اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

◾️انا لله و انا الیه راجعون 
با نهایت تاثر و تالم ، درگذشت مادری مهربان و همسری فداکار مرحومه مغفوره 《خانم قمرآفاق الهی》همسر جناب آقای مبینی را به اطلاع می رساند و به خانواده های محترم مبینی ، الهی، دلیر ، موسایی، عباسی نژاد، صیامی و سایر بستگان تسلیت عرض می نماییم . 
انشاء الله روحشان شاد و خداوند به فرزندان و بازماندگان آن مرحومه صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید .

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

زکریانه تعزیتین ده منو ارارو گروم اونایروزم گرو بام

 

 

من وقتی ترکی رو معنی می کنم 

تعزیه زکریای رازی بود ؟؟؟؟خخخخ

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

پسر دایی های عزیز 

سایه تون مستدام 

  • محمدعلی خالقی

آهنگ پنجره از سیاوش قمیشی

روی سکوی کناره پنجره همه شب جای منه چندورق کاغذ و یک دونه قلم
همیشه یار منه کاغذای خط خطی از کناره در باز پنجره میپرن توی کوچه
سرحال از این که آزاد شدن نمیدونن که اسیره دل سنگ باد شدن
دیگه بیداری شب عادتمه همدم سکوت تنهایی من تیک تیک ساعتمه

حالا من موندمو یکدونه ورق که اونم از اسم تو سیاه می شه
همه چیم تو زندگی آخرش بپای تو هدر می شه
چشمونم فاصله رو از پنجره دید می زنه دلم اسم تورو فریاد می زنه
درای پنجره رو تا انتها باز میکنم توو خیالم باتو پرواز میکنم

  • محمدعلی خالقی

رفتیم کله پاچه 

بناگوش نداشت 

پاچه گذاشت با مغز 

می گم گوسفند که مغز نداره / داره 

اگه داشت که چوپان نداشت 

چرا ما انسانها مغز یه حیوون بی مغزه می خوریم 

😌🤣

خر دانشمند بهتر نبود از گوسفند بی مغز  / هاه / هه

ما انسانها اگه جای حیوون ها بودیم 

حیوون ها چه فکر می کردند 

من که گیج شدم 😂😂

آیا شود روزی قانون خریت جاری شود بین آدمیت 

 

 

 

طنزززز 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

در یک شرکت تزریق پلاستیک استخدام شدم 

فهمید دستم تو کاره با هم شیش شدیم 

 

منو گذاشت اپراتور دستگاه 

گویا سالها همدیگر رو می شناختیم 

 

در کنار کار ....

یک هفته با هم خندیدیم و لذت بردیم 

سرپرست عوض شد 

هفته دوم با سرپرست جدید  تازه داشتم آشنا می شدم

یکی از دستگاه‌ها نشتی داشت نشتی آب همراه با روغن 

نشتی کهنه بود 

به سرپرست دوم گفتم اگه اجازه می دی دستگاه رو تعمیر کنم.

گفت این کار تاسیساته فکر نکنم بتونی درستش کنی 

دستگاه رو درست کردم و با خوشحالی بهش گفتم درست شد.

روز سوم منو تشویق کرد و بعد هم اخراج 

اینو دو بار بخون 

شهرک صنعتی توس 

فاز دو 

یارو می گفت قهوه نمی خورم چون شبا نمی تونم بخوابم 

اتفاقا یک درصد افراد تو شبا قهوه می خورند تا با آرامش بخوابند 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

پشت صحنه ی ذهن درگیر متن پروانه ای 

خودم / آینه

 

چرا بعضی ها ستاره می شن بعضی ها ماه یا خورشید 

عزیزم می شه با کلمات بازی نکنی ......

خوب سوال خوبیه ؟؟؟؟

چرا ماه برای تشییع جنازه دنبال مثبت ستاره هاست 

و خورشید دنبال منفی بی  انتهاست / منظورت آدماست/  

سکوت.....چند ثانیه .... با خودم (سرشو تکون می ده )

باید یه چیزی بگی دیگه ...یاد بگیرن 

حتما باید مثل برنج اضافه کلمات رو بریزیم تو سطل آشغال...

