- ۰ نظر
- ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۰۴
اندوهناک سنگ باران هاست
کی مهربانی باز خواهد گشت
نه مهربانی آغاز خواهد گشت
آدما وقتی پیر می شن با ارزش می شن ، هیچ آدم پیری بی ارزش نیست
یادت باشه
اگه پدرت پیره و تو حالت خوبه احساس غرور و جوانی می کنی ، تو هم یه روز پیر می شی
شاید سنت جواب نده یا مغزت کشش نده طبیعیه تا فرزند نداشته باشی نمی فهمی
اما اگه تونستی قلب یه آدم پیر که هر روزداره به مرگ فکر می که رو شاد کنی. نوبت تو که شد قلبت حتما شاد خواهد شد .
اگه تونستی بغلش کنی و بی اختیار بوسش کنی تو برنده چرخ روزگاری چون فردا چرخ عوض می شه
یه آدم پیر مثل یه کودک یک ساله، دوساله است
شاید چشماش کم نور باشه تو رو نشناسه
شایدحافظه شو از دست داده باشه
شاید رمق حرف زدن نداشته باشه
وقتی آدم پیر می شه دقیقا مثل بچه می شه
از یه بچه چه انتظاری داری
یادت میاد پوشک می شدی
پیر شدی سونی شدی یادت میاد
یادت میاد می خوردی زمین گریه می کردی
پیر شدی چشمات تو از دست دادی بغصت اومد یادت میاد
یادت میاد نمی تونسی تا ۸ ماهگی حرف بزنی
80 سالگی شدی یادت میاد
اگه تا حالا مغزت قرمز بوده و درک نکردی این چیزو زین بعد
امیدوارم سبز بشه و بتونی درک کنی
اگه جوانی درک نمی کنی وقتی خواهی فهمید که بابا شدی
سعی کن هر روز بی اختیار خانواده تو بغل کنی
و قدرشون رو بدونی
پانوشت
محمد علی کلی در کهولت سن نمی تونست حرف بزنه
عثمان محمد پرست این قدر که مسجد ساخت معروف شد سونی بود
قهرمان ده دوره بدنسازی جهان نتونست از یک پله بره بالا
قهرمان کوهنوردی ایرانی در دماوند جان داد
خاننده محبوب ترکیه ابرام تاتلیس امروز روی صندلی می شینه تا دخترش براش آواز بخونه
اگه ساعت یک شبه حالت بده اعصابت خورده
ببین چی حال دلتو خوب می کنه همون کارو بکن
می بینی یه بچه گیر می ده به اسباب بازیش من فقط همین ماشین می خوام گریه میکنه آروم قرار نداره تا بهش می دی آروم می شه انگار دنیا رو بهش دادی
اگه ساعت ۲ شب می خوای بری قبرستون سرخاک بابات حالت خوب می شه برو
اگه دوست داری بالای این درخت عکس بگیری پشت سرت خورشید طلوع کنه ساعت ۵و نیم صبحه انجام بده
یه عکاس ۲۷ روز مستمر دوربین کار می زاره تا عکس ماه رو بین دو درخت بگیره
هر کی از دور ببینش می گه این مشکل داره مگه قراره با حرف مردم زندگی کنه
این درخت یک شاخه داشت به سمت ابیز یه شاخه خشک شده
بیست سال قبل الان هر موقع این عکس می بینم احساس خوبی بهم دست می ده
دوست داشتم برم رو شاخه دراز بکشم عکس بگیرم خیلی کار سخت و خطرناکی بود ولی دوست داشتم انجام بدم
این کارو کردم
هرکاری که حالت خوب می شه مستمر انجام بده دیگه اون تو ذهنت می مونه بعد یک ماه دیگه از ذهنت پاک نمی شه و می تونه از رویاهای خوب تو باشه تو بیست روز طناب بزن تو بیست روز برو کوه ورزش کن فوتبال بازی کن کتاب بخون ووو
برای کارهای خوبت احساس می کنی داری به خودت پاداش می دی احساس خوبی داری
این درخت خاصی که می بینی اینجاست خیلی متفاوته این درخت باباش تهرانی بوده اما بیخیال می شه میاد روستا ، ترجیح می ده تو روستا زندگی کنه تا ولنجک تهران باشه ریشه اش بیابی تو ایران هم نمی تونی پیداش کنی وِلی ترجیح میده زمستون سرد کویری رو تحمل کنه تا تو باغ فرح باشه تک و تنها
