها آدمو قشنگ نشون می ده 

 

بعضیا هم بد ترکیب 

اینه دروغ نمی گه 

 

دوست ، اخه این اینه خیلی  زشت نشون می ده 

این جنسش ازشیشه است خخخ

خالقی عرفان 

۰ نظر ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۴۴
محمدعلی خالقی

حاج سید ابو تراب اسماعیلی

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۳۴ ب.ظ

چگونه و توسط چه کسی راه هوایی برای ماشین های باری خطه شاسکوه به خصوص اسفاد برای اولین دفعه باز شد؟

در سالیان گذشته جاده درست حسابی نبود، جاده خاکی و کم عرض بود.مغازه داران اسفاد که باری را از قاین یا سایر شهرها خریداری می نمودند. این بار می آمد و در  قلعه قدیم آبیز پیاده می شد.  سپس پشت چهار پایان به سمت دکان های اسفاد می بردند. چون درختان سر به فلک کشیده باغات آبیز که شاخه های آنها روی راه قرار گرفته بود، مانع عبور ماشین های بزرگ باری بود و تاج و باربند آنها گیر می کرد. و باغداران آبیز هم  در خصوص رفع این مشکل همکاری زیادی نداشتند. تا اینکه حدود هفتاد سال پیش یک روز که یک ماشین باری که بار آن متعلق به حاج سید ابوتراب اسماعیلی(حسینی نسب)  بود ایشان روی تاج ماشین سوار شده و با اره همه شاخ های مزاحم را می برند و چون ایشان در آبیز ملک داشته و با مردم مراوده بیشتری داشتند. کسی متعرض آن سید نشده ، لذا از آن به بعد بار دکان های اسفاد در روستای اسفاد پیاده می گردید.
نویسنده :
مرتضی حسینی اسفاد،خرداد۱۴۰۳

۰ نظر ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۴
محمدعلی خالقی

شعری زیبا از بانو اسماعیلی در وصف اسفاد

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۹ ب.ظ

جمعه های من و اسفادِ شعرهایم

مِرَم به پای چنار که دل مَه وَشو
مِبینُم بُرِّ پای لَق ، تَه رِی نَشو
خُو رَه وَر اَو زدن کِر کِر مِخَندَن
جِلو اَو رَه به لَمبَر خُو مِبَندَن
اَرِی منبع بساطِ عشق و حاله
همه لیسکَن که پِندَری شماله
مَه ورگُفتُم مگر مایو نِدَرِن
دوبَرَه بیمدِن بَی خُو بِیَرِن
نوار بُگذاشتَنُ را رَه بِبَستَن
زَنَمَردی اَ وسط را مِرَقصَن
هَنی اونجا بُدُم ، دیدُم هَرَسو
مِیَن یَک بُرِّ از شارِ چِرَغو
همیجوری مِره بالا فشار مَه
کِه تا اُفتَه به دکتر ، سروکار مَه
مَه از پیشون خونه چه گِلَه دَرُم
مِرَم یَک هُمْلَه یِ سر خور بُگذرُم
مگر ای قلعه دهیارِ نِدَرَه
که هیچکِ با اینا کارِ نِدَرَه
و یا اِی کِه دِخَو نَن هر سه شورا
دریغ از ما شِدَه پارا وُ اَورا (آبراه)

اسماعیلی

۰ نظر ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۹
محمدعلی خالقی

صفای سینه

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۳۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

به حکم تنهایی ام با اینکه بی گناهی ام

پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۰۴ ق.ظ

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۰۴
محمدعلی خالقی

میرزا ابراهیم قاسمی اسفاد

دوشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۴ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۰۰
محمدعلی خالقی

کلاغ های نگران

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۴۰ ق.ظ

صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 

درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود

 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید

صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 

از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود چند عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 

اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شکسته و طرف دیگر حس وحال کلاغهای نگران مرا آزرده خاطر داشت . شاخه ی شکسته را برداشتم و خود را با خوردن چند گورجه سبز مشغول کردم و کم کم از لانه دور شدم صدای کلاغ ها آرام گرفت 

ولی هنوز وجدانم ناراحت بود 

وقتی با خود اندیشه کردم دیدم ادمها طبیعت را خراب می کنند و همین طور زندگی را ، زندگی کلاغی که به انتظار جوجه هایش شب را به صبح روی تخم هایش می خوابد تا از آنها مواظبت کند آن روز حال خوبی نداشتم فردای آن روز جهت اطمینان خاطر غیر مستقیم نگاهی به لانه کردم و بسیار خوشحال شدم چرا که مادرش  بر روی تخمهایش ارام خوابیده بود 

کاش می فهمیدیم حس سارها و سوسک ها توی تورها و تارها چگونه است 

کاش می فهمیدم حس قورباغه ها در نگاه مارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس برگهای سبز در خزان و بهترین بهارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس کلاغ ها در تخریب ما انسانها چگونه است 

و کاش می فهمیدیم حس ما انسانها در این هم شکارها و ویرانها چگونه است 

تدوین ؛:::محمد علی خالقی ۶ اردیبهشت



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۰
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم معلمین عزیز

سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۲۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۲۴
محمدعلی خالقی

یه مشت خاک شاه و گدا نداره

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۵۳ ق.ظ

 

 

 

یک مشت خاک 

شاه و گدا نداره 

دستو خوب بر بزن 

چشمه باش نه مرداب

 

 

 

 

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۵۳
محمدعلی خالقی

 

 

فرعون هزاران کودک را کشت

اما موسی را درخانه خودش بزرگ کرد

بی شک نقشه ی خداوند از بشر قوی تره 

۰ نظر ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۱۶
محمدعلی خالقی