یکی از بیرون بیاد بگه اگه خواستی بریزی سطل آشغال بده من بخورم 

سکوت ....

بزار هوشیار تر از عاقل تر بشیم 

خوب نه زیاد عرفانی صحبت می کنی با تلفیقی از حیوانی 

شاید به کسی بر بخوره 

بزار بخوره اونی که باید بفهمه می فهمه اونی که نمی فهمه به درک 

العاقلو اشاره ...

 الان بگو فرق خیار  با خالو چیه ...با خودممم 

آلان یه عده / این منظورش ما بود 

این تیکه انداخت /

نه دایی جان !!!! نه عمو جان  نه خالو با خودمم ؟؟؟ تعجب نکن 

با خودت درگیر نشو ،،،

تیتر این رسانه رو بخون چی نوشته 

از زبان حیوانات / گیاهان 

فهمیدی چی شد ؟؟؟؟

آره مفهموم. چی می گی 

حتما باید یه عده هشیار / مفهموم چی می گی / رو املا بگن واسه دانش آموزان 

آها (سر رو تکن می ده با خودش ) / نه متوجه شدم 

پس برو دیگه /

نه راستی یه لحظه واستا. بیا اینجا 

یواش  / درگوشی 

 

بگو سر خاکت شلوغ نکننننننن / گریه نکننننننن /مرده اذیت می شه 

یه ده بیست تا بشن بسههههههههه

سوم چهارم نگیرننننننننننننن

برو دیگه چرا واستادی / آها...برو دیگهههههههههه.....بلند 

بیا اینجا بهت می گم 

 

 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

مگس / سوسک / موش می کشیم 

بعد گربه / سگ / نجات می دیم 

اعتقاد و باورها همین قدر جذابه خخخ

عجب ا عجب 

  • محمدعلی خالقی

خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم

در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…!

به کودکی ام بنگر… هرچند خودم تو را گم میکنم اما ….تو پیدایم کن…..

  • محمدعلی خالقی

 

 

وقتی پا رو گذشته ی اندوهناکت می زاری 

تا کوه و دریا را بهونه کنی برای آرامش 

اما هیچی آرومت نمی کنه 

جز متری ۶/۵ 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

یه کارفرما داشتیم  سالهایی قبل از نظر ما آدم عجیبی بود 

با خودم می گفتم این چه اخلاقیه که تو داری 

نه شماره تلفن جواب می داد ونه یه لحظه خطش آزاد بود 

گاهی تلفنش در حال عبادت می خورد و گاهی مشترک مورد نظر در پای منقل کباب بود 

بسیار مهربان در اوج مهربانی خشن و زود جوش بود 

به جاش کمک می کرد و بجاش آب ازش نمی چکید 

درحق کارگر بدبخت کوتاهی می کرد و برای دوستان و سران دیس اعرابی می چید 

نه اهل سیاست بود و نه اهل ادب اما ادبیات خوبی داشت 

به زنگ ورزش ما رو تشویق می کرد و به زنگ زمان چرت می زد 

دلش برای کسی نمی سوخت و بجاش هوای بعضی ها رو داشت 

گاهی جوشم می گرفت از کاراش و تعصب می خوردم 

و گاهی از این بی اعتنا بودنها  نسبت به بعضی امور حرصم می گرفت 

این قضیه مال ۱۵ سال قبل بود 

اون زمان می گفتم بابا این چه اخلاقیه که تو داری 

اما حالا می گم  دمت گرم رفیق 

اون زمان من دربرابر آگاهیت پایین بودم و تو سر جاش بودی 

چون من هم آگاهی خودمو داشتم 

و هر کس در برابر آگاهی که داره از خودش منیت نشون می ده 

تجربه خوبی بود 

بهت تبریک می گم معلم خوبی بودی برام 

سرت سلامت

بعضی ها در حدحیات انسانی می مونن و بعضی ها از حیات حیوانی و حیات گیاهی فراتر می رن و به بعد های دیگر ارتقا پیدا می کنند 