وقتی نیمه اول زندگی ت همه با سختی و مشقت گذشت دیگه صدای ضبط ماشین اگه بهترین آهنگ هم باشه اذیتت می کنه این یعنی ۴۰ رو رد کردی و پخته شدی
دیگه هیچی برات مهم نیست
آرامش سکوت تنهایی طبیعت
من از ملک پدر کردم جدایی
گرفتم با غریبان آشنایی
غریبان خصلت خوبی ندارند
که اول خوب آخر بی وفایی
چراغ قرمزو باید صبر داشت تا سبز شدن
چایی داغ نمی شه خورد
تا صبح شدن باید منتظر طلوع ماند
صبر تاریکی یک روزنه روشنایی است
زمان بزرگترین نیروی الهی
نقاش کائنات 👌👌
عکاس فراتر از زمان
حاجاقای فردوسی
مردی متفاوت ودوست داشتنی
منزل مرحوم حاج محمد رحیم محمدی
روحشان شاد
یه روز به اتفاق دوستان در جشن پارک ملت حضور داشتیم
سالن بزرگ سیرک و موزیک
همه درشادی و هلهله دست می زدند
همصدا شدن عالی خوبه هم رنگ جماعت بودن
اما ته سالن بودن همه رو از دور لذت بردن به تجربه اش می ارزه
منو یاد حاج آقا فردوسی انداخت درجشن میلاد که بدون دست زدن هم می شه لذت برد گاهی همه چیز از دور قشنگه
درود بر مردان بزرگ اسفاد
خاص متفاوت متمایز
حاج محمداقا دکتر کریمی حاج ولی الله جعفری
حاج محمد باقر غفاری حاجمیرزا حسن حسنی ملا محمد صادق اسفادی
حاج هادی غفاری حاج غلامحیدر قاسمی ملا حسن صادقی و برادران صادقی
حاج ناظر عطایی برادران محمدی برادران کریمی و پدر بزرگوارشان
وووو
دایی جان روحت شاد می دونم جات بهشته
که جز خوبی وخنده شادی چیزی نداشتی
چرا دایی ها این قدر دوست داشتنی اند
یه روزی میاد میام و می بوسمت
عکاس حسین نظرجانی
باسلام وبادرود واحترام
ای عزیزان دوستان بامرام
روح مردان بزرگ این دیار
هر که باشد بهر مردم افتخار
شاد باد از رحمت و لطف خدا
چون شده ازقید این دنیا رها
خاصه خوا جه باقر ان غواص نیز
روحشان شاد وبه دل ها باد عزیز
او که بوده در سخن اهل ادب
فارسی استاد ودانا ازعرب
راه رفتن چون بزرگان باوقار
احترامش داشت دارا وندار
خاطراتش مانده دراذهان هنوز
او که روشن بود روشن همچو روز
چون سخن امد زمردان بزرگ
ک
آن خردمندان ، ادیبان سترگ
گر که می خواهید مانَد یادگار
عکس وتصویری ،شود پس ماندگار
خوب باشد یک نمایشگاه عکس
اخر هفته برای بحث ودرس
از مفاخر از علوم وازفنون
جمع گردد همچو یک کلکسیون
از مفاخر از ادیبان شاعران
از قدیمی ها وهم از حاضران
هم زاشیائ عتیقه هم سند
هرکه دارد نسخه ای قلم زند
آن چراغ هم گرچه خود یک کیمیاست
لیک مثلش هم کنون در نزد ماست
فکر کنم میدین سوئد جنسش زمس
باشد ازبهر عزیزان ادرس
این سخن ها یونس از مادر شنید
او کلامش را به جان ودل خرید
حرف او بوده زبهر ما درست
من نفهمیدم زایشان حرف سست
شاعر یونس کریمی
مرحوم حاج خانم(همسر حاجی رحیم حاجی زاده)
مرحوم حاجی رحیم حاجی زاده
حاج مهدی آقا حاجی زاده
مرحوم میرزا غلامعلی حاجی زاده
حسین آقا غفاری
روح سه بزرگوار که در تصویر در حیاط نیستند شاد که در مهمانوازی و اخلاق زبانزد هستند
حاج مهدی آقا مرد نمونه وزرات خارجه همیشه سلامت باشند
تصویر محمد علی غفاری
سلام به اسفادی های عزیز
از قدیم گفته اند آب مایه حیات است.
