خونه خونه
چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ
خونه اون خونه ی غمگین
که هزار هزار تا خاطره داره
خونه اون خونه ی ویرون
همشون خاطره یادم می یاره
یادمه از اون قدیما
چه دلایی که به هم دوخته بودیم
توی برف و باد و بارون
دیوار محبت ساخته بودیم
خونه خونه
سفره ی نون
خونه اون پنجره ایون
خونه خونه
سفره ی نون
خونه اون پنجره ایون
موجی از کینه اومد همه رو ز هم گسست
پدر پیرمو کشت دلا رو ز هم شکست
حالا از اون خونه چی مونده بجا
حالا من موندم اون ویرونها
من غمگین من خسته من درد
می نویسم آخرین حرف روی برگ
کی میاد دست روی دست هم بزاریم
تا بسازیم خونه مون رو دوباره
کی میاد دست روی دست هم بزاریم
تا بسازیم خونه مون رو دوباره
خالقی اسفاد
۹۷/۱۱/۱۰
توی برف و باد و بارون خونه رو با قلبامون ساخته بودیم
خونه عشق مادرم بود ,
که تو باغچش گل اطلسی میکاشت
خونه روح پدرم بود ,
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
خونه خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری پر سایه واسه خواب بود
سیل غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پلا رو شکست و تند زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سیل خونه رو ویرونه کرد
پدر پیرمو کشت
مادرو دیوونه کرد
حالا من موندم و این ویرونه ها
پر خشم و کینه ی دیوونه ها
منه زخمی منه خسته منه پاک
مینویسم آخرین حرفو رو خاک
کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونمونو دوباره؟