در صبح سرد
در صبح سرد شال و قبا کرده زعفران
دیدم نشاط و شور به پا کرده زعفران
چون رستخیز از دل خاک آمده برون
از خاک تیره باز دعا کرده زعفران
دارد بنفش می زند از دور این زمین
مرهم برای خاطر ما کرده زعفران
باید نشسته رفت به بالین هر گُلی
در قلب خویش خانه بنا کرده زعفران
این دُر قیمتی است که گویند طلای سرخ
آری ! به قعر خاک طلا کرده زعفران
هرسال می رویم به سر بخت این عزیز
ما را به قدر خویش رضا کرده زعفران
آن رشته های سرخ دلش را که دیده ای
با عطر و رنگ خویش چها کرده زعفران
با این همه مشقت و سختی به خانه رفت
سر پنجه ها ز بعد حنا کرده زعفران
جمع اند دور هم که بخندند غنچه ها
در قصه ای که قدر و بها کرده زعفران
پر می شود که بال و پر صاحبش شود
گرد و غبار خویش هوا کرده زعفران
در یک ردیف دسته شده سرخ و هم سفید
گویند رنج خانه دوا کرده زعفران
خشک می شود که چشم خریدار دل دهد
آن سال خُوش که روی به ما کرده زعفران
آن قدر پیش اهل محله گران بهاست
ما را به وقت خواب صدا کرده زعفران
فر آوری شود ز وجودش هزار چیز
رنگش حضور خود به غذا کرده زعفران
صد قصه داشتی و " شمیم" از تو ذره ای
پاییز ، حساب خویش جدا کرده زعفران
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد(شمیم) - مدرس دانشگاه
قرق کیشمان
در فصل بخصوصی از سال در اسفاد قدیم این امر صورت می گرفت
قرق به معنی قدغن کردن یا بازداشتن از دخول و خروج می باشد
مثلا قبل از گلهای زعفران و کشت گندم و خرمنها که هم اکنون مصادف شده با فصل گلهای زعفران که حتما در اسفاد کنونی این امر قابل اجرا هست شاید با تفاوت اجرا و عمل با قرق قدیم .
چرا که قبل از زدن جوانه گلهای زعفران که باعث تخریب و ضرر وزیان در املاک و زراعت مردم و اهالی ده می شد
وقتی علوفه در بیابانها وکوه کمر به اتمام می رسید مردم و چوپانان به جوار باغها و کیشمان روی می آوردند که باعث خسارت به باغ ها و زمینهای مردم می شدند.
و اعتراض مردم را وا می داشت شاید گاهی به جنگ و جدال هم می کشید.
به همین خاطر چاره ای با تامل در بزرگان و ریش سفیدان و شورا و کد خدا مطرح شد به عنوان قرق کیشمان
و از طرف کد خدا و رجال افرادی را جهت انجام مدیریت در امور قرق بانی منتخب می کردند و هزینه ای جهت انجام وظیفه به انها تقدیم می شد .
در صورت مشاهده و عدم اجرا قوانین اموال و گوسفندان انها مصادره و خسارت تعیین می شد که در اسفاد قدیم گوسفندان در نزد شورا نگهداری و در قبال دریافت گوسفندان باید جریمه می پرداختند که این امور به نفع تمامی اهالی ده بود و از خسارت و ضرر زیان در اموال و باغها جلوگیری می شد
خسارتهای نقدی و غیر نقدی که از متخلفین دریافت می شد به عنوان حق الزحمه تقدیم قرق بانان می شد که قرق بانان قدیم با معرف آقایان خواجه نظام دلیر ،حاجی مطلب صادقی ،مرحوم خواجه ابراهیم حسنی ،خواجه اسماعیل حسنی و بودند
خالقی اسفاد
مرحوم حاج غلام حیدر قاسمی اسفاد
یکی دیگر از بزرگان سفر کرده , میرزا حاج غلام حیدر قاسمی می باشند .
فردی با ایمان , خدا ترس , اهل مسجد ومنبر واهل نصیحت وپند دادن مردم بودند .
دارای یک شبانه روز اب از قنات بودن که ایشان را به یک کار افرین موفق وپیروز تبدیل کرده بود .
در زمان قدیم که دادگاه و پاسگاهی نبود وودسترسی به ان مشکل بود
ایشان رییس خانه انصاف بودن که همان شورای حل واختلاف امروزی می باشد .