چرا بعضی ها زود هنگام می میرند 

چرا بعضی ها ستاره می شن و بعضی ها درس عبرت 

چرا بعضی ها دوست ندارند حیات حیوانی را بپذیرند و درحیات انسانی باقی می مانن

نیچه از شدت خود آگاهی در رنج و عذاب بود و این اتفاقی ایست که برای همه نابهنگامان می افتد کسانی که برای زمان خودشان ساخته نشده اند و هم عصرانشان آنها را درک نمی کنند 

 

پروانه ای 

 

پشت صحنه ی ذهن درگیر متن پروانه ای 

خودم / آینه

 

چرا بعضی ها ستاره می شن بعضی ها ماه یا خورشید 

عزیزم می شه با کلمات بازی نکنی ......

خوب سوال خوبیه ؟؟؟؟

چرا ماه برای تشییع جنازه دنبال مثبت ستاره هاست 

و خورشید دنبال منفی بی  انتهاست / منظورت آدماست/  

سکوت.....چند ثانیه .... با خودم (سرشو تکون می ده )

باید یه چیزی بگی دیگه ...یاد بگیرن 

حتما باید مثل برنج اضافه کلمات رو بریزیم تو سطل آشغال...

یکی از بیرون بیاد بگه اگه خواستی بریزی سطل آشغال بده من بخورم 

سکوت ....

بزار هوشیار تر از عاقل تر بشیم 

خوب نه زیاد عرفانی صحبت می کنی با تلفیقی از حیوانی 

شاید به کسی بر بخوره 

بزار بخوره اونی که باید بفهمه می فهمه اونی که نمی فهمه به درک 

العاقلو اشاره ...

 الان بگو فرق خیار  با خالو چیه ...با خودممم 

آلان یه عده / این منظورش ما بود 

این تیکه اندآت /

نه دایی جان !!!! نه عمو جان  نه خالو با خودمم ؟؟؟ تعجب نکن 

با خودت درگیر نشو ،،،

تیتر این رسانه رو بخون چی نوشته 

از زبان حیوانات / گیاهان 

فهمیدی چی شد ؟؟؟؟

آره مفهموم. چی می گی 

حتما باید یه عده هشیار / مفهموم چی می گی / رو املا بگن واسه دانش آموزان 

آها (سر رو تکن می ده با خودش ) / نه متوجه شدم 

پس برو دیگه /

نه راستی یه لحظه واستا. بیا اینجا 

یواش  / درگوشی 

 

بگو سر خاکت شلوغ نکننننننن / گریه نکننننننن /مرده اذیت می شه 

یه ده بیست تا بشن بسههههههههه

سوم چهارم نگیرننننننننننننن

برو دیگه چرا واستادی / آها...برو دیگهههههههههه.....بلند 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

پناهی: میبخشید پدر جون ، راست میگن آدم وقتی پیر میشه دنیارو خاکستری میبینه ؟!
میشه لطف کنی شیشه رو بدی پایین ؟
مشکل بشریت ، تو ارتباطشه
همیشه یه چیزی ، بین اونا ، جدایی میندازه
سیاه و سفید
پیرمرد : چی سیاه و سفید ِ پسرم ؟
پناهی: زندگی ، همه چی
پیر مرد : خیلی هم رنگ داره ، مشکل بینایی داری ؟
پناهی: چرا آدما پیر میشن ؟ هنوز کلاس اول نرفته باید بپریم آخر پیری ! شما الان یه جورایی پیری خود منی .
پیرمرد : دنبال چی میگردی جوون ؟
پناهی : چشم به هم بزنیم ، باید بشینیم به انتظــار . کار دیگه ای ازمون بر میاد ؟ غم انگیزه نه ؟
پیرمرد : زیاد کتاب خوندی ؟
پناهی : چرا بشر انقدر سوال داره ؟ پس کی به جواب این سوالاتش میرسه ؟!!
پیرمرد : دستت چی شده ؟
پناهی : اینم خودش یه سوال بزرگه ! چرا ما شکستنی هستیم ؟ چرا ما رو بسته بندی شده نفرستادن ؟ که روش بنویسن با احتیاط حمل شود ، میشکند ، شکتنیست .
پیرمرد : اسم شما چیه ؟
پناهی : ملخ ، نوکر شما ملخ .