اسفاد ما دارای یک قنات بزرگ و زیبا که دارای سه شاخه باله گفته ما از سه نحر جاری میشده:
1نهر یا شاخه شاهرود
2نهر شیفکه
3نهر تگ دره گلستان که آن نهر مسدود است. چون بر اثر سیل چاه هایش پرشده و آب آن در تابستان سرد وشیرین وبدون هیچگونه رسوبات سالانه هزاران نفر از راه های دور و نزدیک برای استفاده از این آب گوارا راهی اسفاد می شوند درسایه های درختان سر سبز روستا به استراحت می پردازند.
مدار آب این قنات برهشت شبانه روزاست.
اسامی هشت شبانه روز به این نام ها نامگذاری است
1سر رم 2,دورم 3سررم 4,چهاررم 5پنجرم 6ششرم 7هفترم 8هشت رم .
هر شبانه روز دو طایفه است هر طایفه 127سرقه است هر سرفه یا هر تاس 5.5دقیقه است در قدیم هرطاقه یک میر آب داشت که آب را بین مالکین تقسیم می کرد.
حالا فرق می کند آن زمان میراب طاقه در هر جوب که آب را میبرد اول شرکت آبداری می کردند آخر وقت میرآب را میگرفت آن وقت ساعت نبود یا همه نداشتند یک تاس کوچک بود که وسط آن سوراخ کوچکی بود و یک ظرف بزرگترین بود به گفته مادیگچه متن را آب می کردند و تاس کوچک را وسط ظرف بزرگ میگذاشتند.
آن تاس کوچک تر سوراخ کوچکی که در وسط آن بود پر آب می شد میرفت ته دیگچه میرآب دستش را می برد داخل آب وآن را بیرون میآورد یک تکا ن میداد که آب داخل آن نباشدو بعد می گذاشت داخل دیگچه این می شد یک سره و برای هرسره یک ریگ میگذاشتند.
ادامه دارد....
ارادتمند محمد هادی نوروزی
پسر عموی گلم آقا ابراهیم عزیز برایتان آرزوی سلامتی دارم
حسن آقای گل همکلاسی قدیمی
موفق باشی
درگذشت مرحومه مغفوره فاطمه غلامعلی زاده.
همسر مرحوم کربلایی میرزا احمد اسدالهی را تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
خاطره ای از دوران کودکی
با سلام و احترام
دوران دبستان بود، کلاس اول دبستان بودم یکی از روزها که روی نیمکت نشسته بودم زیر نیمکت یک پاک کن نو و قشنگ افتاده بود و برداشتم برای خودم و به خانه آوردم و به برادرم گفتم . مظفر من این پاک کن را پیدا کردم. ایشان به محض مشاهده گفت این مال مردم است و فردا حتما ببری سر جاش بگذاری و فردا این کار را انجام دادم و صاحب پاک کن پیدا شد.
در دوران بزرگسالی آن اوایل که در تهران سرکار می رفتنم یک روز یکی از ارباب رجوع یک لباس قشنگ و زیبا برام هدیه آورد من به برادرم نشان دادم گفتم این را برام هدیه آوردند
اما این بار هم نگذاشت آن لباس قشنگ را بپوشم و گفت برو آن هدیه را پس بده و ذائقه خود را با مال مفت و بدون زحمت عادت نده.
و هرکی باید از دسترنج و زحمت خودش باید بخورد. من رفتم پسش دادم
در تمام ایامی که در کنارش بودم درسهای زیادی ازش یاد گرفتم
امروز خیلی جایش برایم خالی است .
امشب سالگرد رفتنش است و یاد و خاطرش همیشه برایم زنده است.
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
۲۸ اردیبهشت سالگرد آسمانی شدن دکتر کریمی خدمتگذار عرصه رفاه و تامین اجتماعی گرامی باد.
ارادتمند کریمی
درگذشت مرحوم "خواجه اسدالله یاری" را خدمت خانواده یاری و سایر بستگان تسلیت عرض نموده، برای مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
زیباترین
بهترین
امید ترین
عشق دنیا مادر انسان است
می دونی وقتی که تو سرگرم زندگی خودتی قشنگی زندگی چیه ، اینه که مادر داره برای لحظه لحظه زندگیت دعا می کنه
برای سلامتی تمامی مادران که هیچ دعایی بهتر از دعای مادر نیست
انا لله و انا الیه راجعون
خانواده های محترم صادقی(صادق) و سایر بستگان
درگذشت مرحوم مغفور شادروان حاج عباسعلی صادقی را تسلیت عرض نموده برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستارم.
روحش شاد
با سلام واحترام
#افتخاری_برای_خراسان_جنوبی_اسفاد
✅ انتصاب دکتر ظاهری اسفاد به سمت "معاون توسعه مدیریت،حقوقی ومنابع اداره کل " محیط زیست تهران.
برداراجمند
جناب آقای دکترمحمدطاهرظاهری
سلام علیکم
انتصاب به جا وشایسته شما که نشان از درایت،لیاقت،مدیریت انقلابی وکارآمددارد را خدمت شما تبریک عرض نموده،امیدوارم با اتکال به خداوند متعال در تمام مراحل پیش رودر خدمت به مردم موفق وپیروز وسربلند باشید.
آنا الله وانا الیه راجعون
درگذشت مرحومه فاطمه عظیمی (همسر مرحوم کربلایی غلام نبی) را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
روحش شاد
دومین سالگرد مرحوم مغفور میرزا حسینعلی قاسمی اسفاد را تسلیت عرض می نماییم
روحش شاد
و یادش گرامی
بزرگان اسفاد
امیدوارم همیشه اسمان دلت صاف و ابی باشد
به امید روزهای خوب و درجات عالی در سمت شغلی
شکوه و افتخار حیات جاودانه ات باد
شاه داماد جناب میرزای بزرگ
معراج قاسمی اسفاد
پیوندتان مبارک
انشاالله در تمام مراحل زندگی تان موفق و پیروز باشید .
اقا سید محمد تقی موسوی معروف به آقای اسفاد از خادمین و نام داران مسجد اسفاد بودند .
که در تاریخ :۱۳/۱۱/۹۲ در روستای اسفاد به رحمت الهی پیوست .
ایشان مردی نیکو ، محبوب و دوست داشتنی . و همین طور همسر ایشان مرحومه کشور واحدی مادری مهمان نواز و مهربان بودند .که هر دو انها آسمانی شده اند .
امروزه مردم زیرکوه از ایشان به نامی نیکو یاد می کنند .و کمتر کسی باید باشد که این مرد را به شهرت آقایی نشناسد.
چنانچه اسفاد قلب زیرکوه را منطقه ای منتخب جهت گردشگری و تفریح انتخاب نموده اید .
آرامگاه این مرد بزرگ را از یاد نبرید . چرا که ناجی هر امید بی امید است .
روحش شاد یادش گرامی
سرو خمره ای و تاریخی اسفاد
هویت یک منطقه به ظرفیت های انسانی و طبیعی آن محل است . والحمدلله روستای اسفاد از این دو نعمت سرشار است. جا دارد از همسایگان این درخت کهنسال تقدیر و تشکر نماییم که سالها در حفظ و نگهداری آن کوشش فراوانی نموده اند و اگر در محیط متروک و عمومی بود شاید تاکنون اثری از او باقی نمی ماند. اما هفته گذشته فرصت شد دوباره شکوه و عظمت این پدیده را از نزدیک مشاهده نمودم. لذا نکته ای را یاد آوری می نمایم که امیدوارم مفید باشد.
وآن اینکه در فاصله نیم متری این میراث ماندگار و گران سنگ دیگدانی درست کرده بودند برای چای آتشی و این کار برای پوسته ی فرسوده و آماده حریق این درخت کار خطرناکی به شمار می رود. امید است با دقت بیشتر در حفظ میراث فرهنگی کوشا باشیم.
مرتضی حسینی اسفاد_خرداد ۱۴۰۰۳
🍀 سپاس از توجه شما
این درخت شاهدی زنده از دوران گذشته اسفاد است.
زنده از آن جهت که هنوز مختصر شاخ و برگی سبز بر قامت کهن و تنومند آن باقی است.
او سرگذشت نیاکان ماست. فراز و فرودهای اسفاد را دیده. خشکسالی ها و ترسالی ها، قحطی ها و فراوانی ها، سیل، زلزله، صاعقه و... را تجربه کرده و از همه جان سالم به در برده ولی در مقابل نامهربانی های انسانها مقاومت نخواهد کرد.
سرو نماد زندگی و جاودانگی است.
و این سرو نماد "اسفاد" است، آن را پاس بداریم.
احمد محمدی
شهید نظرجانی، آقای علی شفیعی، آقای ظفرمند، کربلایی حسین محمدیتصویر : اقای احمد محمدی
تصاویر دوستان
ایستاده از راست تصویر : آقایان احمد شهریاری - علی ابراهیمی - شهید رضا شفیعی - شهید مصطفی اسماعیلی
نشسته سمت راست آقای باقر باقری - آقاسیدحسین اسماعیلی
میرزا نقی شفیعی مردی بسیار بشاش و خوش صحبت بودند که همیشه در لحظه ی حضور دیدار خنده بر لبان ایشان نقش می بست ویکی از خصوصیات اخلاقی ایشان ان بود که عاشق تفریح بودند . یادمه ما بچه بودیم در سفرهای نوروزی ایشان اوقات خود را بیشتر به پیاده روی و کوهنوردی می گذراند . و در تکاپوی قارچ محلی بسیار زیرک و کنجکاو بودند . روزی از روزها یادمه یک دونه قارچی به اندازه نیم کیلو در دشت اسفدن پیدا کرده بودند . و برای ما بچه ها بسیار خاطره انگیز بود .
روحش شاد یادش گرامی
به یاد روزهای خوش زندگی لبخند بهترین هدیه است تا به بقای عمر بیفزاید .
بیایید تا این لبخند را به همدیگر هدیه کنیم .
از راست ابراهیم خالقی نوزده سالگی
عرفان خالقی چهار سالگی
محمد علی خالقی یازده سالگی
به مناسبت درگذشت روح الله رجایی اسفاد ، فعال فرهنگی و سردبیر روزنامه جام جم
ای جام جم هنر رجایی
ای معدن پر گُهر رجایی
رفتی و بسوخت در فرافت
بیگانه و هم پدر رجایی
فرزانه ی روستای اسفاد
رفتی تو به این سفر رجایی
لعنت همه بر کووید نوزده
گل چید چو گل پسر رجایی
تقدیر شده چنین ، برادر
گرچه شکند کمر ، رجایی
روح اله باغ آرزوها
پاییز در این سحر رجایی
مردان خدا همیشه هستند
نام آور پر ثمر رجایی
عمر کم تو چو مختصر شد
طبع من و این اثر رجایی
از داغ تو "مرتضی" حزین است
جانسوز در این خبر رجایی
شاعر:مرتضی حسینی اسفاد
رئیس دانشکده فنی قاین
همیشه مهربان بودن را دوست دارم
همیشه مهربان خواهم بود
حتی اگر کسی قدر محبت هایم را نداند
در عوض خدایی دارم که قدر منو خواهد دانست .
به رسم کهن،یادمیکنیم از آنها که وقت و مکانشان از ما جداست
به یاد آن عشق های باربسته
فاتحه ای ره توشه میکنیم
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بِسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.
همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.
(سوره بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
باسلام واحترام
با نهایت تاسف و تاثردرگذشت پدری مهربان وفداکارمحب اهل بیت مرحوم مغفورکربلایی حسین علی قاسمی رابه اطلاع آشنایان و اسفادیهای عزیز می رسانیم .
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
از درگاه ایزدمنان طلب رحمت وغفران الهی برای آن مرحوم وصبری جزیل برای بازماندگان داریم.
این تصویر بعد از زلزله ۱۳۷۶ در باغ سالاری باغ میرزا غلام حسن قاسمی گرفته شده که مرحوم در همین باغ به رحمت خدا رفتند .
کربلایی حسین علی قاسمی و فرزندان ایشان در این باغ خاطرات زیادی رو به یاد دارن که بعد زلزله تمامی خانه های این باغ با خاک یکسان شد و به اقای اسماعیلی فروخته شد .
از خاطرات من در این باغ درخت توتی بود که همیشه ریسمانی به ان وصل بود و تاب می خوردیم و یک درخت انجیری بود که هنوز طعم ان از زبانم نرفته است .
سلام خدمت اقا رضای گل مدیریت وب اسفاد خبر
تصویر عروسی اقای ابراهیم دلیر می باشد
حدود سالهای شش هفت سالگی بنده یعنی سال ۱۳۶۷
از راست اقای حسن مصطفایی هم دوره ای دوران خدمت سلام عرض می کنم به این دوست عزیز ، حسین اسحاقی محمد علی خالقی و اگه اشتباه نکنم اقای محمد رضا انصاری پشت سر من هم اقای کریم پور
حس موسیقی شارستان
آب در شارستان جاری بود
کوه در سبزه ی دانایی بود
شار از لذت شوق می لغزید
حس موسیقی دل پیدا بود
بوته را شادی بود
بلبلی بی دانش می نوشید
دختری زیبا رو پا بر آب می شویید
گاه هر تنهایی شیدا بود
قلعه ای بر یک اوج
نبض سعادت می داشت
آسمانش مهتاب
مادری بر یک بام فال ستاره می چید
مهر او جاری بود
دست او جادو بود
تا که آن شارستان جاری بود
لذت نور چراغ می تابید
قلعه بیداری بود
شاعر :خالقی
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir
اوقات فراغت ما چگونه گذشت
با سلا م و احترام
با شروع تعطیلات تابستان، بره -بزغاله ها ( خَلومه گل ) از خوردن شیر رها ( رَگا ) می شدند و خَلومه گل از هم می پاشید و چون نگه داری اینها در خونه مشکل بود هر روز این بره بزغاله ها را برا ی چراندن به جاهای دور و نزدیک می بردیم . قبل از طلوع خورشید با باری از خوراکی مثل نان و آب و غذا که داخل توبره بود بیرون میزدیم. مسیرهای ما : حوض سرخدی ، پل دورگگ و پل قوم، گوگری،پیزه پل کلاته، پوشون شه رود، به زه لشکر و خاک تنور ، باغ آخونچه ، و درخت بنه و کال کلوو و نزدیکتر از همه، کشتمون اسفاد بود که آخر تابستون که علف بیابون کم میشد و برداشت محصول انجام میشد به آنجا میرفتیم ،چون قرق بود.
در حین چریدن گوسفندان، تفریحات زیادی داشتیم ، دار و قه هم، تبرک بازی، اَهِن گروو سیسِنگَروو، سربه سر گذاشتن ها و گمار اجباری ، انداختن نشونی با سنگ، شکار پرنده ها با پَ لَخ مون و غیره بود و اونقدر مشغول بازی می شدیم که گاهی اوقات گوسفندان از پیش ما خیلی دور می شدند و زمان هم به سرعت میگذشت
چشم به هم می زدیم غروب می شد و چون هوا تا ساعت هشت و نیم - نه روشن بود تا به خانه می رسیدیم ساعت نه ونیم -ده شب می شد.
اما در این دوران هیچ تفریحی قشنگ تر از شنا در کر مَن دَه لی نبود . بعد از کَش کردن رَمه ، دور از چشمه کَلوون های رمه ، شنا در آن عمق 80 سانتی با اون دور خیز ها که با هم در یک ردیف می ایستادیم و مِی دوو خِز می کردیم و خودمون و وسط آب می انداختیم، دیگه لیش پرت کردن به سمت همدیگر،آب پاشیدن ، شیرجه زدن ها ، شنای بچه ها ی کوچک در کر چه ( کر کوچک ) بعضی وقت ها کلوون های رمه با چوب و سنگ و فحش دنبال ما راه می افتادند > آخه این شنا کردن ما آب را گل آلود می کرد.
بعضی وقتها ساعت 10 شب که خسته و کوفته از مال چروندن می آمدیم بعد از آب دادن گوسفندان می زدیم به آب.
البته این کر فقط برای شنا نبود. شکار پرندگانی مانند جَل ، جَه دی کَل ، سی سِه لنگ، سیه سینه، با پَ لَخ مون، شستن علف و شلغم در آب کر و در زمستون هم روی یخ های کر لَخ شک می کردیم. یادمه یک روز نوخوان ( از آوارگان افغانی جنگ شوروی در افغانستان)با دوچرخه از روی یخ رد شد و وسط یخهای کر به یخ فرو رفت.
آخر تابستون هم کار ما چیدن برگ خشک و تر درختان ، کندن شلغم ، انبار بری ، خار زنی ، پیاز کنی ، دَم بوخور ، و در فصل پاییز در ایام مدرسه ها که در دو نوبت بود ، گاهی هم جمعه ها به هیزم میرفتیم و با بار هایی کوچک از هیزم که مورد تایید پدرم مان نبود این مسیر 12 کیلومتری را پیاده بر میگشتیم.
غروب بعد از تعطیلی مدرسه بعد از ریز کردن شلغم و پر کردن آخورهای گوسفندن با کاه و علف و شلغم ، به بیرون از روستا به استقبال گوسفندان می رفتیم و کنار آتیش با با تشله بازی ، منتظر می ماندیم.
هوا سرد که می شد دیگه گوسفندان در بیابون نمی ماندند . چون گوسفند ها اشتباهی به جایی دیگر نروند روزهای اول با نان و جو و یا علف به دنبال شون می رفتیم تا میسر خونه را یاد بگیرند و بعد که خودشون یاد می گرفتند تنها می آمدند . اون موقع تقربیا همه مردم گوسفند داشتند.و جدا از اون دو کانالی که تلویزیون می گرفت که آنهم نصفش عربی بود همه اینها گوشه ای از اوقات فراغت ما بود اما هیچی قشنگ تر از شنا در کر مَن دَه لی نبود.
به هر حال یادش بخیر آن دوران ، یادش بخیر بچه های سر چارراه ( حسینی و طاهری و کاظمی ومومنی ) ویادش بخیر حمید و روح الله و حسینعلی و براتی ها و واحدی ها و انصاری ها .
یادش بخیر همه بچه هایی که با هم شنا می کردیم.
یادش بخیر همه بچه های باحال اسفاد که اسمتمون از قلم افتاد.
یادش بخیر
دوستتون دارم.
ما خیلی باحالیم.
بزرگان اسفاد
اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است
فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است
از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است
با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است
آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است
میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است
یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است
در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است
او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است
دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در براست
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)- نویسنده و مدرس دانشگاه
28 اردیبهشت چهارمین سالروز عروج ملکوتی دکتر کریمی
روحش شاد و یادش ماندگار
اسفاد قدیم
این محل را اسفادیها خوب باید به یاد داشته باشند
سر سنگجی
سر سنگاجی پاتوق بزرگان و ریش سفیدان قلعه بود و گاهی آبدارها در انجا اتشی روشن می کردند و دفتر تجمع مردانی بزرگ و به انتظار اب بند ابدارها بود .
شبهای انتظار در اینجا برای ابیاری هنوز اهنگ طبیعتش در گوشم می زنگد . صدای جیر جیرکها ،صدای مرغ شب ، صدای ابی جاری نسیم خنک بهاری و نور زیبای ستارگان و قرص ماه قشنگ
وقتی شب را در خلوت زیبایی طبیعت به نظاره ی اسمان زیبا می نشستیم . دنیا در نگاهی دیگر رقم می خورد . خداوند را در نزدیک ترین فاصله احساس می کردیم . و زندگی با زلال اب جاری با زیبایی رنگ خدا جریان داشت .
چه شبهایی را که بر بالین این سنگ جوله ها به صبح در انتظار خوابیدم .
فقط برای این لحضه هاست که تا امروز قلبم می تپد .