وحل دعوا می کردند . خانه ایشان در جوار کوچه حوض ملاحاجی که همه شما خاطره ان و کوچه باغها رابه خاطر دارید . در همسایگان اقایان مرحوم حاجی میرزا حسن وحاجی حسین علی غفاری ومددی وباقری واقع بود .که با هم برادر وار وبدون حاشیه زندگی می کردند .
خشت خشت خانها ومزارع وکوچه باغها , مهربانی وپشتکار این بزرگ مرد را فراموش نخواهد کرد . چرا که مردی به تمام معنا شکیبا وزحمتکش بود .
ثمره سالها زندگانی ایشان دو دختر وسه پسر به نامهای حاج غلامعلی , حاج محمد هادی , وحاج محمد بود که پسر بزرگ وبزرگ خاندان قاسمی وزنده دار نام پدر که خدمات زیادی برای مردم روستا انجام داده اند . که از این بزرگوار هم در اتی خواهیم پرداخت .
جهت امرزش حاج غلامحیدر و سلامتی خانواده محترمشان صلوات
نویسنده ,, محمد علی غفاری
چهره های درخشان و مقاوم اسفاد
مادران و همسران شهداء گرانقدر اسفاد
۱ سرکار محترم خانم حسینی
مادر محترم شهیدان سید مصطفی و سید ابوطالب اسماعیلی.
گاها در تلوزیون مشاهده می شود که از پدر و مادران چند شهید تجلیل می شود اما ما اسفادیها از این موضوع غافل هستیم چرا که در اسفاد ما نیز این افتخار وجود دارد که یک خانواده دوشهید تقدیمی داشته باشند.
خانم حسینی بسیار مهربان . مقاوم . صبور هستند که دو جوان برومند را به انقلاب تقدیم نموده اند.
۲ سرکار محترم خانم ابوترابی مادر شهید محمد رضا شفیعی که مادری مهربان . فداکار و زحمت کش هستند و علاوه بر تقدیم یک شهید ، مادر یک جانباز محترم با درصد بالای جانبازی و هم درجه مقام شهید ،بنام علی شفیعی هستند.
۳ سرکار محترم خانم عبدی مادر شهید علی حسینی
بسیار زحمت کش . مهربان و دلسوز و مقاوم . البته ایشان به گردن ما اسفادیها حق دارند و به وجود ایشان افتخار می کنیم.
۴ سرکار محترم خانم حاجیه فاطمه غلامی
بسیار مهربان . فداکار و سخت کوش و دست و دلباز . مقاوم و متعهد که علاوه بر اینکه همسر شهید نظرجانی هستند مادر فرزند جانباز نیز می باشند.
۵ برای سرکار محترم مادر شهید جعفر انصاری نیز ، آرزوی رحمت و مغفرت از درگاه خداوند منان داریم .
برای این چهره های درخشان و اسطوره های صبر و مقاومت و پایداری آرزوی سلامتی و طول عمر و توفیق روز افزون داریم و به وجود همه آنها افتخار می کنیم
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .
ضمن گرامیداشت پیشاپیش هفته دفاع مقدس . آرزوی رحمت و رضوان الهی برای شهدای گرانقدر اسفاد داریم.
کریمی آوای اسفاد
نام مادر را به زر باید نوشت هم به دیوار دل باغ و بهشت
این حوض همیشه در شیفت شب و در طاقه سر رم آبیاری می شد به این علت که از زلالی اب و تمیز بودن اب در شب اطمینان حاصل می کردیم
این حوض در ورودی قلعه قدیم در سر سنگاجی و همین طور ورودی دالون قلعه به داخل و انتهای دالون قلعه به حوض در قلعه ختم می شد که بعضی از دوستان باید خاطره ورودی قلعه و دالون را به یاد داشته باشند
همان طور که از عکس مشهود است از ورودی یک درم مربع شکل اب داخل می شد و بعد از پر شدن یا سر ریز شدن از یک خروجی مربع شکل اب به داخل
باغ هدایت می شد . این حوض عمومی محسوب می شد و از اب سرد و گوارا برخوردار بود که به دستور مرحوم خواجه میرزا علی ساخته و تا قبل از زلزله 76 همه از آن استفاده می کردند . من بهترین خاطرات را از این حوض در کودکی به یاد دارم چون هر روز صبح از آن برای گاو و گوسفندان اب بر می داشتم و منبع تجمع و دید و بازدید خوبی جهت دوستان و کسانی که از نو سازی می امدن بود و همین طور صدای ویز ویز زنبورهای تخمی( قرمز ) و زرد
وجیک جیک گنجشکان بود گاهی خود را در صبح گاه که هنوز کسی وارد این حوض نشده بود می یافتم و گ نجشکهایی را به محاصره می گرفتم البته فقط فقط هم از یادم نمی رود با اون طوقی ها من کار داشتم الباقی را از زیر دستام رها می کردم
اگه باهاش خاطره داری و یادته یه صلوات بفرست به روح مرحوم خواجه میرزا علی موفق باشید .
مشخصات شناسنامه ای گلزار:
- شروع نقشه برداری: زمستان ۱۳۷۸
- شروع عملیات ساختمانی: سال ۱۳۷۹
- اتمام عملیات ساختمانی: بهار ۱۳۸۱
- تاریخ افتتاح: زمستان ۱۳۸۱
- مساحت زیربنا: ۱۸۰ مترمربع
- مساحت محوطه: حدود ۱۰۰۰ مترمربع
- قبور شهدای مدفون در گلزار: شش شهید دفاع مقدس
اسامی شهدای مدفون درگلزار:
۱-شهید حاج غلامحسن نظرجانی
۲-شهید علی حسینی
۳-شهید محمدرضا شفیعی
۴-شهیدسیدمصطفیاسماعیلی
۵-شهیدسیدابوطالب اسماعیلی
۶-لوح یادبودشهیدجعفرانصاری
- موقعیت:
خراسان جنوبی-بخش زیرکوه-روستای اسفاد
-کل هزینه انجام شده: ۳۲۰میلیون ریال
-طراح وناظر: مهندس شجاعی-مهندس شمسی
مسئول امورگلزارهای استان خراسان رضوی:عبدالرزاق نظرجانی
این عکس از شهید سید مصطفی اسماعیلی می باشد
شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد در تاریخ 20/11/1341 در روستای اسفاد از توابع شهرستان زیرکوه متولد و در تاریخ 19/6/1364 در منطقه اشنویه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد .

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد، از دلاورمردان عرصه های ایثار وشهادت ، به تاریخ 20/11/1341 در خانواده ای مذهبی و متدین از روستای اسفاد که زیر مجموعه شهرستان زیرکوه می باشد دیده به جهان گشود . در دامان خانواده ای با عشق ولایت و نشان افتخار سیادت رشد و پرورش یافت و در سن 6 سالگی با دیگر همسن وسالان خود در عرصه تعلیم و تربیت وارد شد و دوران ابتدائی را با شوق فراوان و با موفقیت به پایان رسانید . به علت عدم وجود مقطع راهنمائی در روستا و امکانات موجود ، ناچار به ترک تحصیل شد و در امر کشاورزی همدوش خانواده اش به کار مشغول گردید . در سن 18 سالگی جهت گذراندن دوران خدمت مقدس سربازی ، به صف غیور مردان نظام و این مرز و بوم پیوست . دوران آموزشی را در شهرستان زابل به اتمام رساند و سپس در استانهای کرمان و کردستان ، خدمتش را ادامه داد . در یکی از درگیریها بین نیروهای تجزیه طلب کوموله و غیور مردان جبهه های نبرد حق علیه باطل ، در منطقه مهاباد ، بر اثر اصابت ترکش ، از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان شهرستان ارومیه تحت مداوا و درمان قرار گرفت . پس از اتمام خدمت سربازی ، حدود یک سال را در کمیته انقلاب اسلامی برای خدمت ، به نوار مرزی روستای شاهرخت اعزام و مشغول به کار شد . او پس از ازدواج به روستای زادگاهش بازگشت و مجدداً به کار کشاورزی مشغول شد . ثمره ازدواجش یک پسر بود . اما شوق خدمت به نظام و مملکت اسلامی او را بر آن داشت تا در تاریخ 30/4/64 در حالیکه هنوز پسرش 4 ماه بیشتر نداشت ، از طریق بسیج به جبهه اعزام شود تا اینکه سر انجام درعملیات قادر در منطقه اشنویه ، به تاریخ 19/6/1364 بر اثر اصابت ترکش شوق پرواز را آغاز نمود و بانگ رحیل به سمت کوی دوست را سر داد . در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد : من با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا با نیتی خالص به سوی جبهه شتافته ام و آمده ام که نشان دهم که تا آخرین قطره های خون از این انقلاب حمایت نموده و ............. عدم حضور در صحنه، خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمن است اگر تکه تکه ام کنند اگر مرا بسوزانند و به خاکستر تبدیل شوم اگر در میدان آتش باشم ذره های خاکسترم صدا میزنند الله اکبر خمینی رهبر.