  • محمدعلی خالقی

فردی رو لایق مصاحبت دانستم 
با هم به جدال صحبت پرداختیم 
گفت نشونه ی خوبی دارم تو شکار 
 یه روز ۴۰ تا گنجشک با پلخمون زدم 

الانم باهات مسابقه می دم یه پلخمون تو درست کن یکی من ببین کدوم بهتره 
گفتم پشت خر در حال حرکت برات چغوک می زنم خندید 
گفت الان اسب دارم حوصله ندارم تنهام 
رهام حوصله شهر شلوغی و ازدحامو ندارم  
فهمیدم که آدم هوشیاریه در کنار عاقل بودن 
گفتم یک سوال ازت می پرسم اگه درست جواب بدی بهت نمره یک می دم 
گفت بپرس 
گفتم همین الان یک پلخمون می دم دستت  یکی هم دست خودم 
سه گزینه داری کدومو شکار می کنی 
اول طاووس 
دوم شاهین عربی 
سوم مرغابی 
بدون تعامل گفت هیش کدوم 
گفتم دستتو بیار بالا 
بزن قدش 
حسابی خندیدیم و انرژی گرفتیم 
بهش گفتم گاهی با پسرم می رم شکار 
می گه بابا این مرغ مینا رو اگه نزنی دیگه هیچی 
بهش می گم ایندفعه حتما می زنم 
نشونه می گیرم به سمتش یکم مکث می کنم و نشونه رو یکم یا به چپ یا به راست رها می کنم 
می گم این دفعه هم نشد بابایی 

می گه برو گم شو بابا بده خودم بزنم  خخخ

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

 

 

این حرکت رو هرکی سه تا ۱۵ تایی رفت از پا سالمه 

یه پا بشین پاشو 

تقدیم به ورزشکاران 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای ، دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان ، غزل خواند آن شب

که خود در میان غزل ها بمیرد

گروهی برآنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد ، آن جا بمیرد

کجا عاشقی کرد ، آن جا بمیرد

شب مرگ از بیم آن جا شتابد

کز مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا بر آمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

شب مرگ از بیم آن جا شتابد

کز مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا بر آمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

تو دریای من بودی ، آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

  • محمدعلی خالقی

بیا تا آب یک رودخونه باشیم 

بیا تا گندم یک خوشه باشیم 

چه شبها اید دستها به گردن 

چه روزها اید بیگانه باشیم 

 

از ان بالا گل  خندانم آمد 

کمر باریک سفید دندانم آمد 

از ان گنج لبا ماچی به من داد 

بلا رفت و شفا بر جانم آمد 

 

نگارا عاشق زارم تو کردی 

درخت گل بودم خارم تو کردی 

درخت گل بودم سردار گلها

به خاک کوچه پامالم تو کردی 

یادگار دایی عزیزم ۳ مرداد ۴۰۴ 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

چه میدونی چی کشیدم وقتایی که نبودی

هک شده بودی روی دلم شبیه یه کبودی

تو جای زخمام بلد بودی و این کم نبود

یه جایی از خاطره هام رفتی که حقم نبود

نبودی و دلم همش پر میکشد برا تو

من از همه کشیده بودم ولی خب چرا تو

محاله که عوض کنم با دنیا خنده هاتو

ای کاش که تکراری نشه برای تو حضورم

محکمه جای تو هنوز توی دل صبورم

قدم بزن کنار من رفیق راه دورم

 

نبودی و دلم همش پر میکشد برا تو داوود یونسی

چقد این آهنگو دوست داشتی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی