اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲۱ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

             با فاتحه ای برای اموات 

              یادی از زنده ها کنیم 

 

                                                              تصویر علیرضا حسنی 

  • محمدعلی خالقی

✳️   سرباز اسفاد در عمان

میر علی صادقی  متولد ۱۳۳۴ فرزند محمد ابراهیم در سال ۱۳۵۳ به سربازی می روند.پس از گذراندن  دوره آموزشی در بیرجند و مشهد (  منطقه نخریسی) برای اعزام به کشور عمان راهی خرم آباد می شوند. یک دوره آمادگی کوتاه مدت در خرم آباد برای این گروه در زمینه و آموزش تکمیلی توپخانه گذاشته می شود.سپس با هواپیماهای کوچک ارتش به منطقه ظفار اعزام می شوند.در آن زمان  پادشاهی عمان سلطان قابوس بود  که گروهی از چریک ها ی جدایی طلب چپ گرا شورش کرده بود تا پادشاهی را از  قدرت ساقط نماید. و عمان به دو قسمت عمان شمالی و  عمان جنوبی تقسیم شود. رژیم شاه  برای حمایت از سلطان قابوس و همچنین کنترل بهتر تنگه هرمز و خلیج فارس نیروهایی را اعزام می نماید. آقای میر علی صادقی مدت ۴ ماه در استان ظفار خدمت می نماید. عمان مدت ۸ سال مشغول این درگیری ها در این منطقه بود.که حضور ایران کمک بزرگی به سلطان قابوس کرد. چرا که بعدا اقرار می کند تاج و تختش را مدیون ایران است.  پس از اتمام دوره ماموریت آقای صادقی به همراه تعدادی از رفقا از شهر صلاله عمان  که مرکز استان ظفار است. سوغاتی تهیه نموده و به ایران بر می گردند. برای مدت ۴ ماه ماموریت در کشور  عمان ماهی ۶۰۰ تومان حق ماموریت دریافت می نمایند. حدود ۱۵۰۰۰ سرباز از ایران در فاصله های زمانی متفاوت به عمان اعزام می شوند. جالب اینکه سربازان ایرانی حق اینکه به خانواده های خود بگویند عمان هستند را نداشتند.و‌در صورت ارسال نامه باید آدرس یک پادگانی مثل شیراز را می نوشتند. اگر نه نامه پاره می شد و ارسال نمی شد.امار دقیق سربازان ایرانی که در این درگیری کشته شدند، دقیقا مشخص نیست ولی بر اساس مستندات تاریخی ۷۰۰ کشته می‌باشد. کشته ها در قبرستانی در تهران به صورت ناشناخته دفن می شدند.
 آقای صادقی در جنگ ایران و عراق نیز مدتی به صورت بسیجی به منطقه غرب اعزام می شوند. از جمله در زمان مفقود الاثر شدن سید ابوطالب اسماعیلی ایشان به همراه برادر سید ابوطالب،  سید اسماعیل اسماعیلی در رسته امدادی در جبهه حضور داشته اند.
✅     مرتضی حسینی اسفاد

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

         

      پیر نشو خوش تیپ ؟؟؟!!!!

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

انا لله وانا الیه راجعون ⚫️⚫️⚫️
 خانواده‌های شفیعی نجفی عابدینی میری وسایر اقوام وابسته 
با نهایت تاسف وتاثر درگذشت مادر شهیدگرانقدر محمدرضا  شفیعی را خدمت شما تسلیت عرض نموده وبرای آن عزیز سفر کرده از درگاه خداوند غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل مسئلت داریم 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

هر کس به تمنای کسی غرق نیاز است
هر کس به سوی قبله ی خود رو به نماز است
هر کس به زبان دل خود زمزمه ساز است
با عشق در امیخته در راز و نیاز اسث

ای جان من تو . جانان من تو
در مذهب عشق ایمان من تو
هیهات که کوتاه شود با رفتن جانم
این دست تمنا که به سوی تو دراز است

هر کس به زبان دل خود زمزمه ساز است
با عشق در امیخته در راز و نیاز اسث

هر که در عشق تو گم شد از تو پیدا می شود
قطره ی نا قابل دل از تو دریا می شود
دستی که به درگاه خدا بسته پل عشق
کوتاه نبینید که این قصه دراز است

خاصییت عشق می جوشد از تو
دل رنگ اتش می پوید از تو
هر گوشه ی این خاک که دل سوخته ای هست
از دولت عشق تو در میکده باز اسث

هر کس به تمنای کسی غرق نیاز است
هر کس به سوی قبله ی خود رو به نماز است
هر کس به زبان دل خود زمزمه ساز است
با عشق در امیخته در راز و نیاز اسث

ای جان من . ایمان من

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

بیست سال پیش یه پیرمردی کنارخیابون بود با ماشین داشتم رد می شدم 

گفتم بزار سوارش کنم . برا ثوابش 

دنده عقب گرفتم دیدم بنده خدا با یه عصا پاشو نمی تونه بزاره تو ماشین 

اومدم پایین سوارش کردم رسوندم ش در خونه اش 

حرف بنده خدا نمی تونست بزنه 

وقتی پایین شد گفت بیست‌و یکروز دیگه یه پول خوب و خبر خوشی برات میاد 

گفتم مرسی و زیاد جدی نگرفتم 

با خودم گفتم چرا بیست یک روز دیگه 

اما منتظر خبر خوش بودم  و سخت به پولی احتیاج داشتم 

چیزی نگذشت که با ماشین تصادف کردم و مبلغ ۲ میلییون تومان بیمه داد 

هزینه ی صافکاری  ۲۰۰ تومن شد و ۱۸۰۰ به جیب زدم  

 

اوقاتی که به درجه آگاهی می رسی بعضی اتفاقای زندگی برات آبدیت می شه 

که به گذشته برگردی می بینی کاراما حقیقت ، بینش و آگاهی ایست

تا پروردگارت را در  اوج  مشقت باور کنی 

خداوندا بده شری که خیر ما در آن باشد 

آیا دعای بنده به انسان 

یا دعای مادر بر فرزند مستجاب می شود 

در اوج آگاهی و بینش تحقیق کنید .

 

 

 

  • محمدعلی خالقی