روحش شاد و راهش پر رهرو .
با این عکسها یاد گذشته ها تداعی و یاد خاطرات مردمی عزیز و مهربان اهل دل خونگرم پاک وصاف و دور از هر دغدغه و مشکل افتادیم که امروز دنیای مجازی رسانها مشغله های کاری زندگی شهری تورم اقتصاد و... تمایز افکار و مهر و محبت و عشق رو از فاصله ها دور کرده و انقراض این مردم رو به آخرین بازمانده ها کشانده
یاد ایام گرامی و درود بر عشق ،درود بر محبت، درود بر مردمان پاک وصاف گذشته
حاج سیدعلی اسطوره اسفاد
حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.
حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.
صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.
حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.
اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.
یادشا
رضا اسماعیلی
چهره های منحصر به فرد اسفاد
متولد اسفاد
فردی مردمی . پرتلاش و زحمتکش و شوخ طبع و اندیشمند ، با ادبیاتی ویژه است که صحبت ها و تیکه کلام هایش از جذابیت خاصی برخوردار است و طرفداران زیادی دارد.
بخشی از دوران سربازی را در اوج قدرت و نظامی گری رژیم شاهنشاهی در منطقه ظفار کشور عمان خدمت کرده است.
ایشان تبحری خاص در پرورش دام و امور دامداری و باغداری دارد.
و شاخص ترین ویژگی اش شرکت در جشن های عروسی است که شادی بخش و زینت بخش محافل عروسی مردم است است.
نواختن دف زیبا و آهنگ وقت خروس خون ایشان در اذهان ما برای همیشه ماندگار شده است.
آقای میرعلی صادقی اخیرا از ناراحتی قلبی رنج می برد .
برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام امور داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اسماعیل کریمی اسفاد
درسال 76 من بمناسبت تولد امام حسن مجتبی در مسجد بزرگ اسفاد سروده ای خوندم کلاس چهارم دبستان بودم و حاج ولی الله جعفری و آقای خالقی معلمین ما بودن به همراه خانم جوانی . زحمت تنظیم شعر و چگونگی خوندنش را سرکارخانم جوانی به عهده داشتن . انرژی خواصی دادن تا اون برنامه را درمیان انبوه اسفادیهای قدیم اجراکردم و به خاطر کم قد بودنم جناب جعفری منو بردن پله سوم ممبر. خلاصه حیجان و استرس خواصی داشت مخصوصا که خانمها از طبقه دوم نگاه میکردن .
روز بعد اجرا واکنشهای بسیار عالی برای من بود سرصف تشویق و تحسین شدم .پدرم هم تازه از تهران آمده بودن برایم کادو اورده بودن ولی نمیگذاشتن ببینم و پنهانی به مدرسه برده بودن تا منو سرصف بهخاطر نمرات خوبم و اون مراسم تشویق کنن . خلاصه به مدت چهار تا پنج روز ازپشت شیشه پنجره داخل دفتر را ازلابلای نرده ها نگاه میکردم .صورتی رنگ .آهن ربایی .دوطرفه باز میشد و جالب بود که بااین که من پسر بودم اما کاملا دخترانه بود ولی درکل مدرسه هیچ کسی به زیبایی و باکلاسی اون جامدادی نداشتو شاید ندیده بود .هرروز چشم انتظار این بودم که بعد از قرآن و دعای صبح گاهی اسمم را صدا کنن و اون جایزه را تقدیم کنن .یادم نمیره اخرین باری که دیدمش صبح همان روز زلزله بود بچه ها درگیر بازی بودن و من از لابلای نرده ها دنبال جامدادی . نمیدونم چرا جاشو تغییر داده بودن وچند پوشه انداخته بودن روی آن . ازخانم جوانی پرسیدم ببخشید پس کی قراره اون جایزه که قول داده بودین رو بدین گفتن منتظریم یک مناسبتی باشه که تمام خانواده های بچه ها باشن . متاسفانه بعد از زلزله هم حتی اثری ازش ندیدم اما هنوز تصویرش درذهنمه . باتشکراز زحمات معلمین عزیزی همچون .جنابان جعفری.خالقی. حاج هادی غفاری. وسپاس فراوان ازخانم جوانی که هنوز مشتاق دیدنشان هستم