از راست حاج غلام حیدر اسدالهی خواجه میرزا حسن حسنی حاج حسین علی غفاری خواجه اباذر غفاری حاج ولی الله جعفری
اسفاد قدیم
آبیاری در اسفاد قدیم ( وه بن هو )
با سلام و احترام
آبیاری در اسفاد برای خودش آداب و قوانین خاصی دارد
در اسفاد قدیم زمان سهمیه آبیاری یک نفر را با استفاده از ظرفی کوچک به نام سره اندازه گیری می کردند به این ترتیب که کاسه ای کوچک که دارای سوراخ کوچکی بود به آب می انداختند و وقتی این کاسه پر می شد یک سهم محاسبه می شد .
امروزه سره آب را با استفاده از ساعت و دقیقه اندازه می گیرند و هر سره آب 6 دقیقه است که نیم سره برابر با سه دقیقه و چهاریک سره ، یک و نیم دقیقه است.
معمولا تقسیم آب در هر طاقه 24 ساعت، بر عهده میرآب است.
و میرآب تقریبا در محل تلاقی و تقسیم حضور دارد و آب را تحویل می دهد.
با توجه به اینکه مسیر های آبیاری و کشتزارها متفاوت است و آبیاری ممکن است در مسیرهای مختلف و طولانی انجام بگیرد در این مواقع وقتی که نوبت آبگیری تمام می شود با حضور در محل بستن آب و یا از طریق موبایل به نفر بعدی اعلام می گردد و آب به نفر بعدی تحویل می گردد.
اما در اسفاد قدیم که موبایل و ماشین و موتور نبود ، اسفادیها برای اعلام اینکه آبگیری تمام شده و نفر بعدی باید آب را ببندد از تکنیک صدای شغال استفاده می کردند و با ایجاد سر و صدا و گفتن هو هو به نفر بعدی اعلام می کردند که آب را باید تحویل نفر بعدی شود و این فرد نیز با گفتن هو هو این کار را به درستی انجام می داد.
اما نکته جالب اینجاست که وقتی صدای هو هو بلند می شد کلیه افرادی که در آن مسیر و وسط راه بودند این صدا را تکرار می کردند تا صدا به صدا برسد. و این یک همیاری و همکاری و یک احساس مسولیت و یک کار خودجوش بود و بالاخره صدا به نفر اصلی که صاحب آب بود می رسد و آب به نفر بعدی تحویل می شد.
در آبیز از این تکنیک استفاده نمی شد و آبیزی ها برای اطلاع نفر بعدی ، با ایجاد گرد و خاک و به باد دادن خاک نفر بعدی را مطلع می کردند
و این کار هنگام شب و در صورت نوزیدن باد و یا قرار گرفتن در باغ و درختان امکان پذیر و قابل رویت نبود.
اینکه آبیزی ها به اسفادیها شغال و اسفادیها به آبیزی ها سیخول می گویند شاید بخاطر همین موضوع است .
اما امروز با اختراع موبایل این تکنیک ها بی اثر شده است و فقط اسم و رسم آن باقی مانده است.
کریمی آوای اسفاد
ای سرزمین من
ایران اسفاد
در فصل بهار برای اصلاح پشم گوسفندان یا به اصلاح اسفادی ها بری کردن گوسفندان قبل از بری انها را به شستشو می پردازند تا هم گوسفندان نفسی تازه کنند و هم اصلاح پشم به خوبی انجام شود .
این شوق در ایام قدیم بیشتر به چشم می خورد و چند سالی ایست دیگر این امر کمرنگ شده و یا محل خود را تغییر داده است
یادی از ایام مرور شد .
عالی بود
البته من در این امور اطلاعات تکمیلی ندارم . شاید اوامر دیگری هم بر این موضوع شامل باشد انچه که فکر یاری می کرد به نگاشتن پرداختم
دوستان نظراتی اگه دارند اعلام کنند .
یه زمانی می گفتیم جاده پی قلعه و جاده ی در قلعه
این همان جاده ی در قلعه است که امروز به همت مردم و دهیار روستا جهت سهولت رفت وامد به پای چنار اسفالت گردید . و زیبایی خودش را دوچندان کرد .
امروزه توریست های زیادی رو این منطقه زیبا و قشنگ به خود مجذوب کرده است که از این طبیعت بکر و زیبا استفاده می کنند .
کوههای مناطق زیرکوه دارای خواص دارویی زیادی هستند که اویشن کوهی از جمله انها می باشد
و در دامن طبیعت واقعا می چسبه